huge
huge - بزرگ
adjective - صفت
UK :
US :
از نظر اندازه، مقدار یا درجه بسیار بزرگ است
بسیار محبوب یا معروف
از نظر اندازه یا مقدار بسیار بزرگ
او شکم بزرگی دارد و همیشه در حال آبریزش است.
فلزی براق بود، با یک صندلی بزرگ چرمی مشکی و دستههای بزرگ مشکی.
تلما یک کیک شکلاتی بزرگ برای من پخت.
ایالات متحده کشوری بزرگ با جمعیت نسبتاً کم جمعیتی است که بر روی آن پراکنده شده است.
برایم مهم نیست که به این معنی است که معاملات بزرگ را از دست می دهم.
سیستم جدید هدف قرار دادن وب سایت های کلاهبردار تفاوت زیادی ایجاد کرده است.
حرکت دادن بلندگوها به اندازه یک یا دو اینچ به جلو یا عقب می تواند تفاوت زیادی ایجاد کند.
Terrified, Mildred backed away and crashed into something hard which seemed to be a huge iron railing towering above her.
میلدرد وحشت زده عقب نشینی کرد و با چیزی سخت برخورد کرد که به نظر می رسید نرده آهنی بزرگی بالای سر او قرار داشت.
پشت آینههای بزرگ و نورافکنها ساختمانهایی پر از مواد غذایی و آذوقه بود.
رمان جدید کینگ بدون شک موفقیت بزرگی خواهد بود.
پتانسیل های ناشناخته عظیمی در این زمینه وجود دارد.
The sums of money involved are potentially huge.
مبالغ پول به طور بالقوه بسیار زیاد است.
جمعیت زیادی در میدان جمع شده بودند.
حجم عظیمی از داده ها از بین رفت.
من طرفدار زیاد فیلم نبودم.
مادر شدن برای من تفاوت زیادی ایجاد کرد.
رفتارهای ضد اجتماعی روزانه تعداد زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار می دهد.
این جشن موفقیت بزرگی بود.
این یک مشکل بزرگ برای ما خواهد بود.
فکر می کنم این گروه بزرگ خواهد بود.
با چشمان قهوه ای بزرگ به او خیره شد.
شرکت بدهی های هنگفتی داشت.
Their house is absolutely huge!
خانه آنها کاملاً بزرگ است!
ساختمان بزرگ است.
تقاضای بالقوه زیادی برای این محصول وجود دارد.
این واقعاً مقدار زیادی پول است.
این یک اشتباه بزرگ است.
آنها در یک خانه بزرگ زندگی می کنند.
هزینه های ساخت یک فضاپیما بسیار زیاد است.
تعداد زیادی از مردم شرکت کردند.
سه فیلم آخر او همگی موفقیت های بزرگی بوده اند.
یک جنگل بزرگ
یک پارکینگ بزرگ
آنها در املاک و مستغلات سودهای کلانی به دست آوردند.
تجارت آنها بسیار موفق بوده است.
عظیم
وسیع
immense
عالی
کیهانی
غول آسا
cosmic
شگفت انگیز
colossal
غول پیکر
prodigious
ماموت
gigantic
بسیار بزرگ و مهم
gargantuan
غول
mammoth
سر به فلک کشیده
monumental
سنگین
حجیم
stupendous
وزین
هیولا
towering
فیل
hefty
کوهستانی
bulky
تایتانیک
weighty
حماسه
هرکول
monstrous
بروبدینگناگیان
elephantine
شاهزاده
mountainous
جامبو
titanic
epic
Herculean
Brobdingnagian
princely
jumbo
mega
monster
کم اهمیت
کوچک
مقدار کمی
کوتاه
insignificant
ناچیز
miniature
مینیاتوری
miniscule
نوجوان
minuscule
آدم کوتوله
teeny
کوتوله شده
dwarf
خردسال
dwarfed
دقیقه
midget
ضعیف
سرسری
puny
کاهنده
bantam
میکروسکوپی
diminutive
ریزه
micro
کمتر از اندازه
microscopic
کم اندازه
microscopical
کوچولو
petite
کوتوله ماهی
smallish
مینی
undersize
دیوونه
undersized
گاز گرفتن
wee
کمی
dwarfish
فشرده - جمع و جور
mini
ناخوشایند
dinky
bitesize
bitsy
compact
eensy
