air
air - هوا
noun - اسم
UK :
US :
مخلوطی از گازهای اطراف زمین که ما تنفس می کنیم
سفر با هواپیما یا استفاده از آن
مربوط به یا درگیر هواپیماها
اگر چیزی یا کسی هوای اعتماد به نفس، رمز و راز و غیره داشته باشد، مطمئن، مرموز و غیره به نظر می رسد
یک آهنگ ساده که اغلب در عنوان یک قطعه موسیقی کلاسیک استفاده می شود
تا نظرات خود را به صورت عمومی بیان کنید
برای پخش برنامه از تلویزیون یا رادیو
اجازه دادن هوای تازه به یک اتاق، به خصوص اتاقی که برای مدت طولانی بسته بوده است
لباس را در جایی که گرم است یا هوای زیادی دارد بگذارند تا بوی تمیزی بدهد
مخلوط گازهایی که زمین را احاطه کرده و ما تنفس می کنیم
فضای بالای زمین، به خصوص در ارتفاعات بالای زمین
سفر با هواپیما
شیوه یا ظاهر
اگر برنامه یا شخصی روی آنتن خاموش/خاموش باشد، از رادیو یا تلویزیون پخش نمی شود
یک آهنگ ساده
برای اطلاع رسانی نظرات یا شکایات به افراد دیگر
خشک و/یا تازه شدن یا خشک شدن و/یا تازه شدن
پخش چیزی یا پخش شدن از رادیو یا تلویزیون
عمداً کسی را نادیده گرفتن یا جواب ندادن
فشار هوا نیرویی است که هوا هنگام فشار دادن به هر سطحی تولید می کند.
فضای بالا، به ویژه بالاتر از زمین
پرواز بالای زمین، به ویژه در یک هواپیما
یک روش یا ظاهر
یک برنامه یا شخصی روی آنتن در حال پخش از رادیو یا تلویزیون است
برنامه یا شخصی که از رادیو یا تلویزیون پخش نمی شود، پخش نمی شود.
پخش چیزی از رادیو یا تلویزیون
تا نظرات یا شکایات خود را در اختیار دیگران قرار دهید
to let air from outside come in a room or other inside space to make it smell cleaner, or to put something outside in the air to make it smell cleaner
اجازه دادن به هوای بیرون وارد اتاق یا فضای داخلی دیگر برای ایجاد بوی تمیزتر یا قرار دادن چیزی بیرون در هوا برای ایجاد بوی تمیزتر
اگر موضوعی مطرح باشد، نامشخص است و تصمیم نهایی در مورد آن گرفته نشده است
آلودگی هوا
بیا بریم بیرون هوای تازه بگیریم
انفجار هوای گرم
جریان های هوای گرم
بیرون ایستاده بود و هوای سرد شب را نفس می کشید.
وقتی از خانه در حال سوختن بیرون می دوید، نفس نفس می زد.
نهنگ هایی که برای هوا می آیند (= برای نفس کشیدن)
باید کمی هوا در لاستیک هایم بریزم.
این توافق مستلزم کاهش آلودگی هوا است.
این قانون حداقل استانداردی را برای کیفیت هوا تعیین می کند.
موسیقی فضای شب را پر کرده بود.
دستان خود را در هوا تکان دهید!
توپ را به هوا زدم.
بوهای تند در فضا پیچید.
او با مشت به هوا پیروز شد.
هوا غلیظ از دود سیگار بود.
معبد به وضوح از هوا قابل مشاهده بود.
ما نگاه کردیم که هلیکوپتر به هوا رفت.
فقط سه ساعت با هوا (= در هواپیما) طول می کشد.
air travel/traffic
سفر هوایی / ترافیک
سیستم های دفاع هوایی (= سلاح هایی که در برابر حملات هوایی دفاع می کنند)
حمله هوایی غافلگیرانه (= از هواپیما) در شب انجام شد.
با هوای سرکشی به او نگاه کرد.
اتاق هوای تجملی داشت.
یک هوای اعتماد به نفس کامل در مورد او وجود داشت.
Bach’s Air روی یک رشته G
من از نحوه پخش او متنفرم.
حتی زمانی که او یک ستاره شد، هیچ هوا و لطفی نداشت.
موقع ناهار هوای تازه می گیریم.
دارم میرم بیرون تا یه نفس تازه کنم.
As a child he would wander round the boatyards, building castles in the air about owning a boat one day.
در کودکی در قایقخانهها پرسه میزد و در هوا قلعههایی میساخت تا روزی صاحب قایق شود.
این جلسه فرصتی برای پاکسازی هوا و شروع روند بهبودی خواهد بود.
breeze
نسیم
باد
نفس
draughtUK
draughtUK
puff
پف کردن
blast
انفجار
waft
زفیر
zephyr
وزش
gust
بو کردن
whiff
پیش نویس ایالات متحده
draftUS
گاز
تهویه
ventilation
نفس هوا
وزش هوا
انفجار هوا
جریان هوا
توفان هوا
پف باد
موج هوا
بوی هوا
جاری
air-current
سر و صدا
فوت کردن، دمیدن
flurry
بال بال زدن
شوریدن
gale
نفس باد
flutter
آه
squall
airflow
calm
آرام
stillness
سکون
calmness
آرامش
lull
هنوز
بی حرکتی
immobility