darkness
darkness - تاریکی
noun - اسم
UK :
US :
وقتی نور نیست
شیطان یا شیطان
کیفیت تیره یک رنگ
a British rock group whose songs include I Believe in a Thing called Love and Christmas Time (Don’t Let the Bells End). The main singer is Justin Hawkins.
یک گروه راک بریتانیایی که آهنگهایش شامل I Believe in a Thing به نام عشق و کریسمس (Don’t Let the Bells End) است. خواننده اصلی جاستین هاوکینز است.
کیفیت بدون نور بودن، یا موقعیتی که در آن نور کم یا اصلا وجود ندارد
کیفیت نزدیکتر بودن به سیاه تا رنگ سفید
کیفیت غمگین بودن و بی امید بودن
کیفیت شیطان یا تهدید کننده بودن
لبخندش تنور و زنجیر و تاریکی بود.
فیلم های رنگی باید در تاریکی کامل ساخته شوند.
شمال آلاسکا هشت هفته تاریکی 24 ساعته را تجربه می کند.
آنها 50 راند جنگیدند، اما به دلیل تاریکی، مبارزه متوقف شد.
The city was a violent place at that time and it was not safe to walk the streets during the hours of darkness.
شهر در آن زمان مکان خشونت آمیزی بود و در ساعات تاریکی نمی شد در خیابان ها قدم زد.
او را بردند، در تاریکی بارانی.
حتی با روشن بودن چراغ های جلو و خیابان، تاریکی ناگهانی را فراهم می کرد.
در نیمه شب باد به شدت تند شد و در تاریکی درام شدیدی بود.
She could hear the sea thrashing about in the dark; for a moment the darkness looked as if it was shifting too.
او می توانست صدای کوبیدن دریا را در تاریکی بشنود. برای لحظه ای تاریکی به نظر می رسید که انگار در حال جابجایی است.
صدایی از تاریکی آمد، اما او نتوانست کسی را ببیند.
سپس، وقتی همه چیز تمام شد... از تاریکی یک فلاش درخشان آمد.
او از جایی خارج از تاریکی به سمت ما آمده بود.
وقتی چشمانم به تاریکی عادت کرد، میتوانستم تختی را در گوشهای از اتاق تشخیص دهم.
تاریکی لنزها با رفتن به خورشید تغییر می کند.
بعد از چند دقیقه چشمانمان به تاریکی عادت کرد.
با قطع برق خانه در تاریکی مطلق فرو رفت.
خورشید غروب کرد و تاریکی (= شب شد).
یک ساعت تاریکی اضافی در صبح های زمستان وجود دارد.
پارکینگ در ساعات تاریکی ممنوع است.
صورتش در تاریکی بود.
آنها توانستند زیر پوشش تاریکی فرار کنند.
بستگی به تیرگی پوست شما دارد.
نیروهای تاریکی
به نظر می رسید که چشمانش در تاریکی می درخشند.
دیدن نقشه در تاریکی جمع شده غیرممکن می شد.
ماشین در تاریکی ناپدید شد.
اتاق را تاریکی فرو برد.
دره در تاریکی فرو رفته بود.
منتظر ماندیم تا تاریکی از بین برود.
تاریکی جوهری تونل
مرکز شهر به دلیل قطع برق در تاریکی فرو رفت.
آنها در تاریکی به سمت ساحل رفتند.
من به سختی می توانستم چیزی را در تاریکی ببینم.
کمی بیشتر بپزید تا تیرگی سس بیشتر شود.
تاریکی آب
متوجه تاریکی روحیه اش شدم.
همه ما مجذوب تاریکی انسانی، شیطنت هستیم.
تاریک
blackness
سیاهی
gloom
تاریکی
murk
تیرگی
سایه
dusk
غروب
dimness
شب
murkiness
سایه ها
گرگ و میش
shadiness
غمگین
shadows
سیاه
twilight
کسلی
gloaming
ابهام
رنگ پریده
تنبروسیتی
dullness
بدحجابی
gloominess
بی نوری
obscurity
خاموشی
pall
ابر
shadowiness
ابری
tenebrosity
کرپوسکول
caliginosity
کسوف
duskiness
چتر
lightlessness
فرسودگی
blackout
cloudiness
crepuscule
eclipse
umbra
brownout
سبک
brightness
روشنایی
lighting
درخشندگی
effulgence
بره خوردگی
lambency
درخشان
luminousness
سبکی
glowing
نور روز
illumination
لومینسانس
lightness
کوروسکاسیون
lumination
تابش خیره کننده
daylight
درخشش
luminescence
رشته ای
luminosity
روز
coruscation
پرخاشگر
glare
آتش
glow
صبح
incandescence
سپیده دم
luminance
طلوع خورشید
پرشور
fulgor
درخشیدن
glimmering
brilliance
blaze
radiance
daybreak
sunrise
daytime
dawn
refulgence