border
border - مرز
noun - اسم
UK :
US :
خط رسمی که دو کشور، ایالت یا منطقه یا منطقه نزدیک به این خط را از هم جدا می کند
نواری در امتداد یا اطراف لبه چیزی مانند تصویر یا قطعه ای از مواد
منطقه ای از خاک که در آن گل یا بوته می کارید، در امتداد لبه منطقه ای از چمن
چیزی که یک وضعیت، حالت و غیره را از موقعیت دیگر جدا می کند
خط رسمی که دو کشور را از هم جدا می کند یا منطقه نزدیک به این خط
مرز
خط رسمی که ایالت ها و شهرستان ها را در ایالات متحده از هم جدا می کند
خطی که لبه منطقه ای از زمین را مشخص می کند که کسی مالک آن است یا یکی از بخش های یک کشور
اگر یک کشور، ایالت یا منطقه ای با کشور دیگر هم مرز باشد، در کنار آن است و با آن مرز مشترک دارد
ایجاد یک مرز در امتداد لبه چیزی
خطی که برای تقسیم یک کشور از کشور دیگر توافق شده است
نواری که در اطراف یا در امتداد لبه چیزی می رود، اغلب به عنوان تزئین
نوار باریکی از زمین در اطراف باغ که معمولاً با گل کاشته می شود
ایجاد خط در اطراف لبه چیزی
در کنار کشور دیگری بودن و مرز داشتن
خطی که یک کشور یا مکان را از کشور دیگر جدا می کند
نواری که دور یا در امتداد لبه چیزی یا خود لبه می رود
در کنار کشور یا مکان دیگری بودن
تشکیل یک نوار در امتداد لبه چیزی
جیل می خواهد حاشیه ای از گل در اطراف چمن بکارد.
Jeumont یک شهر کوچک در مرز فرانسه و بلژیک است.
سامانتا دامنی تا زانو با حاشیه سبز پوشیده بود.
مانتو نزدیک مرز ایتالیا نیست؟
To the east lay border regions - Berry and Auvergne - where even the Duke's nominal suzerainty was at times doubtful.
در شرق، مناطق مرزی - بری و اوورن - قرار داشتند که حتی زمامداری اسمی دوک نیز در مواقعی مشکوک بود.
It is the United States that has suffered from millions of impoverished, illegal aliens coming across the lengthy border.
این ایالات متحده است که از میلیون ها بیگانه فقیر و غیرقانونی که از مرزهای طولانی عبور کرده اند، رنج برده است.
شب را در یک شهر کوچک مرزی بدبخت گذراندیم.
رؤسای جمهور دو کشور برای اولین بار با یکدیگر دیدار کردند تا در مورد اختلاف دیرینه مرزی خود گفتگو کنند.
آنها دائماً مجبورند درباره مرزها مذاکره کنند و با اختلافات کنار بیایند.
رومیزی حاشیه ای با نقش و نگار روشن داشت.
دامن با حاشیه قرمز
به پناهندگان هشدار داده شده است که از عبور از مرز خودداری کنند.
من در یک شهر کوچک در ایالات متحده، نزدیک مرز کانادا زندگی می کنم.
روزانه هزاران نفر از مرز عبور می کنند.
برای تامین امنیت مرزها اقداماتی انجام دادند.
برای مهر و موم کردن/بستن مرز
آنها یک هفته را در یک پارک ملی در مرز بین کنیا و تانزانیا گذراندند.
تعیین مرز بین عشق و دوستی دشوار است.
این معاهده مرز جدید دانمارک با آلمان را تعیین کرد.
آنها از مرز فرار کردند.
آنها درست در آن سوی مرز زندگی می کنند.
این حادثه در مرز شمالی نوادا رخ داد.
در مرز متوقف شدند.
در سراسر مرز تنش وجود دارد.
border crossings
گذرگاه های مرزی
border patrols/security/guards
گشت مرزی / امنیتی / نگهبان
border controls
کنترل های مرزی
یک اختلاف مرزی
یک شهر / روستا / شهرستان مرزی
یک منطقه/منطقه مرزی
یک روبالشی با حاشیه توری
باغ پشتی عمدتاً چمنی با حاشیه های علفی است.
یک پارک ملی در مرز بین کنیا و تانزانیا
حصار مرز بین اموال من و او را مشخص کرد.
این رودخانه مرز بین سرزمین ساکسون ها و دانمارکی ها را تشکیل می داد.
شورشیان کنترل مرز و نواحی اطراف را در اختیار دارند.
پس از جنگ، مرزهای ملی دوباره ترسیم شد.
حصار / دیوار مرزی بین املاک
برزیل با اکثر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد.
اتیوپی طولانی ترین مرز خود را با سومالی دارد.
او ما را تا مرز روسیه برد.
لهستان مرز مشترکی با آلمان دارد.
در طول مرز درگیری وجود داشته است.
لبه
حاشیه، غیرمتمرکز
rim
دامن
skirt
دور
circumference
حاشیه
fringe
محیط
perimeter
محدوده
periphery
سجاف
verge
مرزی
bounds
مقید شده است
brim
مرز
hem
قطب نما
borderline
محدود می کند
bound
لبه زدن
پایان
compass
قاب
confines
لب
edging
طرفین
متولد شد
اندام ها
فلنج
sides
محدودیت ها
skirting
لبه لبه
bourn
محدود کردن
extremities
حد نهایی
flange
limits
marge
brink
confine
extremity
centreUK
مرکز انگلستان
centerUS
مرکز ایالات متحده
داخل
interior
داخلی
mainland
سرزمین اصلی
وسط
منطقه
قلمرو
افتتاح
heartland
هارتلند
metropolis
کلان شهر
بدن
هسته
مرکزی
plainness
ساده بودن
باز کن
kindness
مهربانی
شروع کنید
minimum
کمترین