grass

base info - اطلاعات اولیه

grass - چمن

noun - اسم

/ɡræs/

UK :

/ɡrɑːs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [grass] در گوگل
description - توضیح
  • a very common plant with thin leaves that covers the ground in fields and gardens and is often eaten by animals


    گیاهی بسیار رایج با برگ های نازک که زمین را در مزارع و باغ ها می پوشاند و اغلب توسط حیوانات خورده می شود.


  • نوع خاصی از چمن

  • marijuana


    ماری جوانا

  • someone usually a criminal who gives information about other criminals to the policeused to show disapproval


    کسی که معمولاً یک جنایتکار است که اطلاعاتی در مورد مجرمان دیگر به پلیس می دهد - برای نشان دادن مخالفت

  • to tell the police about a criminal’s activities


    برای اطلاع دادن به پلیس در مورد فعالیت های یک جنایتکار

  • a low green plant that grows naturally over a lot of the earth's surface having groups of very thin leaves that grow close together in large numbers


    یک گیاه کم ارتفاع و سبز که به طور طبیعی در بسیاری از سطح زمین رشد می کند و دارای گروه هایی از برگ های بسیار نازک است که در تعداد زیادی نزدیک به هم رشد می کنند.

  • →  cannabis


    → شاهدانه

  • a person usually a criminal who tells the police about other criminals' activities


    شخصی که معمولاً یک جنایتکار است که در مورد فعالیت های مجرمان دیگر به پلیس می گوید


  • یک گیاه کم ارتفاع و سبز با برگ های باریک که به طور طبیعی در بیشتر سطح زمین رشد می کند

  • Grama grasses are what the fifty million buffalo ate.


    علف های گرما همان چیزی است که پنجاه میلیون بوفالو خوردند.

  • Bulbs for naturalising in grass are usually sold in bulk, sometimes in mixtures.


    لامپ های طبیعی سازی در چمن معمولاً به صورت فله و گاه به صورت مخلوط فروخته می شوند.

  • I sat down in the long grass puzzled to understand my weakness.


    روی چمن های بلند نشستم و گیج شدم تا ضعفم را بفهمم.

  • I wouldn't inform on you -- I'm no grass.


    من به شما اطلاع نمی دهم -- من علف نیستم.

  • There was shorter grass up here and the ground curved -.


    اینجا چمن کوتاه تری بود و زمین خمیده بود -.

  • Early next morning before breakfast they crossed the grass leaving a dark trail of foot prints in the dew.


    صبح روز بعد، قبل از صرف صبحانه، از روی چمن گذشتند و رد پایی تاریک در شبنم باقی گذاشتند.

  • Please keep off the grass.


    لطفا وارد چمن نشوید.

  • Others were milling around on the grass to no apparent purpose.


    دیگران بدون هدف ظاهری روی چمن ها آسیاب می کردند.

  • wild grasses


    علف های وحشی

example - مثال

  • یک تیغ علف

  • The dry grass caught fire.


    علف خشک آتش گرفت.

  • ornamental grasses


    علف های زینتی

  • to cut/mow the grass


    برای بریدن / چیدن علف

  • Don't walk on the grass.


    روی چمن ها راه نرو

  • Keep off the grass. (= on a sign)


    حفظ کردن چمن. (= روی یک تابلو)

  • He plays better on grass (= on a grass court when playing tennis).


    روی چمن بهتر بازی می کند (= در زمین چمن، هنگام بازی تنیس).

  • He tends to deal with disputes by kicking them into the long grass.


    او تمایل دارد با لگد زدن به مشاجرات به چمن‌های بلند، به اختلافات رسیدگی کند.

  • I came to realize that he's just a snake in the grass.


    فهمیدم که او فقط یک مار در چمن است.

  • I sowed a little bag of grass seed.


    من یک کیسه کوچک بذر علف کاشتم.

  • I've walked along that path for so many years I know every blade of grass.


    سال‌هاست که در آن مسیر قدم زده‌ام و همه تیغه‌های علف را می‌شناسم.

  • The dog came running through the long grass.


    سگ دوان دوان از میان علف های بلند آمد.

  • There were only a few clumps of coarse grass for the animals to eat.


    فقط چند دسته علف درشت برای خوردن حیوانات وجود داشت.

  • We parked on the grass verge by the side of the road.


    روی لبه چمن کنار جاده پارک کردیم.

  • He stopped the car on the grass verge of the deserted road.


    ماشین را در حاشیه چمن جاده خلوت متوقف کرد.

  • You're not allowed to walk on the grass.


    تو اجازه راه رفتن روی چمن رو نداری


  • همگی از روی چمن به راه افتادند.

  • We all sat down on the grass.


    همه روی چمن ها نشستیم.


  • چمن را قطع کن

  • a vase of dried flowers and grasses (= different types of grass)


    گلدانی از گلها و علفهای خشک شده (= انواع علف)

  • Are you going to cut the grass?


    میخوای چمن ها رو ببری؟

  • Wildflowers and grasses of the Great Plains thrive without chemicals or fertilizers.


    گل‌های وحشی و علف‌های دشت بزرگ بدون مواد شیمیایی یا کود رشد می‌کنند.

  • a grassy hillside


    یک تپه علفزار

synonyms - مترادف

  • چمن

  • turf


    علفزار

  • grassland


    چمنزار

  • meadow


    مرتع

  • pasture


    رشته


  • مراتع

  • grasslands


    سبز


  • سرسبزی

  • greenery


    شمشیر

  • sward


    لی

  • lea


    مید

  • mead


    تاول

  • veld


    جو

  • barley


    گرم

  • grama


    به سمت سبز

  • greensward


    یونجه

  • hay


    دشت

  • prairie


    تیغه های چمن

  • verdure


    باغ

  • blades of grass


    حیاط


  • چرا


  • پارک

  • grazing


    تراس


  • دامنه

  • pasturage


    محافظ

  • ley


  • terrace



  • shieling


  • grassplot


  • parkland


antonyms - متضاد

  • محافظت


  • سکوت کن


  • دفاع


  • نگهبان

  • safeguard


    حفاظت

  • shield


    سپر


  • امن است


  • نگاه داشتن

  • harborUS


    بندر ایالات متحده

  • harbourUK


    بندر UK


  • حفظ


  • صفحه نمایش


  • صرفه جویی


  • پناه

  • fortify


    مستحکم کردن

  • avert


    جلوگیری کند

  • chaperon


    همراه

  • foster


    پرورش دادن، پروردن

  • inoculate


    تلقیح کردن


  • مراقبت از

  • insulate


    عایق کردن


  • خانه

  • hedge


    پرچین


  • تمایل


  • تماشای بیش از

  • fend


    دفع کردن


  • حمایت کردن


  • توجه داشتن به


  • ذهن

  • bulwark


    سنگر


  • پوشش

لغت پیشنهادی

refutation

لغت پیشنهادی

technology

لغت پیشنهادی

banner