guard
guard - نگهبان
noun - اسم
UK :
US :
کسی که وظیفه اش محافظت از یک مکان یا شخص است
کسی که وظیفه اش جلوگیری از فرار زندانیان است
عمل یا وظیفه حفاظت از مکان ها یا افراد یا جلوگیری از فرار زندانیان
گروهی از سربازان که از کسی یا چیزی محافظت می کنند
گروهی از سربازان که از پادشاه یا ملکه محافظت می کنند
چیزی که برای محافظت از کسی یا چیزی از آسیب یا جراحت استفاده می شود
شخصی که وظیفه اش مدیریت قطار است
موقعیتی که برای دفاع از خود، بازوها یا دستان خود را در دعوا بالا نگه می دارید
one of two players on a basketball team who is responsible for moving the ball to help their team gain points
یکی از دو بازیکن یک تیم بسکتبال که مسئول حرکت دادن توپ برای کمک به تیم خود در کسب امتیاز است
یکی از دو بازیکن یک تیم فوتبال آمریکایی که در دو طرف مرکز بازی می کند
برای محافظت از یک شخص، مکان یا شیء با ماندن در نزدیکی آنها و تماشای آنها
تماشای یک زندانی برای جلوگیری از فرار آنها
to protect something such as a right or a secret by preventing other people from taking it away discovering it etc
محافظت از چیزی مانند حق یا راز با جلوگیری از سلب آن توسط دیگران، کشف آن و غیره
برای جلوگیری از کسب امتیاز، گرفتن توپ و غیره یک بازیکن ورزشی دیگر
a person or group of people whose job is to protect a person place or thing from danger or attack or to prevent a person such as a criminal from escaping
شخص یا گروهی از افراد که وظیفه آنها محافظت از یک فرد، مکان یا چیزی در برابر خطر یا حمله یا جلوگیری از فرار شخصی مانند یک جنایتکار است.
توسط گروهی از افراد دارای سلاح در مکانی نگهداری شود
مسئول محافظت از کسی یا چیزی یا جلوگیری از فرار کسی بودن
a ceremony held outside Buckingham Palace in London, where one set of soldiers replaces the soldiers who have finished their time on duty standing outside the palace
مراسمی در خارج از کاخ باکینگهام در لندن برگزار شد، که در آن یک مجموعه از سربازان جایگزین سربازانی میشوند که در خارج از کاخ ایستادهاند، وظیفه خود را به پایان رساندهاند.
یک مقام راه آهن که در قطار سفر می کند و مسئولیت آن را بر عهده دارد
a device that protects a dangerous part of something or that protects something from getting damaged
وسیله ای که از قسمت خطرناک چیزی محافظت می کند یا چیزی را از آسیب محافظت می کند
برای محافظت از کسی یا چیزی در برابر حمله یا سرقت
برای تماشای کسی و اطمینان از اینکه او از یک مکان فرار نمی کند
برای مخفی نگه داشتن اطلاعات
غیر رسمی برای گارد ملی
a person or group of people whose job it is to protect a person place or thing from danger or attack or to prevent a person such as a criminal from escaping
شخص یا گروهی از افراد که وظیفه آنها محافظت از شخص، مکان یا چیزی در برابر خطر یا حمله یا جلوگیری از فرار شخصی مانند جنایتکار است.
در ورزش، گارد بازیکنی است که از سایر بازیکنان تیم خود حمایت و از آنها دفاع می کند.
a piece of equipment that protects the user of a machine from being injured by a sharp or dangerous part on the machine
قطعه ای از تجهیزات که کاربر دستگاه را از آسیب دیدن توسط یک قطعه تیز یا خطرناک روی دستگاه محافظت می کند
a person or group of people whose job is to protect a person place or thing or to prevent a person such as a criminal from escaping
شخص یا گروهی از افراد که وظیفه آنها محافظت از یک شخص، مکان یا چیز یا جلوگیری از فرار یک فرد مانند یک جنایتکار است.
مراقب باشید از فریب خوردن یا قرار گرفتن در موقعیت خطرناک جلوگیری کنید
برای محافظت از چیزی از شناخته شدن، یافتن، آسیب دیدن یا گرفته شدن
نگهبانان سفارت به خبرنگاران اجازه ورود ندادند.
prison/border guards
زندان/مرزبان
این ساختمان توسط نگهبانان مسلح محافظت می شود.
زندانی از مقابل نگهبانان در دروازه عبور کرد و فرار کرد.
یک نگهبان بیرون از ساختمان مستقر شده بود.
نگهبان نگهبان (= در پست خود، در حال انجام وظیفه)
برای نگهبانی
زندانی فراری زیر گارد مسلح بازگردانده شد.
این تروریست تحت مراقبت پلیس قرار داشت.
کاپیتان گارد
تغییر نگهبان (= هنگامی که یک گروه جایگزین گروه دیگر می شود)
نگهبان امروز در حال بازرسی است.
هوانوردان در مراسم عروسی او یک نگهبان افتخاری فراهم کردند.
رئیس جمهور همیشه با یک محافظ مسلح سفر می کند.
the Scots Guards
گارد اسکاتلند
یک افسر نگهبان
همه بازیکنان از کلاه ایمنی و محافظ صورت استفاده می کنند.
قبل از کار با دستگاه از قرار گرفتن محافظ در جای خود مطمئن شوید.
برای رها کردن/حفظ نگهبانی خود
علیرغم سؤالات ناخوشایند وزیر هرگز اجازه نداد نگهبانش یک لحظه بیفتد.
او همیشه مراقب برنامه های پول سازی بود.
شما هرگز نمی توانید نگهبانی خود را با یک کودک دو ساله رها کنید.
حتی زمانی که او برنده می شود، هرگز گارد خود را رها نمی کند.
چهار سرباز بالای تابوت نگهبانی میدادند.
یکی از مردان نگهبانی می داد و دیگری وارد خانه شد.
سؤال ظاهراً بی گناه وکیل برای دستگیر کردن شاهد از نگهبان (ش) طراحی شده بود.
در اطراف استودیو تلویزیون نگهبانی نصب شده بود.
Guards patrolled the perimeter fence.
نگهبانان در حصار محیطی به گشت زنی پرداختند.
مرزبان قبل از اینکه ما را دست تکان دهد، اوراق ما را چک کرد.
دو نگهبان نگهبان ایستادند.
مظنونان تحت مراقبت پلیس قرار گرفتند.
در وظیفه نگهبانی به خواب رفت.
guardian
نگهبان
custodian
متولی
warden
اسکورت
keeper
مراقب باش
sentry
تماشا کردن
escort
متذکر
lookout
محافظ
مدافع
minder
خدمتکار
protector
قیچی
sentinel
ناظر
watchman
همراه و همدم
defender
همراه
attendant
حفاظت
picket
راهنما
warder
دیده بانی
watcher
گشت
companion
جسور
chaperone
پادگان
نگهبان شب
کاروان
scout
تکاور
chaperon
شبان
patrol
bouncer
garrison
watchperson
nightwatchman
convoyer
ranger
shepherd