inspire
inspire - الهام بخشیدن
verb - فعل
UK :
US :
تشویق کسی با ایجاد احساس اعتماد به نفس و اشتیاق برای انجام کاری
وادار کردن کسی احساس خاصی داشته باشد یا به روش خاصی واکنش نشان دهد
ایده دادن به کسی برای چیزی، به خصوص داستان، نقاشی، شعر و غیره
برای نفس کشیدن
تا کسی احساس کند می خواهد کاری را انجام دهد و می تواند انجامش دهد
وادار کردن کسی احساس یا واکنش شدید خاصی داشته باشد
ایده دادن به کسی برای کتاب، فیلم، محصول و غیره
پر کردن کسی با اعتماد به نفس و تمایل به انجام کاری
اگر چیزی یا کسی چیز دیگری را القا کند، باعث یا منجر به آن می شود
این فیلم از وقایع واقعی الهام گرفته شده است.
کشور به رهبری نیاز دارد که بتواند الهام بخش شهروندانش باشد.
خانم پیانتو زنی بود که مهربانی را برانگیخت.
وقتی من واقعاً از دانشگاه بازدید کردم، الهام بخش من شد و باعث شد که بخواهم به آنجا بروم.
سخنرانی امروز واقعاً به من انگیزه داد که بیشتر شعر بخوانم.
شور و شوق بازیگران بچه ها را برانگیخت.
بازیگران با شور و شوق بچه ها را تشویق کردند.
بازی فوقالعاده او باعث شد تیم به پیروزی هیجانانگیز 5-0 برود.
بازیگران امیدوارند با بازدید از مدارس، کودکان را تشویق کنند تا تولیدات خود را اجرا کنند.
انتخاب دکور از سفر به هند الهام گرفته شده است.
داستان غم انگیز او بعدها الهام بخش یک فیلم هالیوود شد.
هنری به عنوان یک شخصیت اقتدار اعتماد به نفس را برانگیخت.
کار او دقیقاً به من اعتماد به نفس نمی داد.
او به عنوان یک ژنرال، وفاداری زیادی را در نیروهای خود ایجاد کرد.
کارگردان از همه در پروژه الهام گرفت.
به عنوان یک معلم، او الهام بخش نسلهای دانشآموز بوده است.
او برای نوشتن این آهنگ پس از تولد دخترش الهام گرفت.
نقاشی های او به وضوح از آثار مونه الهام گرفته شده است.
این سفر بود که به الهام بخشیدن به علاقه او به تفکر شرقی کمک کرد.
سوابق شورا در این زمینه کمی احترام را برانگیخته است.
او یک زن جوان است که در هر کسی که ملاقات می کند اعتماد را بر می انگیزد.
His confident leadership inspired his followers.
رهبری مطمئن او الهام بخش پیروانش بود.
پس از سفر به ونزوئلا، او برای یادگیری اسپانیایی الهام گرفت.
او وفاداری زیادی را در میان پیروان خود القا می کند.
تلاش قهرمانانه کاپیتان عزم را به آنها القا کرد.
یک قطعه موسیقی با الهام از صداهای دلفین
طراحی این خودرو الهام بخش بسیاری از تقلیدها شده است.
وقتی الهام می گیرید، هوا را به ریه های خود می کشانید.
غلظت اکسیژن در گازهای بیهوشی دمیده شده هرگز نباید کمتر از 21 درصد باشد.
او به شاگردانش الهام بخشید تا بهترین کار را انجام دهند.
A successful TV program inspires many imitations.
یک برنامه تلویزیونی موفق تقلیدهای زیادی را القا می کند.
تشويق كردن
علت
motivate
ایجاد انگیزه
stimulate
تحریک
نفوذ
حرکت
rouse
برانگیختن
animate
جان دادن
متقاعد کردن
spur
الهام بخش
inspirit
energiseUK
energiseUK
energizeUS
energizeUS
مشتاق
enthuse
گالوانیزه انگلستان
galvaniseUK
گالوانیزه ایالات متحده
galvanizeUS
جرأت دادن
hearten
EnvigorateUK
envigorateUK
نیروبخش ایالات متحده
invigorateUS
تاثیر گذاشتن
متمایل شدن
incline
instilUK
instilUK
جرقه
spark
هم بزنید
تاب خوردن
sway
جسور کردن
embolden
زنده کردن
enliven
به وجد آوردن
excite
خوب
exhilarate
غرق کردن
goad
imbue
dishearten
ناامید کردن
discourage
دلسرد کردن
demoraliseUK
تضعیف روحیه انگلستان
demoralizeUS
ایالات متحده را تضعیف کرد
dispirit
دلسرد، ناامید
daunt
دلهره آور
deter
بازداشتن
disenchant
افسون کردن
unnerve
عصبی کردن
deflate
باد کردن
disappoint
ناراحتی
dismay
منصرف کردن
dissuade
روحیه دادن
enervate
شیره
sap
پرت كردن
خرد کردن
crush
مرده
deaden
افسرده
depress
unman
unman
کدر
dull
منفذ
bore
بی انگیزه کردن
demotivate
تسلیم شدن
disincentivize
نگران بودن
دريافت كردن
ناراحت
تضعیف شود
upset
غمگین
weaken
به هم زدن
sadden
agitate