among
among - در میان
preposition - حرف اضافه
UK :
US :
در یا وسط گروهی از افراد یا چیزها
با گروه خاصی از مردم
used to say that many people in a group have the same feeling or opinion or that something affects many people in a group
می گفت که بسیاری از افراد در یک گروه احساس یا عقیده مشابهی دارند، یا اینکه چیزی بر بسیاری از افراد یک گروه تأثیر می گذارد
برای صحبت در مورد یک شخص، چیز یا گروه خاص به عنوان متعلق به یک گروه بزرگتر استفاده می شود
اگر چیزی بین گروهی از مردم تقسیم یا تقسیم شود، به هر فرد بخشی از آن داده می شود
در وسط یا احاطه شده توسط چیزهای دیگر
اتفاق افتادن یا قرار گرفتن به عنوان بخشی از گروهی از افراد یا چیزها
به هر یک در یک گروه از سه یا چند نفر یا چیزها
در وسط یا احاطه شده توسط
Among نیز به معنای بخشی از یک گروه یا در گروه افراد یا چیزهایی است که نامگذاری شده است
او را دیدم که در میان جمعی از دانشجویان ایستاده بود.
Forbes dramatically increased his support among Republican voters statewide.
فوربس به طور چشمگیری حمایت خود را در میان رای دهندگان جمهوری خواه در سراسر ایالت افزایش داد.
نگرانی گسترده ای در میان دانشمندان در مورد ایمنی ذخیره سازی زباله های هسته ای در زیر زمین وجود دارد.
نخست وزیر نیز در میان 300 نفری بود که در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند.
ما به مادر کمک کردیم تا حلقه ازدواجش را در میان صخرههای زیر پیادهرو جستجو کند.
خانه در میان درختان پنهان شده بود.
نامه جایی در میان این اوراق روی میز او است.
حدود بیست نفر تماشاگر بودند که بیل، ماریا و من در میان آنها حضور داشتند.
خانه ای در میان درختان
در میان جمعیت قدم زدند.
نامه را در میان اوراقش پیدا کردم.
اشکالی ندارد، شما اکنون در بین دوستان هستید.
یک زن انگلیسی نیز در میان نجات یافتگان بود.
او جزو آخرین کسانی بود که رفت.
این نگرش در بین افراد زیر 25 سال رایج است.
«این شغل چه مشکلی داشت؟» «خب، از جمله موارد دیگر، دستمزد خوب نبود.»
ابتدا بین خود (= با یکدیگر) بحث کنید.
آنها پول را بین سه فرزندشان تقسیم کردند.
در میان جمعیت چند چهره آشنا دیدم.
تیم های امداد در میان لاشه ها برای یافتن بازماندگان جستجو کردند.
تصمیمی که خشم بسیاری را در میان زنان برانگیخته است
Relax you're amongst friends.
آسوده باش، شما در میان دوستان هستید.
مدتی در این باره بین خود صحبت کنید (= بدون من با هم صحبت کنید).
او به عنوان یک مشاور املاک در میان چیزهای دیگر (= و همچنین چیزهای دیگر) کار کرده است.
او کشور را بین پسرانش تقسیم کرد.
هزینه باید به طور مساوی بین شما سه نفر تقسیم شود.
او در میان این همه آدم عجیب احساس تنهایی می کرد.
بین خود بحث کردند.
در میان مشکلاتی که باید با آن دست و پنجه نرم کنیم، بهبود آموزش احتمالاً سخت ترین است.
amid
در میان
amidst
بین
اواسط
mid
وسط
midst
با
betwixt
amongst
محاصره شده توسط
betwixt
با هم
surrounded by
احاطه شده توسط
در شرکت
encompassed by
در وسط
در ضخامت
در داخل
از طریق
که در
جنب
همراه با
در بین
در کنار
بین گیر کرده
ساندویچ شده بین
flanked by
ساندویچ شده توسط
stuck between
از بین، از میان
sandwiched between
به
sandwiched by
از
در مرکز انگلستان
در مرکز ایالات متحده
گروه بندی شده توسط
grouped by