blaming
blaming - سرزنش کردن
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل از سرزنش کردن
to say or think that someone or something did something wrong or is responsible for something bad happening
گفتن یا فکر کردن که کسی یا چیزی کار اشتباهی انجام داده یا مسئول اتفاق بدی است
said in order to tell someone that you understand why they are doing something and that you agree with the reason for doing it
گفت تا به کسی بگوید که دلیل انجام کاری را میفهمید و با دلیل انجام آن کار موافقید
دلیل اتفاقی بودن
اگر اتوبوس را از دست دادی مرا سرزنش نکن (= تقصیر من نیست!
هیو مادرش را به خاطر عدم اعتماد به نفسش سرزنش می کند.
هیو عدم اعتماد به نفس خود را به گردن مادرش می اندازد.
من او را به خاطر عصبانی شدن سرزنش نمی کنم - او واقعاً آزاردهنده است.
تصمیم گرفتم بروم. من شما را سرزنش نمی کنم!
هوای گرم تا حدودی عامل کمبود آب است.
accusing
متهم کردن
censuring
محکوم کردن
condemning
اندرز دادن
admonishing
گسل کردن
faulting
متهم کننده
denouncing
سرزنش کردن
incriminating
استیضاح
reproaching
اعتراض
impeaching
القا کننده
impugning
کیفرخواست
inculpating
تقبیح کننده
reproving
کادر بندی
indicting
سرزنش کننده
denunciating
توبیخ کردن
framing
نسبت دادن
rebuking
زین کردن
recriminating
انگشت گذاری
reprimanding
رپ کردن
imputing
پاسخگو بودن
saddling
مسئول نگه داشتن
fingering
مسئول دانستن
rapping
نسبت دادن عیب به
holding accountable
مقصر دانستن
holding responsible
اختصاص دادن گناه به
holding liable
واگذاری مسئولیت به
accusing of
assigning guilt to
assigning liability to
delivering
تحویل دادن
exempting
معاف شدن
liberating
رهایی بخش
releasing
رها کردن
absolving
تبرئه کننده
pardoning
بخشش
relieving
تسکین دهنده
remitting
حواله کردن
reprieving
مهلت دادن
discharging
تخلیه
forgiving
بخشنده
acquitting
تبرئه کردن
acquiting
پاکسازی
clearing
بهانه گیری
excusing
توجیه کننده
exonerating
آزاد کردن
vindicating
exculpating
freeing