setting
setting - تنظیمات
noun - اسم
UK :
US :
مکانی که چیزی در آن است یا جایی که اتفاقی می افتد و محیط کلی
مکان یا زمانی که رویدادهای یک کتاب، فیلم و غیره اتفاق میافتد
موقعیتی که در آن کنترل ها را روی یک ماشین یا ابزار قرار می دهید
فلزی که سنگ را در جواهر نگه می دارد یا نحوه ثابت شدن سنگ
موسیقی که برای همراهی با شعر، دعا و غیره نوشته شده است
موقعیت یک خانه یا ساختمان دیگر
زمان و مکانی که عمل یک کتاب، فیلم، نمایشنامه و غیره در آن اتفاق می افتد
آ تنظیم مکان
یک موقعیت روی کنترل های یک قطعه از تجهیزات
مکانی روی تلفن همراه یا سایر دستگاه های الکترونیکی که می توانید عملکردهای مختلفی را در آن تنظیم کنید
قطعه فلزی در انگشتر یا جواهرات دیگری که در آن سنگ قیمتی ثابت شده است
the place where a film or play is recorded or performed, and the pictures, furniture etc. that are used
محل ضبط یا اجرای یک فیلم یا نمایشنامه و تصاویر، مبلمان و غیره مورد استفاده
موسیقی نوشته شده یا برای یک شعر یا کلمات دیگر ارائه شده است تا بتوان آنها را خواند
بخشی از یک جواهر که برای نگه داشتن سنگ طراحی شده است
محیط یا مکانی که چیزی در آن قرار می گیرد
موقعیت کنترل ها روی یک ماشین یا ابزار
تصور کنید در یک محیط زیبا مشرف به خلیج کار می کنید.
سخت است یا نه، به هر حال من معتقدم که باید به دنبال تنظیمات کمتر رسمی باشیم.
اکثر بیماران در ابتدا در یک محیط بیمارستان درمان می شدند.
Simple division Being able to divide a living/dining room into two distinct areas means you can easily create an intimate setting.
تقسیم ساده توانایی تقسیم یک اتاق نشیمن/ناهارخوری به دو قسمت مجزا به این معنی است که به راحتی می توانید یک محیط صمیمی ایجاد کنید.
این باغ وحش منحصربهفرد در محیطهایی که بهخوبی منظرهسازی شدهاند، برای همه افراد خانواده سرگرمکننده است.
The heater has three temperature settings.
بخاری دارای سه تنظیم دما می باشد.
Is the meeting held in the informal comfort of the staff room or is the setting a more formal arrangement?
آیا جلسه در راحتی غیررسمی اتاق کارمندان برگزار میشود یا تنظیم رسمیتر است؟
Dashwood Manor به نظر می رسد که صحنه رمان ویکتوریا هولت باشد، اینطور نیست؟
Auden's influence on the young Britten was enormous: it shaped his whole attitude to the setting of words.
تأثیر آودن بر بریتن جوان بسیار زیاد بود: این تأثیر کل نگرش او را به مجموعه کلمات شکل داد.
و اینکه فقط اپراتورهای قابل اعتماد این تنظیمات را در حافظه فر برنامه ریزی می کنند.
یک محیط روستایی / یک ایده آل / یک محیط زیبا / یک مکان ایده آل
این محیط عالی برای یک کریسمس فوق العاده بود.
این نمایشگاه نشان می دهد که چگونه زنبورها می توانند در یک محیط شهری با خوشحالی زندگی کنند.
این اولین بار است که این روش در یک محیط بالینی آزمایش می شود.
Infections acquired in health-care settings are of increasing concern.
عفونت های به دست آمده در مراکز مراقبت های بهداشتی نگرانی فزاینده ای دارند.
افراد تمایل دارند در محیط های اجتماعی مختلف رفتار متفاوتی داشته باشند.
short stories with a contemporary setting
داستان های کوتاه با فضای معاصر
شهر نیویورک صحنه رمان جدید اوست.
لندن به عنوان صحنه برای بسیاری از فیلم ها استفاده شده است.
ارتفاعات اسکاتلند تنظیمات بسیاری از داستان های او را فراهم می کند.
سه تنظیم سرعت وجود دارد: زیاد، متوسط و کم.
عملکرد موتور در تنظیمات مختلف مورد آزمایش قرار گرفت.
فر باید با درجه حرارت بالا باشد.
او بلندگوهای ماشین را روی صدای کم نگه می دارد.
در هوای بسیار گرم ممکن است لازم باشد تنظیم دمای یخچال خود را تنظیم کنید.
برای تغییر اندازه فونت، به تنظیمات بروید.
تغییر تنظیمات روی دستگاهتان آسان است.
تمام تست ها در تنظیمات پیش فرض اجرا شدند.
تنظیم شعری از گوته توسط شوبرت
یک یاقوت در یک محیط طلای سنگین
یک مکان
An unhappy home environment can affect children’s behaviour.
محیط ناخوشایند خانه می تواند بر رفتار کودکان تأثیر بگذارد.
a pleasant working environment
یک محیط کاری دلپذیر
این جزیره یک محیط ایده آل برای کنسرت فراهم کرد.
کلبه ها کاملاً با محیط اطراف خود ترکیب می شوند.
The mountains in the background were capped with snow.
کوه ها در پس زمینه پوشیده از برف بودند.
بیمارستان محیطی بعید برای حراج آثار هنری است.
این سایت یک محیط دراماتیک برای ساختمان جدید ایجاد می کند.
هتلی در محیط کوهستانی زیبا
محیطی زیبا برای پیک نیک
افراد مسن که در یک محیط خانگی زندگی می کنند
surroundings
محیط اطراف
زمینه
محیط
صحنه
backdrop
پس زمینه
environs
اطراف
متن نوشته
milieu
قاب
تنظیم
وضعیت
را احاطه می کند
surrounds
جو
ambient
اقلیم
بافت
زیستگاه
clime
موقعیت
contexture
شرایط
چشم انداز
ambience
متوسط
circumstances
زمین
conditions
عنصر
Mise en صحنه
میزانسن
احاطه
terrain
چارچوب
سناریو
mise en scene
mise en scène
brightness
روشنایی
سبک