strip

base info - اطلاعات اولیه

strip - نوار

noun - اسم

/strɪp/

UK :

/strɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [strip] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • یک نوار از مواد

  • Cut the meat into strips.


    گوشت را به صورت نواری برش دهید.

  • the Gaza Strip


    نوار غزه


  • یک نوار کوچک از باغ

  • The islands are separated by a narrow strip of water.


    این جزایر با نوار باریکی از آب از هم جدا شده اند.


  • یوونتوس در نوار سیاه و سفید معروف خود

  • the team’s away strip (= that they use when playing games away from home)


    نوار دور تیم (= که هنگام بازی خارج از خانه از آن استفاده می کنند)


  • برای انجام یک نوار


  • یک نمایش نواری

  • Sunset Strip


    نوار غروب

  • The wallpaper can then be torn off in strips.


    سپس کاغذ دیواری را می توان به صورت نواری پاره کرد.

  • a card with a magnetic strip on the back


    یک کارت با یک نوار مغناطیسی در پشت

  • Cut a strip of paper 12cm wide.


    یک نوار کاغذ به عرض 12 سانتی متر برش دهید.

  • His hands were tied behind his back with a strip of fabric.


    دست هایش را با یک نوار پارچه از پشت بسته بودند.


  • یک نوار باریک از چرم

  • grilled chicken strips


    نوارهای مرغ کبابی

  • Because of the pollution the trees are almost completely stripped of bark.


    به دلیل آلودگی، پوست درختان تقریباً به طور کامل از بین رفته است.

  • The paintwork was so bad that we decided to strip off all the paint and start again.


    رنگ آمیزی آنقدر بد بود که تصمیم گرفتیم تمام رنگ را پاک کنیم و دوباره شروع کنیم.

  • During the summer months, the sheep strip the mountains bare.


    در طول ماه های تابستان، گوسفندان کوه ها را برهنه می کنند.

  • Huge areas of land have been stripped of all trees and vegetation.


    مناطق وسیعی از زمین از همه درختان و پوشش گیاهی محروم شده است.

  • When you strip the word from its context it loses its meaning.


    وقتی کلمه را از بافت آن جدا کنید، معنای خود را از دست می دهد.

  • She said that these processed foods have been stripped of most of their nutrients.


    او گفت که این غذاهای فرآوری شده از اکثر مواد مغذی خود محروم شده اند.

  • He was attempting to win back the title that was stripped from him in 1967 for refusing to fight in the Vietnam War.


    او در تلاش بود تا عنوانی را که در سال 1967 به دلیل امتناع از جنگیدن در جنگ ویتنام از او سلب شد، پس بگیرد.

  • He was stripped of his knighthood after he was convicted of stealing from the company.


    او پس از محکوم شدن به دزدی از شرکت، از مقام شوالیه خود محروم شد.

  • The couple first stripped the kitchen of its all units and appliances.


    این زوج ابتدا آشپزخانه را از تمام واحدها و لوازم آن خلع کردند.

  • The house had been stripped, except for one wall fitting.


    خانه خالی شده بود، به جز یک دیوار.

  • He made his fortune as a young man by buying up large companies and stripping the assets.


    او در جوانی با خرید شرکت های بزرگ و سلب دارایی ها ثروت خود را به دست آورد.

  • The men were ordered to strip.


    به مردان دستور داده شد که برهنه شوند.

  • Suddenly he stripped off and ran into the sea.


    ناگهان لباسش را در آورد و به دریا دوید.

  • He had been stripped naked beaten and robbed.


    او را برهنه کردند، کتک زدند و دزدی کردند.

  • The first time we see her character in the film she is stripping on stage in a club.


    اولین بار که شخصیت او را در فیلم می بینیم، او در حال برهنه شدن روی صحنه در یک باشگاه است.

synonyms - مترادف

  • باند

  • stripe


    راه راه


  • لایه


  • کمربند

  • ribbon


    روبان

  • bar


    بار


  • لیز خوردن

  • sliver


    برش

  • flap


    فلپ

  • sash


    ارسی


  • نوار


  • زبان

  • banding


    باندبندی

  • swathe


    فشار دادن


  • انگشت


  • فهرست


  • قطعه باریک

  • streak


    خط


  • خط کشی

  • striation


    استریا

  • stria


    رگ

  • vein


    نخ

  • thread


    الزام آور

  • binding


    فلاش

  • flash


    قانون


  • خط تیره

  • dash


    سکته


  • علامت


  • مسیر

  • lane


    کراوات

  • tie


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

awaited

لغت پیشنهادی

orphaned

لغت پیشنهادی

refuse