prevent
prevent - جلوگیری کردن
verb - فعل
UK :
US :
جلوگیری
پیشگیرانه/پیشگیرانه
---
جلوگیری از وقوع چیزی، یا متوقف کردن کسی از انجام کاری
متوقف کردن اتفاقی یا کسی که کاری را انجام می دهد
جلوگیری از وقوع چیزی یا کسی از انجام کاری
This week's conference had been superfluous since Sunday's vote to prevent amendments to the policy review documents, he said.
او گفت که کنفرانس این هفته از زمان رای گیری روز یکشنبه برای جلوگیری از اصلاحات در اسناد بازنگری سیاست اضافی بود.
برخی گزارشها حاکی از ممانعت از شرکت در انتخابات بود.
برای جلوگیری از آسیب، همیشه باید قبل از ورزش کشش دهید.
فقط هوشیاری پلیس بود که از تلفات بیش از چهار نفر جلوگیری کرد.
امروز در گوشه و کنار شهر شایع شده است که من برای جلوگیری از نامزد شدنم به عنوان معاون رئیس جمهور آنجا را ترک کردم.
آسیب دیدگی پا ممکن است شیرر را از بازی در بازی فردا باز دارد.
The obvious talking point after the game was the deliberate knock-down by David Campese, which prevented the ball reaching Rory Underwood.
نکته آشکار پس از بازی، ناک داون عمدی دیوید کمپس بود که مانع از رسیدن توپ به روری آندروود شد.
Many think that to prevent the demolition of useful residential buildings, theatres and cinemas is equally important.
بسیاری فکر می کنند که برای جلوگیری از تخریب ساختمان های مسکونی مفید، تئاتر و سینما به همان اندازه مهم است.
International pressure should be mobilised much earlier, as it can be effective in preventing this practice.
فشار بین المللی باید خیلی زودتر بسیج شود، زیرا می تواند در جلوگیری از این عمل موثر باشد.
آیا می توان کاری برای جلوگیری از این امر انجام داد؟
می شد از تصادف جلوگیری کرد.
اگر مجروحیت مانع او نمی شد، مدی به ارتش می پیوست.
The government took steps to prevent a scandal.
دولت اقداماتی را برای جلوگیری از یک رسوایی انجام داد.
او به موجب قانون از داشتن مجوز منع شده است.
هیچ چیز مانع از آن نمی شود که علیه بی عدالتی صحبت کند.
هیچ چیز مانع از آن نمی شود که او علیه بی عدالتی صحبت کند.
یک ضد آفتاب خوب از آفتاب سوختگی جلوگیری می کند.
این راهبردها با هدف پیشگیری از جرم و جنایت است.
اقدام باید سریع باشد تا از آسیب بیشتر جلوگیری شود.
این دارو از تکثیر سلول های سرطانی جلوگیری می کند و در نتیجه از گسترش آنها جلوگیری می کند.
اطلاعات بهتر احتمالاً می توانست از حمله جلوگیری کند.
کل ماجرا یک فتنه است و مسئولان هیچ کاری برای جلوگیری از آن انجام نداده اند.
مطالعه ای برای تعیین اینکه آیا بریس می تواند به طور قابل اعتمادی از آسیب های زانو جلوگیری کند یا خیر
هیچ کس نمی تواند مانع از حضور شما در این جلسه شود.
هیچ چیزی مانع این نیست که این بچه ها ایده ما را کپی کنند.
آنها برای جلوگیری از شیوع این بیماری اقدام کردند.
این موانع به طور کامل مانع از ورود شرکت های جدید به بازار می شود.
This new legislation effectively prevents us from trading.
این قانون جدید عملاً ما را از تجارت باز می دارد.
هیچ چیز مانع از راه اندازی کسب و کار او در محل نبود.
برای جلوگیری از سردرگمی به چمدان های خود برچسب بزنید.
His disability prevents him (from) driving.
معلولیت او را از رانندگی باز می دارد.
پلیس سعی کرد از خروج او جلوگیری کند.
آیا می توان از این نوع تصادفات جلوگیری کرد؟
خوشبختانه، رنج ناشی از زخم به طور کامل قابل پیشگیری است.
crime prevention
پیشگیری از جرم
متوقف کردن
avert
جلوگیری کند
halt
مکث
دستگیری
مسدود کردن
foil
فویل
thwart
خنثی کردن
intercept
رهگیری
obviate
از بین بردن
اجتناب کردن
بررسی
forfend
توهین کردن
stonewall
دیوار سنگی
cease
دست کشیدن
desist
سر بردار
discontinue
صرفه جویی
دفاع در برابر
دفع کردن
عقب نگه دارید
fend off
نگه داشتن
تمامش کن
دور کردن
جلوگیری از وقوع
نیش زدن در جوانه
stave off
بسته
ward off
کنار بزن
جلوگیر کردن
forestall
علت
ايجاد كردن
اثر
initiate
آغازکردن
تولید کردن
provoke
تحریک
trigger
ماشه
elicit
برانگیختن
induce
وادار کردن
instigate
تحریک کردن
مناسبت
precipitate
رسوب می کند
spawn
تخمریزی
شروع کنید
پیشرفت
تاثیر می گذارد
effectuate
مؤثر کردن
تولید می کنند
معرفی کنید
beget
به وجود آوردن
catalyseUK
catalyseUK
catalyzeUS
catalyzeUS
incite
الهام بخشیدن
علت باشد
ایجاد کند
ادامه دادن
اتفاق بیفتد
به حرکت درآورد
عازم شدن