illness
illness - بیماری
noun - اسم
UK :
US :
یک بیماری جسم یا روان، یا وضعیت بیمار بودن
مشکلی در سلامتی شما وجود دارد که باعث می شود احساس بیماری کنید
a particular illness especially one that spreads to other people easily or that affects one part of your body
یک بیماری خاص، به خصوص بیماری که به راحتی به افراد دیگر سرایت می کند یا بخشی از بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد
بیماری که توسط باکتری یا ویروس ایجاد می شود
یک مشکل سلامتی که شما را برای همیشه یا برای مدت طولانی تحت تاثیر قرار می دهد
چیزی که با بخش خاصی از بدن یا به طور کلی سلامتی شما اشتباه است
بیماری یا دردی که قسمت خاصی از بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد
an illness that prevents a particular organ of your body from working properly or affects the way you behave
بیماری که مانع از عملکرد صحیح اندام خاصی از بدن شما می شود یا بر رفتار شما تأثیر می گذارد.
بیماری که به راحتی به افراد دیگر سرایت می کند اما خیلی جدی نیست
an illness that affects a particular part of your body especially one that is not very serious – used by doctors
بیماری که قسمت خاصی از بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد، به خصوص بیماری که خیلی جدی نیست - توسط پزشکان استفاده می شود
بیماری که قسمت خاصی از بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد، به خصوص بیماری که جدی نیست
وضعیت عمومی بیمار بودن
حالت مریض بودن، مخصوصاً زمانی که کار شما را متوقف کند
حالت مریض بودن، معمولاً برای مدت طولانی
بیماری جسم یا ذهن
حالت مریض بودن
a condition in which the body or mind is harmed because an organ or part is unable to work as it usually does; a disease or sickness
وضعیتی که در آن بدن یا ذهن آسیب می بیند زیرا یک عضو یا بخشی قادر به کار معمول نیست. یک بیماری یا بیماری
بسیاری از بیماری های دوران کودکی اکنون به راحتی قابل پیشگیری هستند.
خودش لاغر و از بیماری رنگ پریده بود و روی تخت دراز کشیده بود و در کتی کهنه پیچیده بود.
Our hospitals would be empty if we tried to discriminate between self-induced or even partially self-induced illnesses, and naturally developed diseases.
اگر بخواهیم بین بیماری های خودساخته یا حتی تا حدی ناشی از خود و بیماری های طبیعی ایجاد شده تمایز قائل شویم، بیمارستان های ما خالی خواهند بود.
او دیروز پس از یک دوره طولانی بیماری درگذشت.
آمادگی او برای یک شماس به دلیل مرگ و بیماری روانی مختل شد.
مردم اغلب آنقدر خجالت می کشند که بپذیرند از هر نوع بیماری روانی رنج برده اند.
بیماری روانی
بیماری های جزئی مانند سرماخوردگی معمولاً بهتر است خود به خود بهبود یابند.
اکثر بیماری ها و عفونت ها در صورتی که به موقع تشخیص داده شوند راحت تر درمان می شوند.
فقط در صورت بیماری جدی یا سوگواری اجازه مرخصی از کار را دارید.
People whose disabilities begin with severe illness or injury find themselves in medical hands whether they like it or not.
افرادی که ناتوانی آنها با بیماری یا آسیب شدید شروع می شود، خواه ناخواه خود را در دستان پزشکی قرار می دهند.
آیا پزشکان همیشه باید به بیماران بگویند که بیماری های لاعلاج مانند سرطان دارند؟
Experiments involve a spurious association between the novel food and the illness which is usually induced chemically or by X-rays.
آزمایشها شامل ارتباط جعلی بین غذای جدید و بیماری است که معمولاً از طریق شیمیایی یا با اشعه ایکس ایجاد میشود.
پزشکان معتقدند که او ممکن است زمانی که در آفریقا بوده به این بیماری مبتلا شده باشد.
این ویروس می تواند باعث ایجاد بیماری در انسان شود.
mental/respiratory/chronic illness
بیماری روانی / تنفسی / مزمن
سال گذشته به دلیل بیماری خیلی از مدرسه را از دست دادم.
serious/severe/chronic illnesses
بیماری های جدی / شدید / مزمن
یک بیماری لاعلاج
childhood illnesses
بیماری های دوران کودکی
او پس از یک بیماری طولانی درگذشت.
او از یک بیماری ناتوان کننده رنج می برد.
او به تازگی پس از بیماری به سر کار بازگشته است.
او در تمام زندگی بزرگسالی خود با بیماری روانی مبارزه کرد.
افراد مبتلا به بیماری های زمینه ای مانند دیابت و بیماری های تنفسی بیشتر در معرض خطر هستند.
افرادی که مبتلا به بیماری مزمن هستند نیاز به حمایت بیشتری دارند.
این بیماری می تواند باعث بیماری شدید و حتی مرگ شود.
دوران کودکی او با بیماری همراه بود.
او وانمود می کرد که بیمار است تا مجبور نباشد به مدرسه برود.
ناگهان بیماری به خانه وارد شد.
سیستم ایمنی بدن را قادر می سازد تا با بیماری مبارزه کند.
ما سابقه بیماری خانوادگی متقاضی را ارزیابی می کنیم.
درآمد از دست رفته به دلیل بیماری
اولین مورد بیماری ناشی از ویروس ابولا
توصیه می کنم بیمه بیماری و بیکاری بگیرید.
او به دلیل بیماری استعفا داد.
heart trouble.
ناراحتی قلبی
او از یک بیماری خونی نادر رنج می برد.
یک اختلال نادر کبدی
عفونت گلو
یک بیماری قلبی
یک حشره معده
childhood ailments
دیابت یک بیماری شایع است.
بیماری
sickness
ناراحتی
ailment
بی نظمی
ناتوانی
infirmity
شکایت
malady
وضعیت
مصیبت
حشره
affliction
بی اختیاری
bug
عفونت
indisposition
محبت
عوارض
affection
مشکل
complication
ضعف
دیستمپر
weakness
کاهش دما
ail
بیمار
distemper
بی حالی
debility
ویروس
distemperature
تب
حمله کنند
malaise
سرایت
لورگی
سندرم
fever
ناسالم بودن
seizure
contagion
lurgy
syndrome
unhealthiness
seizure
سلامتی
wellness
سلامت
healthiness
تمامیت
soundness
کمک
wholeness
سفارش
wholesomeness
تندرستی
تناسب اندام
نیرومندی
سرسبزی
well-being
vigorUS
شیره
robustness
دلسوزی
verdure
vigourUK
vigorUS
انرژی
sap
شهوت
heartiness
پرت شدن
healthfulness
سرسختی
vigourUK
شکوفه
salubrity
رنگ چهره
فتل
salubriousness
رضایت
lustiness
رنگ صورتی
haleness
hardiness
hardihood
bloom
wellbeing
complexion
fettle
euphoria