tend
tend - تمایل
verb - فعل
UK :
US :
مراقبت از کسی یا چیزی
برای حرکت یا توسعه در یک جهت خاص
to be likely to behave in a particular way or have a particular characteristic
احتمال دارد رفتار خاصی داشته باشد یا ویژگی خاصی داشته باشد
مراقبت از چیزی یا کسی
احتمال وقوع یا داشتن یک ویژگی یا اثر خاص
ژوزه بیرون از باغ مشغول مراقبت از باغ بود که آتش گرفت.
خوزه آبورتو کورتز، 57 ساله، بیرون از باغ مشغول مراقبت از باغ بود که آتش سوزی شروع شد.
فرآیند تقطیر تمایل دارد تا عطر را تا حدی تغییر دهد.
Departments with an eye to the ratings tend to appoint established researchers with proven records, rather than younger, unpublished candidates.
گروههایی که به رتبهبندیها توجه دارند، به جای نامزدهای جوانتر و منتشرنشده، تمایل دارند پژوهشگران با سابقهای ثابت شده را منصوب کنند.
شرکتهای کوچکتر و تازهکار در سال گذشته تمایل داشتند در تجارت فناوری باشند.
این بچههای باهوشتر هستند که همه توجه معلم را به خود جلب میکنند.
به عبارت دیگر، رونویسی شما تمایل دارد بدون اینکه به طور سیستماتیک چنین باشد، بیشتر آوایی می شود.
کودکان خردسال بیشتر از بزرگسالان بیمار می شوند.
چیزی که معمولاً اتفاق می افتد این است که فقیرترین خانواده ها در بدترین مسکن قرار می گیرند.
اول، او تمایل دارد که توانایی های بصری-فضایی نسبتاً بهتری داشته باشد.
مامان معمولاً مشغول مراقبت از خواهرهای کوچکترم بود.
Such people tend to perform marginal tasks and to enter and leave the workforce at random intervals.
چنین افرادی تمایل به انجام وظایف حاشیه ای و ورود و خروج از نیروی کار در فواصل زمانی تصادفی دارند.
زنان بیشتر از مردان عمر می کنند.
اگر افراد در یک رابطه طولانی مدت باشند، تمایل بیشتری به خوشحالی دارند.
وقتی خسته هستم، معمولا اشتباه می کنم.
در زمستان در اینجا بسیار سرد است.
مردم تمایل دارند فکر کنند که مشکل هرگز بر آنها تأثیر نخواهد گذاشت.
من تمایل دارم با بسیاری از نکاتی که شما می گویید موافق باشم.
من تمایل دارم روی رقص تمرکز کنم، اما بازیگری و خوانندگی برای من به یک اندازه مهم هستند.
اندازه کلاس بزرگ باعث افزایش استفاده از سخنرانی می شود.
دیدگاه های او به سمت افراط گرایش دارد.
قیمت ها در سال های اخیر روند نزولی داشته است.
چوپانی که گوسفندانش را میچرخاند
پزشکان و پرستاران از مجروحان مراقبت کردند.
well-tended gardens
باغ های خوش مراقبت
خدمه آمبولانس در حال رسیدگی به مجروحان بودند.
او یک بار در سانفرانسیسکو داشت.
زنان معمولا کمتر از مردان درآمد دارند.
Generally speaking, jobs traditionally done by women are paid at a lower rate than those traditionally done by men.
به طور کلی، مشاغلی که به طور سنتی توسط زنان انجام می شود با نرخ کمتری نسبت به مشاغلی که به طور سنتی توسط مردان انجام می شود، پرداخت می شود.
به طور کلی/به طور کلی، زنان به اندازه مردان درآمد ندارند.
برخی مشاغل مانند پرستاری و نظافت هنوز عمدتاً توسط زنان انجام می شود.
Senior management posts are predominantly held by men.
پست های مدیریت ارشد عمدتاً در اختیار مردان است.
اکثر پستهای مدیریت ارشد معمولاً در اختیار مردان است.
زنان در اکثر موارد هنوز کمتر از مردان حقوق می گیرند.
Economic and social factors are, to a large extent responsible for women being concentrated in low-paid jobs.
عوامل اقتصادی و اجتماعی تا حد زیادی مسئول تمرکز زنان در مشاغل کم درآمد هستند.
آنها به کشاورزان کمک می کردند تا از دام های خود مراقبت کنند.
او با عشق از باغ خود مراقبت می کرد.
او به هر نیاز او توجه کرد.
ما در این بخش از کشور زمستان های سرد و تابستان های گرم و خشک داریم.
او با دقت از گیاهان آفتابگردان خود مراقبت می کرد.
پرستار به آرامی بریدگی ها و کبودی های بیمار را مراقبت کرد.
ما تمایل داریم در خانه غذا بخوریم.
کودکان تمایل دارند مانند والدین خود باشند.
لاغر
gravitate
جاذبه
روند
be inclined
تمایل داشته باشد
incline
متمایل شدن
be apt
مناسب باشد
be biased
مغرضانه باشد
be liable
مسئول باش
محتمل باشد
be prone
مستعد باشد
be disposed
دور ریخته شود
تمایل داشته باشید
have an inclination
تمایل دارند
تمایل نشان می دهد
مستعد بودن
به احتمال زیاد
عادت داشته باشد
عادت داشتن
متمایل به
انجام دادن
اراده
کنار گذاشته شود
مقید هستند
تمایل به
are bound to
رها کردن
dislike
دوست نداشتن
dissuade
منصرف کردن
دنبال کردن
صدمه
چشم پوشی
obey
اطاعت کن
shun
اجتناب کنید
گرفتن
neglect
بی توجهی
اجازه
comply
رعایت کنند
mismanage
سوء مدیریت
موافق
خدمت
consent
رضایت
شکست
acquiesce
رضایت دادن
ترک کردن
بازده
مجوز
surrender
تسلیم شدن
راه دادن