absolutely
absolutely - کاملا
adverb - قید
UK :
US :
به طور کامل و از هر نظر
برای تاکید بر چیزی استفاده می شود
می گفت که شما کاملا با کسی موافقید
به صورت کامل
used for adding force to a strong adjective that is not usually used with very or to a verb expressing strong emotion
برای افزودن نیرو به یک صفت قوی که معمولاً با خیلی استفاده نمی شود یا به فعل بیان کننده احساسات قوی استفاده می شود.
به عنوان یک روش قوی برای گفتن بله استفاده می شود
به عنوان یک روش قوی برای نه گفتن استفاده می شود
به صورت کامل؛ فراتر از هر شکی
Absolutely همچنین در گفتگو برای نشان دادن تاکید در موافقت با چیزی استفاده می شود
اگر مطلقاً نه، بر عدم موافقت با چیزی تأکید دارید
The ride was absolutely amazing.
سواری کاملاً شگفت انگیز بود.
The statistics prove that absolutely and everybody except the hon. Lady knows it.
آمار این را کاملاً ثابت می کند، و همه به جز محترم. خانم میدونه
That's an absolutely brilliant idea.
این یک ایده کاملاً درخشان است.
او کاملاً وحشتناک و به ضخامت یک آجر بود.
در پایان روز، من کاملا خسته شده بودم.
وقتی از حیاط وارد شدند، کاملاً کثیف بودند.
The emotional attachment for audiences is the relationship between Flynt and Althea, and she is absolutely instrumental at that.
وابستگی عاطفی برای مخاطبان رابطه بین فلینت و آلثیا است و او کاملاً در این امر مؤثر است.
We had an absolutely marvellous day.
ما یک روز کاملا شگفت انگیز داشتیم.
Don't call me unless it's absolutely necessary.
با من تماس نگیرید مگر اینکه کاملاً ضروری باشد.
اینها به طور طبیعی به عنوان یک ساقه عمودی رشد می کنند و مطلقاً نیازی به هرس ندارند.
A small part of the Large Cloud of Magellan extends into Mensa, but otherwise there is absolutely nothing here of interest.
بخش کوچکی از ابر بزرگ ماژلان به منسا کشیده شده است، اما در غیر این صورت مطلقاً هیچ چیز جالبی در اینجا وجود ندارد.
Science is an edifice founded absolutely on good faith.
علم ساختمانی است که کاملاً بر پایه حسن نیت بنا شده است.
کاملاً درست می گویید - همه ما نمی توانیم در یک ماشین جا شویم.
The costumes were absolutely stunning.
لباس ها کاملاً خیره کننده بودند.
Are you absolutely sure you don't mind?
آیا کاملا مطمئن هستید که مشکلی ندارید؟
او در وسط صحنه ایستاده بود و کاملا وحشت زده بود.
این کاملاً بهترین موزه در کشور است.
You're absolutely right.
کاملا حق با شما است.
He made it absolutely clear.
او این را کاملاً روشن کرد.
I'm not absolutely certain I posted it.
من کاملا مطمئن نیستم که آن را پست کرده باشم.
Are you absolutely sure?
آیا کاملا مطمئن هستید؟
Training is absolutely essential in this business.
آموزش در این تجارت کاملا ضروری است.
Don't delay for longer than absolutely necessary.
بیش از حد ضروری معطل نکنید.
The place was absolutely packed.
مکان کاملاً شلوغ بود.
It was absolutely pouring with rain.
کاملاً با باران می بارید.
That man does absolutely no work!
آن مرد مطلقاً هیچ کاری نمی کند!
There's absolutely nothing more the doctors can do.
پزشکان مطلقاً هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
absolutely delighted/thrilled
کاملاً خوشحال / هیجان زده
We were absolutely devastated at the news.
ما از این خبر کاملاً متاثر شدیم.
I absolutely love strawberries.
من کاملا عاشق توت فرنگی هستم.
She absolutely adores you.
او کاملا شما را می پرستد.
absolutely fantastic/amazing
کاملاً فوق العاده / شگفت انگیز
He's an absolutely brilliant cook.
او یک آشپز کاملاً باهوش است.
«آنها می توانستند به ما بگویند، نه؟» «مطمئنا!»
«میتوانیم کمی زودتر برویم؟» «مطمئناً!»
‘Was it any good?’ ‘No, absolutely not.’
«خوب بود؟» «نه، مطلقاً نه.»
«میتوانم تا دیروقت بیدار بمانم؟» «مطمئناً نه!»
White-collar crime increased both absolutely and in comparison with other categories.
جرایم یقه سفید هم به طور مطلق و هم در مقایسه با سایر مقوله ها افزایش یافت.
The report seems to be absolutely true.
به نظر می رسد گزارش کاملاً درست است.
You had totally and absolutely forgotten about it.
شما کاملاً و کاملاً آن را فراموش کرده بودید.
هر دوی ما احساس میکردیم که کاملاً باید اطلاعات بیشتری کسب کنیم.
There are absolutely no likeable characters in the show.
مطلقا هیچ شخصیت دوست داشتنی در نمایش وجود ندارد.
I knew absolutely nothing about the rules of architecture.
من مطلقاً هیچ چیز در مورد قوانین معماری نمی دانستم.
They have absolutely nowhere to turn.
آنها مطلقاً جایی برای روی آوردن ندارند.
I was absolutely furious with him.
من کاملاً از دست او عصبانی بودم.
اگر یکشنبه ببازیم کاملا ناراحت می شوم.
I believed/trusted him absolutely.
من کاملاً به او اعتقاد داشتم/اعتماد داشتم.
شما باید کاملاً ساکت باشید وگرنه پرندگان ظاهر نمی شوند.
به صورت کامل
به طور کامل
کاملا
مثبت
positively
مسلما
به طور قطعی
به طور جامع
categorically
قاطعانه
comprehensively
بدون شک
decisively
بدون قید و شرط
thoroughly
بدون ابهام
unquestionably
در مجموع
utterly
به طور گسترده
wholly
صرفا
outright
با صدای بلند
conclusively
براستی
downright
به طور موثر
unconditionally
آشکارا
unequivocally
به صورت گرد
unreservedly
بدون صلاحیت
altogether
extensively
purely
soundly
consummately
exhaustively
manifestly
roundly
unqualifiedly
partially
تا اندازه ای
منصفانه
inadequately
به طور ناکافی
incompletely
به طور ناقص
تا حدی
شاید
reasonably
منطقی
تاحدی
doubtful
مشکوک
doubtfully
با شک
dubiously
به طرز مشکوکی
incomplete
ناقص
indefinite
نامعین
questionable
سوال برانگیز
questionably
نا معلوم
uncertain
مطمئن نیستم
نسبتا
moderately
به طور نسبی
نیم
اندکی
بخش
کاملا
به صورت مقایسه ای
comparatively
نیمه راه
شاید، قابل بحث
احتمالا
partway
arguably
halfway