used
used - استفاده شده
N/A - N/A
UK :
US :
کثیف است یا در نتیجه استفاده دیگر در شرایط خوبی نیست
اتومبیل، لباس و غیره که یک یا چند مالک قبلی داشته اند
shows that a particular thing always happened or was true in the past especially if it no longer happens or is no longer true
نشان می دهد که یک چیز خاص همیشه اتفاق افتاده یا در گذشته صادق بوده است، به خصوص اگر دیگر اتفاق نیفتد یا دیگر درست نباشد
با چیزی یا کسی آشنا بودن
با چیزی یا کسی آشنا شدن
که قبلاً به هدفی که برای آن در نظر گرفته شده بود، قرار داده شده است. جدید نیست
قبلاً متعلق به شخص دیگری بوده یا به هدفی رسیده است. جدید نیست
کالاهای مستعمل، ماشین و غیره متعلق به شخص دیگری بوده و در هنگام خرید جدید نیستند
This huge Portland bookshop is crammed with more than 1 million new and used books organized into 122 subject areas.
این کتابفروشی بزرگ پورتلند مملو از بیش از 1 میلیون کتاب جدید و دست دوم است که در 122 حوزه موضوعی سازماندهی شده اند.
او پول خود را از خرید و فروش خودروهای دست دوم به دست آورد.
یک سرنگ استفاده شده
used tissues
بافت های مورد استفاده
This is difficult as we are not used to doing it preferring to keep these approaches in separate compartments.
این دشوار است زیرا ما به انجام آن عادت نداریم، ترجیح می دهیم این رویکردها را در بخش های جداگانه نگه داریم.
از آنجایی که من به انجام طعنه عادت دارم، این یک تجربه بدیع است.
بدیهی به نظر می رسد، اما برخی از مردم واقعاً به حرکت سریع عادت ندارند.
او قبلاً در گلاسکو زندگی می کرد.
او قبلاً عاشق رقص بود، اما دیگر آن را انجام نمی دهد.
مثل سابق نمی آیی و مرا می بینی.
وقتی کوچکتر بودیم، اجازه نداشتیم قهوه بنوشیم.
ما در اینجا به گردشگران عادت کرده ایم - هر سال هزاران گردشگر دریافت می کنیم.
او عادت نداشت کانتونی صحبت کند.
در نهایت به بوی آزمایشگاه عادت خواهید کرد.
من نمی توانم به زود بیدار شدن عادت کنم.
یک بلیط هواپیما استفاده شده
باج گیران خواستار پرداخت اسکناس های 20 پوندی مستعمل شده بودند.
من فقط می توانستم یک ماشین دست دوم بخرم (= ماشینی که قبلاً متعلق به دیگران بوده است).
ما به دنبال یک ماشین دست دوم سالم هستیم.
این وب سایت خودروهای دست دوم را تبلیغ می کند.
secondhand
دست دوم
previously owned
قبلا متعلق به
second-hand
castoff
castoff
قدیمی
مورد علاقه
preloved
از قبل متعلق به
pre-owned
دست من پایین
hand-me-down
بازیافت شده
recycled
پوشیده
worn
پیش بینی کرد
foreowned
دستها پایین
handed-down
تقریبا جدید
منتقل شد
passed down
پرت کردن
preowned
جدید نیست
cast-off
گذشت
handed down
رسیدن به من
اجرا کردن
passed on
مغازه کثیف
reach-me-down
غیر جدید
منتقل شده
shopsoiled
به ارث برده
unnew
خیریه
passed-on
فروش درهم و برهم
inherited
مشتق
ثانوی
jumble-sale
کاوش-فروش
derivative
secondary
rummage-sale
جدید
unused
استفاده نشده
brand-new
کاملا نو
تازه
mint
نعناع
pristine
تر و تازه
intact
سالم
untouched
دست نخورده
untried
امتحان نشده
virgin
باکره
نام تجاری جدید
spanking new
کتک زدن جدید
spic-and-span
اسپیک و دهانه
spick-and-span
خوشه و طول
هوشمندانه
well-preserved
به خوبی حفظ شده است
خوب
unworn
پوشیده نشده