much
much - بسیار
determiner, pronoun - تعیین کننده، ضمیر
UK :
US :
با مقدار زیادی
برای پرسیدن یا صحبت در مورد درجه تفاوت استفاده می شود
برای پرسیدن یا صحبت در مورد مقدار اضافی چیزی استفاده می شود
برای تأکید بر تفاوتی که ذکر می کنید استفاده می شود
برای صحبت در مورد یک احساس قوی یا کاری که اغلب انجام می شود استفاده می شود
مقدار زیادی از چیزی
در عبارات منفی برای گفتن اینکه چیزی مهم، جالب، خوب نیست و غیره استفاده می شود
مقدار زیاد یا تا حد زیادی
مقدار بسیار بیشتر از چیزی که می خواهید یا نیاز دارید
بیشتر از چیزی که کسی بتواند با آن مقابله کند
خیلی افراطی یا غیر منطقی
در پایان جمله برای تأکید بر آنچه که گفتید استفاده می شود
(چیزی) با کیفیت خوب
از نظر مقدار، درجه یا دامنه عالی است
مقدار یا درجه چیزی
nearly; approximately
تقریبا؛ تقریبا
مقدار، درجه، یا محدوده بزرگ
آیا از نمایش لذت بردید؟ نه زیاد.
Has he changed much?
آیا او خیلی تغییر کرده است؟
من زیاد به آن فکر نکرده ام.
آیا دیگر با لزلی زیاد صحبت می کنی؟
الان حالش خیلی بهتره
اگر روی صندلی بایستید دید بسیار بهتری خواهید داشت.
انجام حروف در رایانه بسیار ساده تر بود.
وقتی چراغهای جلو چشمک میزد، به سختی پلک میزد، خیلی کمتر حرکت میکرد.
آنچه در مغز و گهگاه در قلب می چسبد، چیزی بسیار کمتر ملموس است.
خانم کلاوزن بسیار دوست داشتنی بود و متأسفانه دلتنگ خواهد شد.
این کفش ها بسیار راحت تر هستند.
خانواده اش برایش خیلی مهمتر از شغلش هستند.
وین خیلی بزرگتر از آخرین باری که او را دیدم به نظر می رسید.
We should pay more attention to those millions of elderly pensioners than to the much smaller number of millionaires.
ما باید به آن میلیون ها مستمری بگیر مسن بیشتر توجه کنیم تا به تعداد بسیار کمتر میلیونرها.
من پول زیادی با خودم ندارم.
‘Got any money?’ ‘Not much.’
«پول داری؟» «خیلی زیاد نیست.»
چقدر آب نیاز دارید؟
چقدر است (= هزینه آن چقدر است)؟
هر چقدر که دوست دارید وقت بگذارید.
آنقدر ترافیک بود که یک ساعت تاخیر داشتیم.
من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.
بیشتر شب بیدار بودم.
بحث های زیادی در مورد دلایل شکست وجود داشت.
لطفاً به من کمک کنید تا این شغل را پیدا کنم - می دانید که من به همان اندازه برای شما انجام خواهم داد.
«راجر پول را دزدید.» «من هم به همان اندازه فکر کردم.»
برای من دسر نیست، ممنون تا جایی که می توانستم انجام دهم تا دوره اصلی را تمام کنم.
زنگ زدن ساعت سه صبح کمی سخت است.
سر و صدای درب همسایه کمی زیاد می شود.
او همیشه بسیاری از ریشه های فروتنانه خود را می سازد.
من برنده شدم، اما چیز زیادی در آن وجود نداشت (= امتیازات ما تقریباً یکسان بود).
او زیاد اهل تنیس نیست.
من این را به جای او می گویم - او هرگز یک کار را ناتمام نمی گذارد.
همه چیز برای او ثابت شد.
آیا وقت آزاد زیادی دارید؟
How much experience have you had?
چقدر تجربه داشته اید؟
وقت آزاد زیادی ندارم
چقدر (پول) درآمد دارد؟
او پول زیادی به دست می آورد.
دلم برای خانواده ام خیلی تنگ شده است.
خیلی ممنون.
من از فیلم (خیلی) لذت نبردم.
من پول زیادی در نمیارم
چیز زیادی نگفتی جون - نظرت چیه؟
من او را خیلی دوست دارم.
greatly
تا حد زیادی
considerably
بطور قابل توجهی
decidedly
به طور قطعی
دور
appreciably
به طور قابل ملاحظه ای
exceedingly
به شدت
incredibly
بطور باور نکردنی
tremendously
فوق العاده
extensively
به طور گسترده
immensely
به طور انبوه
massively
به میزان قابل توجهی
sizably
به طرز سرسام آوری
staggeringly
به طرز شگفت انگیزی
stupendously
از نظر نجومی
astronomically
به طرز وحشتناکی
awfully
بسیار زیاد
broadly
استثنایی
enormously
در واقع
exceptionally
به صورت یادبود
fiercely
به طور جدی
hugely
عالی
مسیر
دردناک
monstrously
قوس دار
monumentally
supremely
vastly
achingly
archly
اندکی
تاحدی
به ندرت
moderately
نسبتا
به طور نسبی
فقط
مقدار کمی
marginally
در حاشیه
narrowly
باریک
partially
تا اندازه ای
faintly
کمرنگ
منصفانه
negligibly
بطور ناچیز
nominally
به صورت اسمی
scarcely
به سختی
کمی
یک سایه
نوع
به نوعی
زیاد نیست
فقط فقط
نه زیاد
به صورت ملایم
به طور ناچیز
بطور غیر قابل ملاحظه ای
mildly
منطقی
insignificantly
حداقل
inconsiderably
به آرامی
reasonably
minimally
lightly