result
result - نتیجه
noun - اسم
UK :
US :
چیزی که به دلیل اتفاقی که قبلاً اتفاق افتاده رخ می دهد یا وجود دارد
تعداد نهایی امتیازات، آرا و غیره در پایان یک مسابقه، بازی یا انتخابات
پاسخ هایی که توسط یک مطالعه یا آزمایش علمی ایجاد می شود
نمره ای که در امتحان می گیرید
دستیابی به چیزی
چیزی که به دلیل چیز دیگری اتفاق می افتد
چیزی مهم که در نتیجه یک تصمیم یا اقدام اتفاق می افتد
اثرات بدی که بعداً در نتیجه یک رویداد اتفاق میافتد، اغلب مدتها بعد
نتیجه نهایی یک جلسه، انتخابات، جنگ و غیره
نتیجه نهایی یک موقعیت، به ویژه زمانی که این غیر منتظره بود
the things that have been achieved as a result of someone’s efforts – used especially in the following phrases
چیزهایی که در نتیجه تلاش کسی به دست آمده است - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
اگر چیزی از چیز دیگری ناشی شود، ناشی از آن است
گفت زمانی که شما به تازگی کاری را با موفقیت انجام داده اید
چیزی که به دلیل چیز دیگری اتفاق می افتد یا وجود دارد
به خاطر چیزی
یک اثر خوب یا خوشایند
اطلاعاتی که از چیزی مانند یک آزمایش علمی یا آزمایش پزشکی به دست می آورید
نمره ای که پس از شرکت در آزمون یا آزمون دریافت می کنید
پاسخ یک محاسبه در ریاضیات
the score or number of votes, showing the success or failure of the people involved in a sports competition election etc.
امتیاز یا تعداد آرا که نشان دهنده موفقیت یا شکست افراد درگیر در مسابقات ورزشی، انتخابات و غیره است.
a win in a sports competition
پیروزی در یک مسابقه ورزشی
میزان فروش، سود و غیره یک شرکت در یک دوره خاص
اتفاق افتاده یا وجود داشته باشد زیرا اتفاق دیگری افتاده است
نتایج چیزی است که پس از بررسی چیزی کشف می کنید
میزان فروش، سود و غیره یک شرکت در یک دوره خاص یا گزارشی که این موضوع را نشان می دهد
یک دستاورد موفق
مشاغل سخت به دست می آید و در نتیجه جوانان بیشتری به تحصیل ادامه می دهند.
در نتیجه تصمیم گرفت به درخواست خود پرونده را بررسی کند.
من سه روش مختلف را برای اضافه کردن این ارقام امتحان کردهام و هر بار به نتیجه متفاوتی میرسم.
والدین او معتقدند مرگ او نتیجه مستقیم خطای پزشکی بوده است.
انتظار نمی رود نتایج انتخابات تا روز جمعه اعلام شود.
And did your intervention produce the desired result?
و آیا مداخله شما نتیجه مطلوب را به همراه داشت؟
نتیجه دادن/دستیابی به نتیجه
شکست شرکت نتیجه مستقیم مدیریت بد بود.
این کتاب حاصل 25 سال تحقیق است.
نتیجه نهایی (= نهایی) کار سخت او، جایی در دانشکده پزشکی بود.
او یک اشتباه بزرگ مرتکب شد و در نتیجه کار خود را از دست داد.
بر اثر جراحات وارده جان باخت.
مزرعه غرق شد و در نتیجه محصول از بین رفت.
او تصمیم گرفت که درگیر شود، با نتایج فاجعه بار.
نتایج انتخابات
گوینده در حال خواندن نتایج فوتبال بود.
نتیجه رای گیری را امشب اعلام می کنند.
به شدت نیاز داریم که از این مسابقه نتیجه بگیریم.
این یک نتیجه عالی برای ما بود.
او رفت. نتیجه! (= زمانی استفاده می شود که خوشحال هستید اتفاقی افتاده است)
آیا هنوز نتایج خود را گرفته اید؟
چه زمانی نتایج آزمون خود را دریافت می کنید؟
تحقیقات دیگر نتایج مشابهی را به همراه داشته است.
پزشک نتایج آزمایش خون شما را توضیح خواهد داد.
نتیجه آزمایش مثبت/منفی
نتایج یک مطالعه
The results of our experiment indicate that environmental factors play a part.
نتایج آزمایش ما نشان می دهد که عوامل محیطی در این امر نقش دارند.
نتایج به دست آمده با نتایج قبلی مقایسه شد.
جستجوی من چندین هزار نتیجه به بار آورد.
کاربر می تواند نحوه نمایش نتایج جستجو را کنترل کند.
صفحه اول نتایج جستجو
پروژه شروع به نشان دادن نتایج می کند.
مربی ای که می داند چگونه از بازیکنانش نتیجه بگیرد
برای بهترین نتیجه، قبل از استفاده کاملاً یخ زدایی کنید.
طبق قانون، شرکت ها موظفند نتایج مالی خود را به صورت فصلی گزارش کنند.
این شرکت نتایج موقت خود را (= قبل از مشخص شدن نتایج نهایی) روز دوشنبه منتشر خواهد کرد.
نتیجه
اثر
خاتمه دادن
پایان
termination
واکنش
corollary
محصول جانبی
تولید - محصول
تولید کردن
by-product
عاقبت
موضوع
همزمان
sequel
رد پا
اثر بعدی
concomitant
توسعه
footprint
محصول نهایی
aftereffect
نتیجه نهایی
سرنوشت
برآمدگی
حاصل
توالی
outgrowth
عوارض جانبی
resultant
رویداد
برون رفت
عواقب
اثر کاهشی
out-turn
اثر جریان
sequelae
trickle-down effect
flow-on effect
upshot
aftermath
علت
اصل و نسب
منبع
اساس
causation
علیت
شروع
پایه
ریشه
antecedent
پیشین
commencement
معرفی
initiation
شروع کنید
محرک
دلیل
stimulus
مناسبت
افتتاح
ضرر - زیان
germ
اصلی
تعیین کننده
پیش ساز
خارجی
ضد اوج
determinant
بیرونی
precursor
خارج از
exterior
بهانه
anticlimax
سوال
exteriority
عامل
والدین
excuse