earnings
earnings - درآمد
noun - اسم
UK :
US :
پولی که برای کاری که انجام می دهید دریافت می کنید
سودی که یک شرکت یا کشور به دست می آورد
پولی که فرد برای کاری که در یک دوره زمانی خاص انجام می دهد دریافت می کند
the total amount that people receive for the work they do in a particular industry or economy in a particular period of time
کل مبلغی که افراد برای کاری که در یک صنعت یا اقتصاد خاص در یک دوره زمانی خاص انجام می دهند دریافت می کنند
the profit that a company makes in a particular period of time or the total profits that companies make in a particular industry or economy in a particular period of time
سودی که یک شرکت در یک دوره زمانی خاص به دست می آورد، یا کل سودی که شرکت ها در یک صنعت یا اقتصاد خاص در یک دوره زمانی خاص به دست می آورند.
an investor buys earnings growth by buying shares that are quite cheap in relation to the amount of profit the company made in the previous year hoping that the value of the shares will increase
یک سرمایه گذار با خرید سهامی که نسبت به میزان سود شرکت در سال قبل بسیار ارزان هستند، رشد سود را خریداری می کند، به این امید که ارزش سهام افزایش یابد.
مقدار پولی که به کسی برای کار کردن پرداخت می شود
a company's profits in a particular period
سود یک شرکت در یک دوره خاص
مقدار پولی که برای کاری که انجام می دهید یا سودی که یک شرکت به دست می آورد به شما پرداخت می شود
سود یک شرکت یا صنعت در یک دوره خاص
پولی که یک فرد برای کاری که انجام می دهد به دست می آورد
با این حال، اعلام کرد که هدف درآمد سال 2001 خود را از 2.80 تا 2.90 دلار برای هر سهم حفظ خواهد کرد.
میانگین درآمد فقط 3 سنت در ساعت افزایش یافت.
سود شرکت نسبت به سال گذشته 18 درصد افزایش یافته است.
He expects stocks to continue to march higher, benefiting from falling rates and decent corporate earnings.
او انتظار دارد که سهام به روند صعودی خود ادامه دهند و از کاهش نرخ ها و سود شرکت ها سود ببرند.
Development Inc. and Parametric Technology Corp., after both companies reported better-than-expected earnings.
شرکت توسعه و شرکت فناوری پارامتریک، پس از اینکه هر دو شرکت درآمدهای بهتر از حد انتظار را گزارش کردند.
The planned repurchase would result in an extraordinary charge of about $ 22 million against first-quarter earnings the company said.
این شرکت گفت که خرید مجدد برنامه ریزی شده منجر به هزینه فوق العاده ای در حدود 22 میلیون دلار در برابر درآمد سه ماهه اول خواهد شد.
عوامل مهم هزینه های فرصت نسبی و نسبت درآمد مردان به زنان است.
درآمد متوسط کارگران با تورم همخوانی ندارد.
اکثر مادران مجرد بخش بزرگی از درآمد خود را صرف مراقبت از کودکان می کنند.
Most occupational schemes pay a proportion of your earnings when you retire and are called final earnings schemes.
اکثر طرح های شغلی نسبتی از درآمد شما را هنگام بازنشستگی پرداخت می کنند و به آنها طرح های درآمد نهایی می گویند.
افزایش متوسط درآمد
او مدعی غرامت از دست دادن درآمد است.
سود هر سهم این شرکت به 29p کاهش یافته است.
Whisky accounts for a large percentage of Scotland's export earnings.
ویسکی درصد زیادی از درآمد صادراتی اسکاتلند را تشکیل می دهد.
افراد کم درآمد
دستمزد هفتگی 200 پوند
این شغل نرخ های حقوق خوبی را ارائه می دهد.
افزایش متوسط درآمد کارگران کارخانه
کارگران یقه آبی شاهد کاهش درآمد واقعی خود بودند.
او در ماه ژوئن به دلیل درآمدهای غیراخلاقی به شش ماه زندان محکوم شد.
درآمد خالص او در سال گذشته 15000 دلار بود.
برد او در استرالیا درآمد حرفه ای او را از سد میلیون دلاری عبور داده است.
سطح درآمد همچنان در حال افزایش است.
افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند نسبت به افراد دارای تحصیلات پایه درآمد بیشتری دارند.
شما باید تمام درآمدها را به اداره مالیات اعلام کنید.
an earnings-related pension scheme
یک طرح بازنشستگی مرتبط با درآمد
کسری درآمد ممکن است به مشکلاتی در توانایی های پیش بینی ما اشاره کند.
درآمد شیلی از صادرات 2 درصد افزایش یافت.
درآمد این شرکت 2.9 میلیون دلار گزارش شده است.
سهام با حدود 40 برابر سود معامله می شود.
افزایش بلندمدت درآمد و درآمد شرکت
سود پیش بینی شده شرکت برای دوازده ماه آینده
اطلاعیه سود سه ماهه دوم
میانگین درآمد کارگران ماهر در حال افزایش است.
Sun Microsystems درآمدی را گزارش داد که اندکی بهتر از انتظار بازار بود.
درآمد حاصل از فروش رکورد به بیش از 5 میلیون پوند رسید.
این یکی از معدود شرکت هایی بود که درآمد بالایی از خود نشان داد.
expected/forecast earnings
سود مورد انتظار/پیش بینی شده
اعتبار خانواده با افزایش درآمد کاهش می یابد.
آنها به دلیل از دست دادن درآمد از یکدیگر شکایت می کنند.
weekly/monthly earnings
درآمد هفتگی/ماهانه
درآمد
proceeds
درآمد حاصل می شود
سود
برگشت
پرداخت
برداشت ها
takings
کسب کردن
حقوق
بازده
پاداش
remuneration
رسیدها
کمک هزینه
receipts
دستاوردها
stipend
جایزه
gains
دستمزد
emolument
دروازه
reward
سود سهام
wages
ورودی ها
چیدن
payoff
چک حقوق
dividend
امتیازات
incomings
افتخاری
pickings
تعادل
lucre
مواد غذایی
paycheck
خط پایین
dividends
perks
honoraria
groceries
bills
صورتحساب
بدهی
ضرر - زیان
losses
تلفات
پرداخت
payout
مخارج
expenditure
مانع
hindrance
عیب
disadvantage
معلول
handicap
صدمه
پنالتی
نارضایتی
dissatisfaction
فقر
نیاز
علت
خروجی ها
outgoings
هزینه ها
expenses
مصادره شدن
forfeiture
توقف
harm
بدتر شدن
stoppage
جراحت
worsening
هدر
از دست دادن
بد شانسی
forfeit
کسر
misfortune
شکست
deduction
رکود
stagnation
