education
education - تحصیلات
noun - اسم
UK :
US :
کارشناس آموزشی
تحصیل کرده
بی سواد
آموزش پذیر
غیر قابل آموزش
آموزش
---
فرآیند تدریس و یادگیری، معمولاً در مدرسه، کالج یا دانشگاه
تدریس یک موضوع خاص
موسسات و افرادی که با تدریس درگیر هستند
an interesting experience which has taught you something – often used humorously
یک تجربه جالب که به شما چیزی یاد داده است - اغلب به صورت طنز استفاده می شود
the process of learning for example at schools and universities, and the process by which your mind develops through doing this
فرآیند یادگیری، به عنوان مثال در مدارس و دانشگاه ها، و فرآیندی که در آن ذهن شما از طریق انجام این کار رشد می کند.
the process of teaching or learning especially in a school or college or the knowledge that you get from this
فرآیند تدریس یا یادگیری، به ویژه در یک مدرسه یا کالج، یا دانشی که از این به دست می آورید
فرآیند تدریس یا یادگیری در یک مدرسه، یا دانشی که از این به دست می آورید
آموزش همچنین مطالعه روش ها و نظریه های تدریس است
the process of teaching and learning or the organizations such as schools where this process happens
فرآیند آموزش و یادگیری، یا سازمان هایی مانند مدارس که این فرآیند در آنها اتفاق می افتد
Sunderland and Huddersfield Polytechnics were discussing honours degree courses in science and education.
ساندرلند و پلی تکنیک هادرسفیلد در مورد دوره های درجه ممتاز در علم و آموزش بحث می کردند.
دادن تحصیلات دانشگاهی به فرزندانتان می تواند هزینه زیادی داشته باشد.
He earned his bachelor's degree in elementary education.
او مدرک لیسانس خود را در آموزش ابتدایی گرفت.
پدر و مادرم از من می خواستند که تحصیلات خوبی داشته باشم.
کری تصمیمی برای ادامه تحصیل یا عدم ادامه تحصیل خود نگرفته است.
Teachers are considered the experts in education and until the current generation were much better educated than the general population.
معلمان به عنوان متخصصان آموزش و پرورش به حساب می آیند و تا نسل کنونی تحصیلات بسیار بهتری نسبت به عموم مردم داشتند.
مشاغل در آموزش معمولاً دستمزد بالایی ندارند.
سیاست های جدید مورد استقبال افراد شاغل در آموزش و پرورش قرار گرفته است.
با این حال، حتی در حوزه آموزشی نیز حمایت ها به نفع دانشجویان خارجی صورت می گیرد.
دولت باید بیشتر برای آموزش هزینه کند.
We might expect a clear relationship for example between the number of school children and the amount of spending on education.
ممکن است انتظار داشته باشیم که رابطه روشنی داشته باشیم، برای مثال، بین تعداد دانش آموزان مدرسه و میزان هزینه های آموزش.
سخنگوی حزب کارگر در مورد آموزش
بسیاری از والدین توانایی پرداخت هزینه تحصیل خصوصی برای فرزندان خود را ندارند.
همه کودکان در ایالت حق آموزش عمومی دارند.
When we first moved into this building it was full of special education there was a huge special ed program.
هنگامی که ما برای اولین بار به این ساختمان نقل مکان کردیم، این ساختمان پر از آموزش های ویژه بود، یک برنامه ویژه بزرگ وجود داشت.
تحصیلات کارشناسی آنطور که ما معمولاً به آن فکر می کنیم وجود نداشت.
primary/elementary education
آموزش ابتدایی/ابتدایی
post-secondary education
تحصیلات پس از متوسطه
تحصیلات کالج/دانشگاهی
او تحصیلات رسمی خود را در سال 2019 به پایان رساند.
دانش آموزان خانواده های کم درآمد کمتر به تحصیل ادامه می دهند.
برای ادامه/پیگیری تحصیلات خود
برای دریافت/دریافت تحصیلات
مدرسه یک آموزش همه جانبه عالی ارائه می دهد.
music/arts education
آموزش موسیقی/هنر
دانش آموزان در آموزش تمام وقت
مردی کم سواد
سیستم آموزشی بریتانیا
یک برنامه آموزشی دو زبانه
مطبوعات اصلاحات آموزشی را به موضوع بحث داغ تبدیل کردند.
آموزش جنسی در مدارس
آموزش در مورد خطر در جاده ها
این شورا کمپین جدید آموزش بهداشت را راه اندازی کرده است.
یک برنامه آموزش الکل (= برای هشدار در مورد خطرات الکل)
آموزش بیمار برای به حداقل رساندن خطر حمله قلبی دوم مهم است.
اداره آموزش و پرورش
وزارت آموزش و پرورش
باید پیوندهای نزدیک تری بین آموزش و صنعت وجود داشته باشد.
دبیر آموزش و پرورش
وزیر آموزش و پرورش
یک دانشکده آموزش و پرورش
مدرک لیسانس آموزش و پرورش
She's an education major.
او یک رشته تحصیلی است.
او دارای مدرک تحصیلی است.
کنسرت راک برای پدر و مادرم کاملاً آموزشی بود!
در آن روزها تحصیل در دانشگاه برای افراد فقیر بسیار دشوار بود.
او به دلیل تحصیلات ضعیفی که دریافت کرده بود، در وضعیت نامساعدی قرار داشت.
schooling
مدرسه رفتن
درس دادن
دستورالعمل
آموزش
tuition
شهریه
tutoring
تدریس خصوصی
coaching
مربیگری
enlightenment
روشنگری
بهبود
tutelage
قیمومیت
توسعه
pedagogy
آموزش و پرورش
انضباط
edification
ساخت و ساز
inculcation
تلقین
مطالعه
andragogy
آندراگوژی
erudition
علم و دانش
apprenticeship
دوره کار آموزی
زمینه
علوم پایه
civilisationUK
civilisationUK
civilizationUS
تمدن ایالات متحده
جهت
اطلاعات
خواندن
یادگیری کتاب
e-learning
آموزش الکترونیکی
guidance
راهنمایی
آماده سازی
یادگیری
ignorance
جهل
uneducation
بی تحصیلی
benightedness
شب خوابی
uneducatedness
بی سواد بودن
incomprehension
عدم درک
knowledgelessness
بی دانشی
obliviousness
بی توجهی
unknowingness
ناآگاهی
unknowledge
نادانی
unscholarliness
عدم روشنگری
unenlightenment
بی هوشی
unintelligence
چگالی
denseness
تیرگی
dimness
بی سوادی
illiteracy
حماقت
illiterateness
بی خبری
stupidity
گنگ بودن
cluelessness
کمبود اموزش
dumbness
کمبود هوش
عدم آگاهی
تاریکی ذهنی
سوء تفاهم
ساده لوحی
misunderstanding
بی اطلاعی
naivete
ضرورت
unawareness
کج بودن
nescience
بی شواهدی
obtuseness
بی فکری
witlessness
foolishness
mindlessness