consequence
consequence - نتیجه
noun - اسم
UK :
US :
در نتیجه
دارای اهمیت
بی اهمیت
بی نتیجه
---
چیزی که در نتیجه یک عمل خاص یا مجموعه ای از شرایط اتفاق می افتد
نتیجه یک عمل یا موقعیت خاص، اغلب بد یا مناسب نیست
مهم نیست
نتیجه یک عمل یا موقعیت، به ویژه (در جمع) نتیجه بد
the condition of having a lasting effect; importance
شرط داشتن اثر ماندگار؛ اهمیت
The outcome of the election is, at least in simple majority systems, a direct arithmetic consequence of the individual votes cast.
نتیجه انتخابات، حداقل در سیستم های اکثریت ساده، پیامد محاسباتی مستقیم آرای فردی است که داده می شود.
رویه های ایمنی نادیده گرفته شده بود و پیامدهای فاجعه باری به همراه داشت.
It is important to bear in mind that these financial consequences have until very recently remained largely hidden.
مهم است که در نظر داشته باشید که این پیامدهای مالی تا همین اواخر تا حد زیادی پنهان مانده بودند.
یکی از نتایج این بود که دوره ای از صلاحدید مشخص در مخارج شخصی آغاز شود.
اگر سطح رودخانه ها همچنان بالا رود، عواقب بسیار جدی برای خانه های بسیاری از مردم خواهد داشت.
This form of destitution in the midst of plenty is not only morally obscene; it has social consequences which affect everyone.
این شکل از فقر در میان فراوانی نه تنها از نظر اخلاقی زشت است. پیامدهای اجتماعی دارد که همه را تحت تأثیر قرار می دهد.
Except the consequences are completely predictable.
به جز عواقب آن کاملا قابل پیش بینی است.
افرادی که بدهی های کلان دارند در نهایت باید با عواقب آن روبرو شوند.
این آخرین اقدام او برای کینه توزی بود، این که قطعه را بگیرد و پیج را بگذارد تا با عواقب آن روبرو شود.
ما از عواقبی که اعمالمان خواهد داشت بسیار آگاه هستیم.
After the closing of its distribution centers led to organizational disaster the firm did its best to minimize these consequences.
پس از تعطیلی مراکز توزیع که منجر به فاجعه سازمانی شد، این شرکت تمام تلاش خود را کرد تا این پیامدها را به حداقل برساند.
Ignoring safety procedures can have potentially tragic consequences.
نادیده گرفتن روش های ایمنی می تواند عواقب غم انگیزی داشته باشد.
گاهی اوقات تصور می شود که درد و بیماری پیامدهای اجتناب ناپذیر پیری هستند.
به یاد داشته باشید که اعمال عواقبی دارد.
رنج کشیدن/روبه رو شدن با عواقب چیزی
dire/disastrous/negative/adverse consequences
عواقب وخیم / فاجعه بار / منفی / نامطلوب
آیا به عواقب احتمالی آن فکر کرده اید؟
اصلاحات اغلب پیامدهای ناخواسته ای به همراه دارد.
آنها باید آمادگی پذیرش عواقب اعمال خود را داشته باشند.
سخنگوی کاخ سفید گفت که تلفات غیرنظامیان نتیجه اجتناب ناپذیر جنگ است.
این تصمیم می تواند عواقب جدی برای صنعت داشته باشد.
دویست نفر در نتیجه مستقیم ادغام شغل خود را از دست دادند.
او خیلی سریع رانندگی کرد و عواقب غم انگیزی داشت.
نگران نباشید. هیچ نتیجه ای نداره
افرادی که پیامدهایی در دنیای هنر دارند
این کودک در اثر جراحت به مادر، ناقص به دنیا آمد.
روز تحقیرآمیزی برای فلورا بود و در نتیجه او از کارگردان کینه توز شد.
کارفرما مسئول غرامت قابل پرداخت در نتیجه آسیب به یکی از کارکنان خود است.
او بر اثر جراحات وارده جان باخت.
این کتاب حاصل 25 سال تحقیق است.
منتظر شنیدن نتیجه نهایی مذاکرات هستیم.
One consequence of changes in diet over recent years has been a dramatic increase in cases of childhood obesity.
یکی از پیامدهای تغییر در رژیم غذایی در سال های اخیر افزایش چشمگیر موارد چاقی در دوران کودکی بوده است.
Many parents today do not have time to cook healthy meals for their children. Consequently/As a consequence many children grow up eating too much junk food.
امروزه بسیاری از والدین زمانی برای پختن غذاهای سالم برای فرزندان خود ندارند. در نتیجه / در نتیجه، بسیاری از کودکان با خوردن غذاهای ناسالم بیش از حد بزرگ می شوند.
Many children spend their free time online instead of playing outside. As a result more and more of them are becoming overweight.
بسیاری از کودکان اوقات فراغت خود را به جای بازی در بیرون از خانه، به صورت آنلاین سپری می کنند. در نتیجه، تعداد بیشتری از آنها دچار اضافه وزن می شوند.
Last year junk food was banned in schools. The effect of this has been to create a black market in the playground, with pupils bringing sweets from home to sell to other pupils.
سال گذشته غذاهای ناسالم در مدارس ممنوع شد. تأثیر این امر ایجاد بازار سیاه در زمین بازی بوده است، به طوری که دانش آموزان شیرینی از خانه می آورند تا به دانش آموزان دیگر بفروشند.
او عواقب احتمالی تصمیم خود را می دانست.
پیامدهای بلندمدت این سیاست هنوز به طور کامل ارزیابی نشده است.
مستند او به بررسی عواقب قوانین کاهش مجازات برای مجرمان مواد مخدر می پردازد.
این قانون می تواند عواقب ناخواسته خاصی داشته باشد.
ربایندگان او را تهدید کردند که در صورت عدم رسیدگی فوری به خواسته هایشان عواقب ناگواری خواهد داشت.
پیامدهای عملی تصمیم او قابل توجه بود.
The practice had far-reaching environmental consequences.
این عمل پیامدهای زیست محیطی گسترده ای داشت.
ممکن است عواقب جدی برای اقتصاد داشته باشد.
آنها نمی توانند عواقب دقیق افزایش متوسط دما را پیش بینی کنند.
نتیجه
اثر
عاقبت
upshot
پایان
sequel
موضوع
پیامد
عواقب
repercussion
میوه
aftermath
برون رفت
تولید - محصول
corollary
واکنش
انشعاب
out-turn
اثر بعدی
شستشوی معکوس
محصول جانبی
ramification
همزمان
aftereffect
اوج گیری
backwash
انصراف
by-product
توسعه
concomitant
سقوط
culmination
سرنوشت
denouement
میوه ها
برآمدگی
fallout
رسوب می کند
تولید کردن
fruits
حاصل
outgrowth
توالی
precipitate
resultant
علت
causation
علیت
دلیل
منبع
antecedent
پیشین
مناسبت
excuse
بهانه
عامل
اصل و نسب
شروع کنید
شروع
commencement
پایه
معرفی
افتتاح
ریشه
سوال
initiation
اساس
محرک
پیش ساز
stimulus
خارجی
precursor
ضد اوج
exterior
بیرونی
anticlimax
خارج از
exteriority
والدین
رشد در حال رشد
مانع
ingrowth
ضرر - زیان
hindrance
عیب
معلول
disadvantage
handicap