high

base info - اطلاعات اولیه

high - بالا

adjective - صفت

/haɪ/

UK :

/haɪ/

US :

family - خانواده
Highness
اعلیحضرت
high
بالا
highly
بسیار
height
ارتفاع
heighten
بالا بردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [high] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • What's the highest mountain in the US?


    بلندترین کوه در ایالات متحده چیست؟


  • خانه دور تا دور آن دیوار بلندی دارد.

  • shoes with high heels


    کفش با پاشنه بلند

  • He has a round face with a high forehead.


    او صورت گرد با پیشانی بلند دارد.

  • How high is Everest?


    ارتفاع اورست چقدر است؟

  • It's only a low wall—about a metre high.


    این فقط یک دیوار کم است - حدود یک متر ارتفاع.

  • The grass was waist-high.


    چمن تا کمر بلند بود.

  • knee-high boots


    چکمه های تا زانو

  • a high branch/shelf/window


    یک شاخه / قفسه / پنجره بلند

  • The rooms had high ceilings.


    اتاق ها سقف بلندی داشتند.

  • streaks of high cloud


    رگه های ابر بلند

  • They were flying at high altitude.


    آنها در ارتفاع بالا پرواز می کردند.

  • the grasslands of the high prairies


    مراتع چمنزارهای مرتفع

  • a high price/cost/speed/temperature


    قیمت / هزینه / سرعت / درجه حرارت بالا


  • نرخ بالای تورم

  • high levels of pollution


    سطوح بالای آلودگی

  • Demand is high at this time of year.


    تقاضا در این زمان از سال زیاد است.

  • high-quality goods


    کالاهای با کیفیت بالا


  • خطر بالای آسیب دیدگی

  • a high standard of craftsmanship


    استاندارد بالای کاردستی

  • A high proportion of our staff are female.


    بخش بالایی از کارکنان ما زن هستند.

  • Originally an even higher percentage of land was wetlands.


    در اصل، حتی درصد بیشتری از زمین ها تالاب ها بودند.

  • A high degree of accuracy is needed.


    درجه بالایی از دقت مورد نیاز است.

  • The cost in terms of human life was high.


    هزینه از نظر جان انسان بالا بود.

  • Sales were significantly higher than in previous years.


    فروش نسبت به سال های گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.

  • The tree blew over in the high winds.


    درخت در بادهای شدید منفجر شد.

  • We had high hopes for the business (= we believed it would be successful).


    ما امید زیادی به کسب و کار داشتیم (= باور داشتیم که موفقیت آمیز خواهد بود).

  • a high potassium content


    محتوای پتاسیم بالا

  • a high-fat diet


    یک رژیم غذایی پرچرب

  • foods that are high in fat


    غذاهایی که چربی بالایی دارند

  • Oranges are high in vitamin C.


    پرتقال سرشار از ویتامین C است.

synonyms - مترادف

  • بلند قد

  • lofty


    بلند

  • elevated


    مرتفع

  • soaring


    اوج گرفتن

  • towering


    سر به فلک کشیده

  • statuesque


    مجسمه

  • big


    بزرگ


  • غول

  • imposing


    تحمیل کننده

  • ascending


    صعودی


  • بلند مرتبه

  • high-rise


    مطرح کرد

  • raised


    رو به افزایش

  • rising


    بلند آسمان

  • sky-high


    آسمان خراش

  • skyscraping


    ارتفاعی

  • sky-scraping


    غول آسا

  • altitudinous


    غول پیکر

  • colossal


    عالی

  • gigantic


    دست بالا


  • عظیم

  • high-reaching


    باشکوه


  • بسیار بزرگ و مهم

  • immense


    چند طبقه


  • برج

  • magnificent


    آلپاین


  • monumental


  • multistorey


  • towery


  • alpine


antonyms - متضاد
  • low


    کم


  • کوتاه

  • stunted


    ناقص

  • dwarfed


    کوتوله شده

  • stumpy


    کلوخه

  • diminutive


    کاهنده


  • مقدار کمی

  • miniature


    مینیاتوری


  • کم اهمیت

  • dwarf


    آدم کوتوله

  • dwarfish


    کوتوله ماهی

  • teeny


    نوجوان


  • کوچک

  • bantam


    سرسری

  • measly


    کثیف

  • pint-sized


    به اندازه یک پینت

  • runted


    اجرا شد

  • runtish


    بداخلاق

  • runty


    روان

  • squat


    چمباتمه زدن

  • stubby


    کلنگ

  • undersized


    کم اندازه


  • اندازه سرگرم کننده

  • low-lying


    پست


  • در زیر


  • زیر

  • unobtrusive


    محجوب

لغت پیشنهادی

rigidity

لغت پیشنهادی

remain

لغت پیشنهادی

arbitrarily