tunnel

base info - اطلاعات اولیه

tunnel - تونل

noun - اسم

/ˈtʌnl/

UK :

/ˈtʌnl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tunnel] در گوگل
description - توضیح
  • a passage that has been dug under the ground for cars, trains etc to go through


    گذرگاهی که در زیر زمین برای عبور ماشین‌ها، قطارها و غیره حفر شده است


  • گذرگاهی از زیر زمین که حیوانات برای زندگی در آن حفر کرده اند


  • برای حفر گذرگاه طولانی زیر زمین

  • if insects tunnel into something they make holes in it


    اگر حشرات به چیزی تونل بزنند، آن را سوراخ می کنند


  • یک گذرگاه طولانی از زیر یا از طریق زمین، به خصوص گذرگاهی که توسط مردم ساخته شده است


  • گذرگاه طولانی که بازیکنان فوتبال، راگبی و غیره از طریق آن راه می روند تا به زمین بروند


  • برای حفر تونل

  • a long passage under or through the earth esp. one made for vehicles


    یک گذرگاه طولانی از زیر یا از طریق زمین، به ویژه. یکی ساخته شده برای وسایل نقلیه

  • Over the next few hours, faces and figures passed like the tableaux of a funhouse tunnel.


    در چند ساعت بعد، چهره ها و چهره ها مانند تابلوهای یک تونل تفریحی رد شدند.

  • Irrigation tunnels of water ran beside the beds and not far from small thatched-roof houses.


    تونل های آبیاری از کنار تخت ها و نه چندان دور از خانه های کوچک با سقف کاهگلی می گذشت.

  • Police feared that du Pont might try to flee through a series of tunnels beneath the house.


    پلیس می ترسید که دو پونت سعی کند از طریق یک سری تونل در زیر خانه فرار کند.

  • He was emerging from the tunnel.


    داشت از تونل بیرون می آمد.

  • A rock dam was erected to keep bat fans out of the tunnel.


    یک سد سنگی ساخته شد تا طرفداران خفاش را از تونل دور نگه دارد.

  • The construction works on the tunnel would disrupt one of the colony's main breeding grounds.


    کار ساخت و ساز در تونل یکی از مناطق اصلی پرورش کلنی را مختل می کند.

  • Napoleon is believed to have been warmly in favour even though the tunnel was not designed for military purposes.


    اعتقاد بر این است که ناپلئون با وجود اینکه تونل برای مقاصد نظامی طراحی نشده بود، به شدت از او حمایت می کرد.

  • About eighteen people escaped from this tunnel and they were not all recaptured until four days later.


    حدود هجده نفر از این تونل فرار کردند و تا چهار روز بعد همه آنها دوباره دستگیر نشدند.

example - مثال
  • a railway/railroad tunnel


    یک تونل راه آهن/راه آهن


  • تونل کانال

  • the tunnel entrance/walls/ceiling


    ورودی/دیوارها/سقف تونل

  • They have been digging underground tunnels in the mountains since the 1960s.


    آنها از دهه 1960 در حال حفر تونل های زیرزمینی در کوه ها بوده اند.

  • A gust of wind passed through the tunnel.


    وزش باد از داخل تونل گذشت.

  • The badger sett had twelve entrances to what must have been a labyrinth of tunnels.


    مجموعه گورکن دوازده ورودی به جایی داشت که باید هزارتویی از تونل ها باشد.

  • The tunnel opened out into a large cavern.


    تونل به یک غار بزرگ باز شد.


  • برای اولین بار از زمان شروع درمان او، اکنون می توانیم نور را در انتهای تونل ببینیم.

  • A service tunnel runs between the two buildings.


    یک تونل خدماتی بین دو ساختمان اجرا می شود.

  • The initial section of tunnel had to be dug by hand.


    بخش اولیه تونل باید با دست حفر می شد.

  • The train disappeared into a tunnel.


    قطار در یک تونل ناپدید شد.

  • They've built a new tunnel through the mountain.


    آنها یک تونل جدید در میان کوه ساخته اند.

  • We got lost in the maze of tunnels.


    در پیچ و خم تونل ها گم شدیم.

  • The train went into the tunnel.


    قطار به داخل تونل رفت.


  • هنوز تصمیمی گرفته نشده است که زیر رودخانه تونل بزنیم یا روی آن پل بسازیم.


  • جایگزین این است که مسیری را از میان کوه تونل کنید.

  • He was trapped in a collapsed building but managed to tunnel his way out.


    او در یک ساختمان فروریخته گیر افتاده بود اما موفق شد راهش را با تونل بیرون بیاورد.

  • The train entered the tunnel.


    قطار وارد تونل شد.

  • Earthworms digest organic matter as they tunnel.


    کرم های خاکی در حین تونل، مواد آلی را هضم می کنند.

  • The people trapped in the collapsed building had to tunnel their way out.


    افرادی که در ساختمان فروریخته گیر افتاده بودند مجبور شدند راه خود را تونل بزنند.

synonyms - مترادف
  • shaft


    شفت


  • سوراخ


  • گذر

  • burrow


    نقب زدن


  • کانال

  • passageway


    گذرگاه

  • subway


    مترو

  • underpass


    زیرگذر


  • آلبوم عکس

  • trench


    سنگر

  • adit


    ویرایش

  • crawlway


    راه خزنده

  • crosscut


    متقاطع

  • sap


    شیره

  • sett


    تنظیم


  • لوله

  • subterranean passage


    گذرگاه قنات

  • crawl space


    فضای خزیدن

  • underground passage


    گذر زیرزمینی


  • سوراخ در دیوار

  • flyunder


    فلایندر


  • ورود


  • تونل عابر پیاده

  • pedestrian tunnel


    مال خودم


  • افتتاح


  • رویکرد


antonyms - متضاد

  • پل

لغت پیشنهادی

bogan

لغت پیشنهادی

strangled

لغت پیشنهادی

callously