day
day - روز
noun - اسم
UK :
US :
ظهر
یک دوره 24 ساعته
بازه زمانی بین زمانی که هوا در صبح روشن می شود و زمانی که هوا تاریک می شود
زمانی در طول روز که بیدار و فعال هستید
زمانی که برای انجام کار خود در یک دوره 24 ساعته صرف می کنید
در مورد زمانی در گذشته صحبت می کرد
قبلاً در مورد وضعیتی که اکنون وجود دارد صحبت می کرد
در مورد زمانی در آینده صحبت می کرد
یک دوره 24 ساعته مخصوصاً از ساعت دوازده شب تا دوازده شب بعد
برای اشاره به دوره در 24 ساعت که به طور طبیعی نور است استفاده می شود
زمانی که معمولاً در محل کار یا مدرسه می گذرانید
روزی که مجبور نیستید کار کنید یا کاری را که معمولا انجام می دهید انجام دهید
چند روز پیش
در مقایسه با گذشته در مورد زمان حال صحبت می کرد
در گذشته
خیلی زود، به خصوص در چند روز آینده
زمانی که به طور طبیعی سبک است
به طور مکرر، هر روز
همیشه
هر روز یا هر روز بیشتر و بیشتر می شود
اگر چیزی (از) روز به روز تغییر کند، اغلب تغییر می کند
قبل از وقوع هر روز
دوره ای از تاریخ
تا و از جمله لحظه حال
a period of 24 hours, esp. from 12 o’clock one night to 12 o’clock the next night or the part of this period after the sun rises but before it goes down when there is light
یک دوره 24 ساعته، به ویژه از ساعت 12 یک شب تا ساعت 12 شب بعد، یا بخشی از این دوره پس از طلوع خورشید اما قبل از غروب، زمانی که نور وجود دارد.
یک روز نیز بخشی از یک دوره 24 ساعته ای است که در محل کار خود می گذرانید
روزها می توانند به معنای یک دوره زمانی طولانی باشند
تمام روز باران بارید.
مردان سفید ما را فراموش می کنند و مرگ تقریباً هر روز برای برخی از مردم من فرا می رسد.
آیا روز خوبی را در دفتر سپری کردید؟
I work an eight-hour day.
من یک روز هشت ساعت کار می کنم.
روز بعد دکتر قرص های کوچک زرد رنگ برای سرگیجه تجویز کرد.
«امروز چه روزی است؟» «دوشنبه.»
من هر روز به باشگاه می روم.
پنج روز را در پاریس گذراندیم.
I saw Tom three days ago.
من تام را سه روز پیش دیدم.
چند روز دیگه میریم
خانه باید تا چند روز دیگر آماده شود.
وضعیت در چند روز گذشته رو به وخامت بوده است.
پرداخت کامل باید ظرف 21 روز انجام شود.
در آن روز رزا پارکس کاری کرد که تاریخ را تغییر داد.
روز بعد دوباره دیدمش.
سه روز بعد با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد.
او روز بعد استعفا داد.
روز قبل این بحث بزرگ را داشتیم.
دیروز (= دو روز پیش) رفتند.
ما پس فردا (= دو روز دیگر) با هم ملاقات می کنیم.
امروز نمی توانیم به آنجا برویم. میتونی یه روز دیگه بری
روز سال نو
دارو را سه بار در روز مصرف کنید.
آنها روزانه 1.5 میلیون بشکه نفت تولید می کنند.
خط کمک 24 ساعته باز است.
چه روز زیبایی!
خورشید تمام روز می درخشید.
می توانستم تمام روز بنشینم و رودخانه را تماشا کنم.
روز را به باغبانی گذراندیم.
او شب کار می کند و روز می خوابد.
حیوانات شب زنده روز می خوابند و شب شکار می کنند.
در یک روز آفتابی در ماه ژوئن…
یک روز کاری هفت ساعته
روز خوبی داشته باشید!
روز خوبی داشتی؟
به نظر می رسید گارسون ما روز بدی را سپری می کرد.
daylight
نور روز
daytime
روز
aurora
شفق قطبی
cockcrow
خروس
dawn
سپیده دم
dawning
سبک
daybreak
صبح
آفتاب
morn
طلوع خورشید
روشن
نور خورشید
sunrise
روز بیداری
sunup
روز روشن
ساعات روشنایی روز
sunlight
ساعات نور خورشید
sunshine
ساعت نور
waking day
ساعت های بیداری
broad daylight
به معنای روز خورشیدی
daylight hours
طلوع تا غروب خورشید
ساعت ها نور خورشید
sunlight hours
سحر تا تاریکی
اوایل روشن
waking hours
دوره روزانه
sunrise-to-sunset
hours of sunlight
dawn-to-dark
diurnal course
شب
تاریکی
عصر
midnight
نیمه شب
nighttide
غروب
dusk
زمان خواب
nightfall
غروب آفتاب
nighttime
گرگ و میش
bedtime
پایان روز
sundown
تعطیلی روز
sunset
شبانه
twilight
تاریک
eventide
شب نشینی
day's end
ساعت ها تاریکی
حتی سقوط
غمگین
night-time
مرده شب
تنظیمات
nightbreak
تمام کردن
شام
evenfall
دود ریزش
gloaming
ساعت های کوچک
ساعت مسحور کننده
vespers
smokefall
small hours
witching hour