oil

base info - اطلاعات اولیه

oil - روغن

noun - اسم

/ɔɪl/

UK :

/ɔɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [oil] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Several companies are drilling for oil in the region.


    چندین شرکت در حال حفاری نفت در منطقه هستند.

  • The price of crude oil has more than doubled.


    قیمت نفت خام بیش از دو برابر شده است.

  • rising world oil prices


    افزایش قیمت جهانی نفت

  • an oil spill


    یک نشت نفت

  • The country is rich in oil reserves.


    این کشور از نظر ذخایر نفتی غنی است.

  • oil and gas drilling/exploration


    حفاری/اکتشاف نفت و گاز

  • oil refineries/pipelines


    پالایشگاه های نفت / خطوط لوله

  • oil companies


    شرکت های نفتی


  • صنعت نفت

  • The well produced oil at a rate of 2 000 barrels of oil a day.


    این چاه نفت را با نرخ 2000 بشکه نفت در روز تولید می کرد.


  • نفت سیاه


  • روغن موتور

  • an oil lamp/heater


    یک لامپ نفتی / بخاری

  • Put some oil in the car.


    مقداری روغن در ماشین بریزید.

  • Most people think about energy only when gas prices increase or when heating oil is in short supply.


    بیشتر مردم تنها زمانی به انرژی فکر می‌کنند که قیمت بنزین افزایش می‌یابد یا زمانی که نفت گرمایش کمبود دارد.

  • Fry the potato in a little sunflower oil.


    سیب زمینی را در کمی روغن آفتابگردان سرخ کنید.

  • palm/coconut/sesame oil


    روغن نخل / نارگیل / کنجد

  • Heat the frying pan and add cooking oil.


    ماهیتابه را گرم کنید و روغن را به آن اضافه کنید.


  • روغن را به آرامی گرم کنید و گوشت چرخ کرده را سرخ کنید.

  • Vegetable oils are better for you than animal fats.


    روغن های گیاهی برای شما بهتر از چربی های حیوانی هستند.

  • lavender bath oil


    روغن حمام اسطوخودوس

  • suntan oil


    روغن حمام آفتاب

  • ‘Four Women on a Bench’, oil on canvas, 1991


    «چهار زن روی نیمکت»، رنگ روغن روی بوم، 1991

  • a painting done in oils


    نقاشی با رنگ روغن

  • landscapes in oil


    مناظر در روغن

  • Among the more important Turner oils was ‘Venus and Adonis’.


    از مهم‌ترین روغن‌های ترنر می‌توان به «ونوس و آدونیس» اشاره کرد.

  • At the time oil was trading at around $18 per barrel.


    در آن زمان، نفت در حدود 18 دلار در هر بشکه معامله می شد.

  • The national economy is sustained by high oil revenues.


    اقتصاد ملی با درآمدهای بالای نفتی حفظ می شود.

  • Five companies account for about 70 per cent of the country's oil production.


    پنج شرکت حدود 70 درصد از تولید نفت کشور را تشکیل می دهند.

  • With a finite oil supply and ever-increasing demand it's inevitable that oil will become more expensive.


    با عرضه محدود نفت و تقاضای روزافزون، گران شدن نفت اجتناب ناپذیر است.

  • A daily dose of omega-3 fish oil will help children to concentrate better.


    دوز روزانه روغن ماهی امگا 3 به کودکان کمک می کند تا بهتر تمرکز کنند.

synonyms - مترادف
  • grease


    گریس

  • lubricate


    روغن کاری کنید

  • wax


    موم

  • slick


    نرم

  • smear


    اسمیر

  • anoint


    مسح کردن

  • lard


    گوشت خوک

  • lube


    روغن


  • کت

  • pomade


    پوماد

  • loosen


    شل کردن

  • smear with oil


    با روغن آغشته کنید


  • روغن بمالید

  • make slippery


    لغزنده کردن


  • صاف


  • صاف کردن


  • کره

  • make oily


    روغنی کردن

  • smear with grease


    با گریس آغشته کنید

  • sleek


    براق

  • polish


    لهستانی

  • moisturizeUS


    مرطوب کننده ایالات متحده

  • flatten


    رطوبت انگلستان

  • moisturiseUK


    ساختن


  • کرم رنگ


  • پی، چربی حیوانی

  • tallow


    هوشمند

  • smarm


    ژل

  • gel


    گچ

  • plaster


    با روغن بپوشانید


antonyms - متضاد
  • dry


    خشک

لغت پیشنهادی

redefining

لغت پیشنهادی

lots

لغت پیشنهادی

après-ski