shade
shade - سایه
noun - اسم
UK :
US :
تاریکی جزئی یا پناه گرفتن از نور مستقیم خورشید که توسط چیزی مسدود کننده آن ایجاد شده است
چیزی که برای کاهش یا مسدود کردن نور استفاده می کنید
پوششی که می توان آن را روی پنجره پایین کشید
مکان های تاریک در یک عکس
یک نوع خاص از قرمز، سبز، آبی و غیره
برای محافظت از چیزی از نور مستقیم
تا قسمتی از یک تصویر یا طراحی تیره تر شود
تاریکی خفیف ناشی از چیزی که نور مستقیم خورشید را مسدود می کند
پوششی که روی چراغ برق گذاشته می شود تا روشنایی آن کمتر شود
قسمت هایی از یک تابلو یا نقاشی که هنرمند کمی تیره تر از سایر قسمت ها ساخته است
→ sunglasses
→ عینک آفتابی
قطعه ای از مواد نصب شده روی یک غلتک چوبی یا فلزی که می توان آن را پایین کشید تا پنجره را بپوشاند
نوع یا درجه یک رنگ
چیزی که کمی با چیزهای مشابه دیگر متفاوت است
اندکی
گفته می شود به این معنی است که چیزی یا شخصی باعث می شود شما چیزی یا شخصی مشابه را به خاطر بسپارید
برای جلوگیری از تابش نور مستقیم به چیزی
به تدریج تغییر کند یا تبدیل شود
تاریکی و دمای سردتر ناشی از چیزی که نور مستقیم خورشید را مسدود می کند
سایه پوششی است که روی نور قرار می گیرد تا روشنایی کمتری داشته باشد
A shade is also a cover usually attached at the top of a window that can be pulled over a window to block the light or to keep people from looking in.
سایه همچنین پوششی است که معمولاً در بالای پنجره وصل میشود و میتوان آن را روی پنجره کشید تا نور را مسدود کند یا مردم را از نگاه کردن به داخل باز دارد.
درجه ای از تیرگی یک رنگ
یک سایه همچنین می تواند به معنای یک نوع در میان چندین باشد
بخشی از چیزی کمی تیره تر شود
تغییر تدریجی چیزی یا تغییر تدریجی از چیزی به چیز دیگر
Lincoln had actually become a shade unsure of Grant but continued to be impressed by his quiet unremitting resolve.
لینکلن در واقع تا حدودی نسبت به گرانت نامطمئن شده بود، اما همچنان تحت تأثیر عزم آرام و بی وقفه او قرار می گرفت.
All shades of political opinion on the committee worked well together elucidating the policies of the industries.
همه طیفهای نظرات سیاسی در کمیته با هم به خوبی سیاستهای صنایع را روشن کردند.
Bamboo shades and screens contribute a pleasing serenity to quiet spaces.
سایه ها و صفحه های بامبو آرامش دلپذیری را در فضاهای آرام ایجاد می کنند.
چشمان والری یک سایه زیبا از آبی است.
در پاییز، جنگل ها پر از سایه های بی شماری از قهوه ای، زرد و نارنجی است.
روی شومینه یک چراغ کوچک با سایه زرشکی بود و آن را روشن کردم.
سایه درخت کاج تا حدودی از نور خورشید محافظت می کرد.
دما در سایه می تواند به 40 درجه سانتیگراد برسد.
زیر سایه دیوار نشستیم.
این گیاهان در آفتاب یا سایه به خوبی رشد می کنند.
دو گاو زیر سایه چند درخت خوابیده بودند.
درختان در تابستان برای حیوانات سایه ایجاد می کنند.
من یک سایه جدید برای لامپ خریدم.
an eyeshade
یک سایه چشم
یک سایه آبی تیره / روشن / کم رنگ / روشن
سایه ظریف/لطیف خاکستری
صورتش رنگ قرمز عمیق تری پیدا کرد.
سایه های پاستلی خنک برای تابستان مناسب هستند.
نقاشی به نور و سایه بیشتری نیاز دارد.
سیاستمداران از هر نظر
این کلمه دارای چندین معنی است.
اصلاح طلبان از هر طیف سیاسی
او تا حدودی احساس ناامیدی می کرد.
دامنش خیلی کوتاه بود.
من خیلی تلاش کردم اما کار او کار من را در سایه قرار داد.
دامن های کوتاه و چکمه های بلند - سایه های دهه 1960
کمی در سایه بنشینیم.
وقتی خورشید غروب می کرد، سایه های بلندی روی چمن انداختیم.
صورتش در سایه عمیقی بود.
دنبال سایه ای گشتم تا در آن استراحت کنم.
بیایید به سایه حرکت کنیم.
درختان عظیم الجثه از نور خورشید سایه می دادند.
زیر سایه چتر نشسته بودند.
نیاز به اطمینان از سایه کافی برای گیاهان قهوه
What’s your favourite colour?
رنگ مورد علاقه شما چیست؟
bright/dark/light colours
رنگ های روشن / تیره / روشن
چشمانش سایه لطیف سبز بود.
سایه
shadiness
پوشش
سایه ها
shadows
نیم سایه
penumbra
چتر
umbra
غروب
dusk
تاریکی
obscuration
توهین کردن
umbrage
ابهام
obscurity
صفحه نمایش
پناه
تاریک
تیرگی
سیاهی
dimness
تنبروسیتی
shadowiness
آفتاب گیر
gloom
گرگ و میش
murk
غمگین
murkiness
حفاظت
gloominess
نور شمع
blackness
شب
tenebrosity
سیاه
duskiness
نیمه تاریکی
sun visor
twilight
gloaming
candlelight
semidarkness
glare
تابش خیره کننده
سبک
brightness
روشنایی
lightness
سبکی
روز
glow
درخشش
daylight
نور روز
brilliance
آتش
blaze
درخشندگی
effulgence
صبح
luminosity
سپیده دم
radiance
لومینسانس
بره خوردگی
daybreak
رشته ای
illumination
پرشور
luminescence
نور خورشید
luminousness
آفتاب
lambency
طلوع خورشید
luminance
درخشان
incandescence
کوروسکاسیون
lighting
lumination
refulgence
dawn
sunlight
dawning
sunup
sunrise
glowing
coruscation
glimmering