flight

base info - اطلاعات اولیه

flight - پرواز

noun - اسم

/flaɪt/

UK :

/flaɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [flight] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a smooth/comfortable/bumpy flight


    یک پرواز صاف/راحت/پردست انداز

  • a domestic/an international flight


    یک پرواز داخلی/بین المللی

  • a transatlantic flight


    یک پرواز فرا اقیانوس اطلس

  • The first prize is a return flight to Delhi.


    جایزه اول پرواز برگشت به دهلی است.

  • China's first manned space flight


    اولین پرواز فضایی سرنشین دار چین

  • a hot-air balloon flight


    پرواز با بالون هوای گرم

  • We met on a flight from London to Paris.


    در پرواز لندن به پاریس با هم آشنا شدیم.

  • It is vital that people get up and walk about if they are on a long-haul flight.


    اگر مردم در پروازهای طولانی مدت هستند، بلند شوند و راه بروند.

  • We're booked on the same flight.


    ما در همان پرواز رزرو شده ایم.

  • If we leave now I can catch the earlier flight.


    اگر الان برویم، می‌توانم پرواز قبلی را بگیرم.

  • After a few phone calls he boarded a flight to Bangkok.


    پس از چند تماس تلفنی سوار پرواز بانکوک شد.

  • Flight BA 4793 is now boarding at Gate 17.


    پرواز BA 4793 اکنون در دروازه 17 سوار می شود.

  • They've cancelled my flight!


    آنها پرواز من را کنسل کرده اند!

  • At present there is no direct flight to Egypt from Namibia.


    در حال حاضر هیچ پرواز مستقیمی از نامیبیا به مصر وجود ندارد.

  • They took a commercial flight to Vicenza, Italy.


    آنها با یک پرواز تجاری به ویچنزا ایتالیا رفتند.

  • She took a flight for Los Angeles.


    او با پرواز به لس آنجلس رفت.

  • I had an early morning flight out of Stockholm.


    صبح زود یک پرواز از استکهلم داشتم.

  • All flights between New York and Washington have been cancelled due to fog.


    تمامی پروازهای بین نیویورک و واشنگتن به دلیل مه لغو شده است.

  • mercy/relief flights (= planes taking help to countries where there is a war)


    پروازهای رحمتی/امدادی (= هواپیماهایی که به کشورهایی که در آن جنگ وجود دارد کمک می‌کنند)

  • the age of supersonic flight


    عصر پرواز مافوق صوت

  • The bird is easily recognized in flight (= when it is flying) by the black band at the end of its tail.


    پرنده در پرواز (= هنگام پرواز) با نوار سیاه انتهای دمش به راحتی تشخیص داده می شود.

  • the stresses the body endures in space flight


    استرس هایی که بدن در پرواز فضایی متحمل می شود


  • ایمنی پرواز


  • پرواز یک توپ

  • She fell down a flight of stairs/steps and hurt her back.


    او از پله ها/پله ها به پایین افتاد و کمرش آسیب دید.

  • the flight of refugees from the advancing forces


    فرار پناهندگان از نیروهای پیشروی


  • فرار از واقعیت تلخ

  • The main character is a journalist in flight from a failed marriage.


    شخصیت اصلی یک روزنامه نگار است که از یک ازدواج ناموفق فرار می کند.

  • This idea was one of my wilder flights of fancy.


    این ایده یکی از پروازهای فانتزی وحشیانه من بود.

  • a flight of geese


    پرواز غازها

  • They flew in two flights of three aircraft.


    آنها در دو پرواز سه هواپیما پرواز کردند.

synonyms - مترادف
  • flying


    پرواز کردن

  • volitation


    اراده

  • soaring


    اوج گرفتن

  • gliding


    سر خوردن

  • shuttle


    شاتل

  • winging


    بال زدن

  • aviation


    هواپیمایی

  • aeronautics


    هوانوردی


  • مسافرت هوایی

antonyms - متضاد

  • ایستاده


  • اقامت کردن

  • staying


    ماندن

  • waiting


    در انتظار


  • ورود


  • ملاقات

  • coming


    آینده


  • پیشرفت

  • continuation


    ادامه

  • retreat


    عقب نشینی

  • reclamation


    احیاء مجدد


  • تصویب

  • ratification


    کمک هزینه

  • allowance


    معاونت


  • کمک


  • aid


لغت پیشنهادی

mitra

لغت پیشنهادی

subcontracted

لغت پیشنهادی

scenes