although

base info - اطلاعات اولیه

although - با اينكه

conjunction - پیوستگی

/ɔːlˈðəʊ/

UK :

/ɔːlˈðəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [although] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Although the sun was shining, it wasn't very warm.


    با اینکه خورشید می تابد، اما خیلی گرم نبود.

  • Although small the kitchen is well designed.


    اگرچه آشپزخانه کوچک است، اما به خوبی طراحی شده است.

  • I felt he was wrong although I didn't say so at the time.


    احساس کردم اشتباه می کند، هرچند در آن زمان این را نگفتم.

  • Politicians have promised to improve road safety. So far however little has been achieved.


    سیاستمداران قول داده اند که ایمنی جاده ها را بهبود ببخشند. با این حال، تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Despite clear evidence from road safety studies, no new measures have been introduced.


    با وجود شواهد واضح از مطالعات ایمنی راه، هیچ اقدام جدیدی معرفی نشده است.

  • Politicians have promised to improve road safety. In spite of this/Despite this little has been achieved so far.


    سیاستمداران قول داده اند که ایمنی جاده ها را بهبود ببخشند. با وجود این/با وجود این، تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Although politicians have promised to improve road safety little has been achieved so far.


    اگرچه سیاستمداران وعده بهبود ایمنی جاده ها را داده اند، اما تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Some politicians claim that the new transport policy has been a success. In fact it has been a total disaster.


    برخی از سیاستمداران ادعا می کنند که سیاست حمل و نقل جدید موفقیت آمیز بوده است. در واقع، این یک فاجعه کامل بوده است.

  • Government campaigns have had a measure of success but the fact remains that large numbers of accidents are still caused by careless drivers.


    کمپین های دولتی تا حدی موفقیت آمیز بوده اند، اما واقعیت این است که هنوز هم تعداد زیادی از تصادفات ناشی از بی احتیاطی رانندگان است.

  • Although/​Even though/​Though everyone played well we lost the game.


    هر چند / با وجود اینکه / با اینکه همه خوب بازی کردند، بازی را باختیم.

  • We lost the game although/​even though/​though everyone played well.


    ما بازی را باختیم هرچند/هرچند/هرچند همه خوب بازی کردند.

  • She walked home by herself although she knew that it was dangerous.


    او به تنهایی به خانه رفت، اگرچه می دانست خطرناک است.

  • He decided to go although I begged him not to.


    تصمیم گرفت که برود، هرچند من از او التماس کردم که نرود.

  • He's rather shy, although he's not as bad as he used to be.


    او نسبتاً خجالتی است، اگرچه او مثل گذشته بد نیست.

  • She'll be coming tonight although I don't know exactly when.


    او امشب می آید، اگرچه دقیقاً نمی دانم چه زمانی.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • در نتیجه

  • consequently


    از این رو

  • hence


    متعاقبا

  • subsequently


    بدین ترتیب


  • بر این اساس

  • accordingly


    از حالا به بعد

  • henceforth


    به ناچار

  • inevitably


    پس از آن


  • بنابراین

  • thereupon


    از این پس

  • ergo


    سپس

  • henceforward


    از آنجا

  • so


    به همین دلیل


  • به عنوان یک نتیجه

  • thence


    همینطور

  • thusly


    با توجه به این

  • wherefore


    به آن دلیل


  • به این دلیل


  • نتیجه می شود که


  • به دلیل این


  • که چنین است


  • به خاطر آن


  • به خاطر همین

  • it follows that


    که این مورد است


  • به همین دلیل است


  • از همین رو




  • that is why


  • that's why


لغت پیشنهادی

intercept

لغت پیشنهادی

jose

لغت پیشنهادی

involve