atmosphere
atmosphere - جو
noun - اسم
UK :
US :
احساسی که یک رویداد یا مکان به شما می دهد
if a place or event has atmosphere it is interesting
اگر مکان یا رویدادی حال و هوا داشته باشد جالب است
مخلوطی از گازهایی که یک سیاره را احاطه کرده است
هوای داخل یک اتاق
مخلوط گازهای اطراف زمین
مخلوطی از گازهایی که هر سیاره ای را احاطه کرده است
هوایی که در یک مکان تنفس می کنید
شخصیت، احساس، یا خلق و خوی یک مکان یا موقعیت
احساسی که یک مکان از دلپذیر و جالب بودن یا هیجان انگیز بودن دارد
مخلوطی از گازهایی که برخی از سیارات مانند زمین را احاطه کرده است. هوا
یک واحد برای اندازه گیری فشار
شخصیت یا حالت یک مکان یا موقعیت
جو همچنین حالت یا احساسی است که توسط یک اثر ادبی ایجاد می شود.
We're trying to create an atmosphere of trust between management and staff.
ما در تلاش هستیم تا فضای اعتماد بین مدیریت و کارکنان ایجاد کنیم.
چرا زهره یک گرمخانه جهنمی از جو دارد و ماه اصلا جو ندارد؟
مالکان جدید سعی کرده اند فضای خانوادگی تری به رستوران بدهند.
فضای داغ مجلس عوام
Dim lighting creates a relaxing atmosphere.
نور کم، فضای آرامش بخشی را ایجاد می کند.
Not so long ago he had been uncomfortable in the atmosphere of the seemingly unbridled physicality of Dunham dancing.
چندی پیش او در فضای ظاهراً لجام گسیخته رقص دانهام ناراحت بود.
تفاوت های مهم در جو بود.
The wine mellowed the atmosphere between them and Blanche felt less hurried than the week before to extract information from him.
شراب فضای بین آنها را آرام کرد و بلانچ نسبت به هفته قبل عجله کمتری برای استخراج اطلاعات از او داشت.
رنگ اگرچه ساده است، اما حسی از فضا و زمان سال به شما می دهد.
ما دیگر نمی توانیم با جو بالای سرمان مانند زباله دانی رفتار کنیم و دریاهای اطرافمان را مانند فاضلاب.
The atmosphere in the meeting was tense.
فضای جلسه متشنج بود.
جو روی کشتی پرچمدار کنفدراسیون، قوچ تنسی، کاملاً متفاوت بود.
نیروی باد دی اکسید کربن را در جو آزاد نمی کند.
greenhouse gases in the earth's atmosphere
گازهای گلخانه ای در جو زمین
آتشفشان ها و چشمه های آب گرم می توانند متان را در جو منتشر کنند.
جو فوقانی
آلودگی جو
Saturn’s atmosphere
جو زحل
کاوشگر در جو طوفانی این سیاره فرو خواهد رفت.
بیرونی ترین قسمت جو خورشید تاج نامیده می شود.
a smoky/stuffy atmosphere
یک فضای دودآلود/مخلوب
این گیاهان هوای گرم و مرطوب را دوست دارند.
Before the parade, the atmosphere was electric.
قبل از رژه فضا برق بود.
این نوع نورپردازی فضای آرامش بخشی را ایجاد می کند.
City officials have created an atmosphere of fear.
مسئولان شهری فضای ترس ایجاد کرده اند.
از موسیقی و نور برای ایجاد فضایی رمانتیک استفاده کنید.
فضای اعتماد متقابلی بین آنها حاکم بود.
خانه قدیمی پر از جو است (= خیلی جالب است).
بچه ها در فضایی پر از خشونت و ناامنی بزرگ شدند.
یک فضای مهمانی
این هتل فضایی دوستانه و خدمات شخصی ارائه می دهد.
The spaceship should re-enter the earth's atmosphere later today.
سفینه فضایی باید اواخر امروز دوباره وارد جو زمین شود.
گازهای خطرناکی وارد جو شده اند.
طوفان دیشب فضا را پاک کرده بود.
آفت کش ها می توانند حیات وحش را از بین ببرند و جو را آلوده کنند.
levels of radiation in the atmosphere
سطوح تشعشعات در جو
شفق شمالی توسط ذرات باردار در جو فوقانی ایجاد می شود.
کامنت های صریح او واقعا فضا را متشنج کرد.
سخنان خنده دار او فضا را سبک کرد.
او می توانست فضای خصمانه اتاق را حس کند.
او سعی می کند فضای آرامش و امنیت را برای فرزندانش ایجاد کند.
از زمان مشاجره آنها جو متشنجی بین آنها ایجاد شده بود.
The atmosphere was charged with excitement.
فضا پر از هیجان بود.
هوا
aerosphere
هوا کره
ether
اتر
airspace
حریم هوایی
firmament
فلک
empyrean
امپریایی
envelope
پاكت نامه
exosphere
اگزوسفر
heavens
بهشت
mesosphere
مزوسفر
آسمان
sphere
کره
stratosphere
استراتوسفر
thermosphere
ترموسفر
troposphere
تروپوسفر
azure
لاجوردی
آبی
زیر لایه
substratosphere
welkin
welkin
مناطق بالا
upper regions
طاق بهشت
آبی پهن آنطرف
جو فوقانی
آسمان ها
skies
آبی آنطرف
blue yonder
کره آسمانی
celestial sphere
آبی وحشی آنطرف
فضا
هوافضا
aerospace
ازن
ozone
denotation
دلالت