eight

base info - اطلاعات اولیه

eight - هشت

number - عدد

/eɪt/

UK :

/eɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [eight] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There are only eight of these rare animals left.


    تنها هشت مورد از این حیوانات کمیاب باقی مانده است.

  • eight of Sweden’s top financial experts


    هشت نفر از کارشناسان ارشد مالی سوئد

  • Ten people were invited but only eight turned up.


    ده نفر دعوت شده بودند اما فقط هشت نفر شرکت کردند.

  • Can you lend me eight dollars?


    می توانید هشت دلار به من قرض بدهید؟

  • an eight-month contract


    قرارداد هشت ماهه

  • Look at page eight.


    به صفحه هشت نگاه کنید.

  • Eight and one is nine.


    هشت و یک نه.

  • Two eights is sixteen.


    دو هشت می شود شانزده.

  • I can't read your writing—is this meant to be an eight?


    من نمی توانم نوشته شما را بخوانم - آیا این قرار است یک هشت باشد؟

  • The bulbs are planted in sixes or eights (= groups of six or eight).


    پیازها در شش یا هشت (= گروه های شش یا هشت تایی) کاشته می شوند.

  • We moved to America when I was eight (= eight years old).


    ما در هشت سالگی (= هشت سالگی) به آمریکا نقل مکان کردیم.

  • Shall we meet at eight (= at eight o'clock), then?


    آیا ما در ساعت هشت (= ساعت هشت) ملاقات کنیم؟

  • She was eight (years old) when her family moved here.


    او هشت (سال) بود که خانواده اش به اینجا نقل مکان کردند.

  • We've got eight people coming to dinner.


    ما هشت نفر برای شام می آیند.

  • Eight people are coming to dinner.


    هشت نفر برای شام می آیند.

synonyms - مترادف
  • 8


    8

  • VIII


    هشتم


  • شماره هشت

  • numeral eight


    عدد هشت

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

interconnections

لغت پیشنهادی

expansion

لغت پیشنهادی

murderer