universal

base info - اطلاعات اولیه

universal - جهانی

adjective - صفت

/ˌjuːnɪˈvɜːrsl/

UK :

/ˌjuːnɪˈvɜːsl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [universal] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Such problems are a universal feature of old age.


    چنین مشکلاتی یک ویژگی جهانی دوران سالمندی است.

  • Agreement on this issue is almost universal.


    توافق بر سر این موضوع تقریباً جهانی است.

  • universal suffrage (= the right of all the people in a country to vote)


    حق رای همگانی (= حق رای همه مردم یک کشور)


  • حقایق جهانی در مورد طبیعت انسان

  • There was universal disgust at what he had done.


    انزجار جهانی از کاری که او انجام داده بود وجود داشت.

  • The increase in crime has been a universal phenomenon.


    افزایش جرم و جنایت یک پدیده جهانی بوده است.

  • These practices remain universal among the islanders.


    این شیوه ها در بین جزیره نشینان جهانی باقی مانده است.

  • The party wanted to introduce a universal healthcare system.


    حزب می خواست یک سیستم مراقبت بهداشتی همگانی را معرفی کند.

  • A representative assembly is a near universal feature of modern democracies.


    مجلس نمایندگان یک ویژگی تقریباً جهانی دموکراسی های مدرن است.


  • یک حقیقت جهانی


  • غذا، مانند رابطه جنسی، موضوعی است که تقریباً مورد علاقه جهانی است.

  • The new reforms have not met with universal approval within the party.


    اصلاحات جدید با استقبال عمومی در داخل حزب مواجه نشده است.

  • Congress rejected the proposal for universal health insurance.


    کنگره پیشنهاد بیمه درمانی همگانی را رد کرد.

  • Water is one of the most common and universally known substances, but researchers are still learning more about it.


    آب یکی از رایج ترین و شناخته شده ترین مواد است، اما محققان هنوز در حال یادگیری بیشتر در مورد آن هستند.

  • The wireless infrastructure provides universal access to the internet for all residents.


    زیرساخت بی سیم دسترسی جهانی به اینترنت را برای همه ساکنان فراهم می کند.

  • universal agreement/appeal/approval


    توافق جهانی / استیناف / تایید

  • All of the candidates agreed on the need for some form of universal health care.


    همه نامزدها در مورد نیاز به نوعی مراقبت بهداشتی همگانی توافق داشتند.

synonyms - مترادف

  • مشترک


  • عمومی


  • جهانی است


  • کامل


  • جامع


  • پر شده

  • omnipresent


    همه جا حاضر

  • ubiquitous


    همه جا


  • بطور گسترده

  • worldwide


    در سراسر جهان


  • پتو

  • exhaustive


    شامل

  • inclusive


    بین المللی


  • وسیع

  • sweeping


    جمع

  • thorough


    گسترده


  • جمعی


  • به طور کلی


  • فراگیر

  • compendious


    دایره المعارفی


  • دایره المعارف انگلستان

  • pervasive


    دایره المعارف US

  • cyclopedic


    کل

  • encyclopaedicUK


    کلاهبرداری

  • encyclopedicUS


    پاندمی


  • پانوراما


  • generic


  • overarching


  • pandemic


  • panoramic


antonyms - متضاد

  • شخصی


  • خاص

  • exclusive


    انحصاری


  • غیر جهانی

  • nonuniversal


    منحصر بفرد


  • مستقل


  • محلی


  • مفرد

  • singular


    گسسته


  • متمایز

  • discrete


    خصوصی


  • قابل احترام

  • distinctive


    خود مختار


  • جداگانه، مجزا

  • respective


    تنها

  • autonomous


    مختلف

  • distinguished


    خود ایستاده


  • خاص انگلستان


  • خاص ایالات متحده


  • محدود، تنگ

  • disparate


    ناقص

  • lone


    محصور

  • selfstanding


    دقیق

  • particularisedUK


    غیر عمومی

  • particularizedUS


  • sole



  • incomplete


  • restricted


  • precise


  • non-generic


لغت پیشنهادی

healing

لغت پیشنهادی

defers

لغت پیشنهادی

qualifies