partly
partly - تا حدی
adverb - قید
UK :
US :
تا حدی، اما نه به طور کامل
محکومیت های رانندگی در حالت مستی افزایش یافته است، تا حدی در نتیجه پلیس موثرتر.
این تا حدی به دلیل این فرض گسترده است که تداوم سیاست اساسی در دولت گور وجود خواهد داشت.
This is partly because of the widespread assumption that there would be essential policy continuity under a Gore administration.
تصادف تا حدودی به این دلیل بود که ما در ماشین با هم درگیر بودیم.
جاده تا حدی توسط یک درخت افتاده مسدود شده بود.
اما مؤسسات غیر دانشگاهی به طور رسمی بر اساس مکان و تا حدی بر اساس نوع تقسیم می شوند.
در واقع، هدف از طراحی مجدد محصول ممکن است تا حدی کاهش هزینه و تا حدی تمایز محصول باشد.
In fact the intention of product redesign may be partly cost reduction and partly product differentiation.
فراوانی این فعالیت برنامه ریزی تا حدی با میزان تغییر در محیط آموزشی تعیین می شود.
The frequency of this planning activity will be partly determined by the rate of change in the educational environment.
سبک معماری این منطقه تا حدی از کیف گرفته شده است، اما همچنین تحت تأثیر نووگورود و فرهنگ بیزانس غربی قرار گرفته است.
The architectural style of the region was derived partly from Kiev but was also influenced by Novgorod and by Western Byzantine culture.
این کندی تا حدی ناشی از کسادی در بخشهای غیرقابل تحمل مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود.
The slowdown will result partly from sluggishness in nondurable sectors such as apparel and textiles.
او بخشی در گلاسکو و بخشی در لندن تحصیل کرد.
رشد دولت رفاه پس از سال 1945 تا حدی منعکس کننده تغییرات اجتماعی توسعه ای بود.
این تا حدی به لطف بیمه رایگان ارائه شده توسط یکی از حامیان جام جهانی و تا حدودی دیدگاه تاریخی است.
This is partly thanks to the free insurance provided by one of the World Cup sponsors and partly historical perspective.
کاهش بودجه فدرال تا حدودی عامل افزایش بیکاری است.
آنچه او به ما گفت فقط تا حدی درست بود.
برخی از افراد تمایلی به شرکت در کلاس ها تا حدی به دلیل هزینه های مربوطه ندارند.
این قیمت های پایین تا حدی به دلیل عرضه مازاد بود.
او فقط تا حدی مسئول این حادثه بود.
داستان تا حدی بر اساس واقعیت است.
تا حدودی تقصیر من بود
دو عامل حداقل تا حدی موفقیت او را توضیح می دهد.
چشمانش تا حدی باز بود.
جاده نیمه / نیمه تمام شده است.
من از سفر زیاد لذت نمی بردم، تا حدی به دلیل آب و هوا.
مادرش نابینا است.
تورم تا حدی در نتیجه افزایش قیمت نفت شتاب گرفت.
این تا حدودی به شخصیت ها مربوط می شود، اما فقط تا حدی.
رونق تا حدی در نتیجه کاهش تورم افزایش یافت.
نتیجه تا حدی مهارت و تا حدودی شانس است.
از دست دادن افراد نزدیک به او تا حدودی وسواس کمیک او را در مورد عشق و مرگ توضیح می دهد.
جذابیت او تا حدودی به دلیل اعتماد به نفس اوست.
این خانه تا حدی متعلق به پدرش است.
نیم
partially
تا اندازه ای
تاحدی
incompletely
به طور ناقص
بخش
به طور نسبی
moderately
نسبتا
comparatively
به صورت مقایسه ای
partway
نیمه راه
halfway
اندکی
ایش
ish
به طور ناکافی
inadequately
تکه تکه
piecemeal
به اندازه کافی
insufficiently
بدون توجه
carelessly
قابل اندازه گیری
measurably
به ویژه
notably
قابل ملاحظه ای
noticeably
در بخش
تا حدی
تا حدی مشخص
به یک نقطه
تا حدودی
به درجات محدود
نه به طور کامل
به میزان محدود
not wholly
به صورت کامل
wholly
کاملا
به طور کامل
همه
در مجموع
تمام و کمال
altogether
خلاصه نشده
بریده نشده
بدون حذف
utterly
بدون خلاصه
in toto
unabridged
خوب
uncut
به طور جامع
without omission
بی وقفه
از همه لحاظ
without abridgement
پر شده
in toto
از هر نظر
همه بیرون
thoroughly
صد در صد
بدون رزرو
بدون قید و شرط
comprehensively
unmitigatedly
wholy
one-hundred percent
unreservedly