tube
tube - لوله
noun - اسم
UK :
US :
یک لوله گرد ساخته شده از فلز، شیشه، لاستیک و غیره، مخصوصا برای عبور مایعات یا گازها
یک جسم توخالی بلند که معمولا گرد است
a narrow container made of plastic or soft metal and closed at one end that you press between your fingers in order to push out the soft substance that is inside
ظرف باریکی که از پلاستیک یا فلز نرم ساخته شده و در یک سر آن بسته شده است که بین انگشتان خود فشار می دهید تا مواد نرم داخل آن را بیرون برانید.
یک قسمت لوله ای شکل در داخل بدن شما
بخشی از تلویزیون که تصویر را روی صفحه نمایش می دهد
برای تفریح روی یک رودخانه روی یک لوله داخلی بزرگ شناور شوید
a long cylinder made from plastic metal rubber, or glass especially used for moving or containing liquids or gases
سیلندر بلند ساخته شده از پلاستیک، فلز، لاستیک یا شیشه، مخصوصاً برای جابجایی یا حاوی مایعات یا گازها استفاده می شود.
در زیست شناسی، هر ساختار توخالی و استوانه ای شکل در بدن که هوا یا مایع را حمل می کند
a long thin container made of soft metal or plastic that is closed at one end and has a small hole at the other usually with a cover used for storing thick liquids
ظرفی بلند و نازک ساخته شده از فلز نرم یا پلاستیک که در یک انتها بسته شده و در سر دیگر دارای سوراخ کوچکی است که معمولاً درپوش دارد و برای نگهداری مایعات غلیظ استفاده می شود.
غیر رسمی برای یک قوطی یا بطری آبجو
سیستم قطار زیرزمینی لندن
تلویزیون
a long hollow cylinder of plastic metal rubber, or glass used for moving or containing liquids or gases
یک استوانه توخالی طولانی از پلاستیک، فلز، لاستیک یا شیشه که برای جابجایی یا محتوی مایعات یا گازها استفاده می شود.
لوله همچنین یکی از ساختارهای استوانه ای توخالی بدن است که هوا یا مایع را حمل می کند
a cylindrical container made of soft metal or plastic which is closed at one end and has a small opening at the other usually with a cover and is used for holding thick liquids
ظرف استوانه ای از فلز نرم یا پلاستیک که در یک سر آن بسته و در سر دیگر دهانه کوچکی دارد که معمولاً درپوش دارد و برای نگهداری مایعات غلیظ استفاده می شود.
متروی لندن سیستم قطارهایی است که در زیر زمین حرکت می کنند
به طور کامل شکست بخورد
کیسی بیست یارد از ایستگاه متروی Balham فاصله دارد.
موج به سمت جلو به سمت لوله ای بی عیب اما استخوان خردکننده حرکت کرد.
لوله های فالوپ
Fallopian tubes
صرف وجود لولهها، کابلهای MITerminator 3 را به یک آشفتگی شکننده تبدیل کرد.
ذرات ته نشین شده در سانتریفیوژ سر افقی باید تمام طول مایع داخل لوله را طی کنند.
Sedimenting particles in the horizontal-head centrifuge must travel the entire length of the liquid in the tube.
علاوه بر این، هنگامی که یک سانتریفیوژ سر افقی متوقف می شود. لوله ها از حالت افقی به عمودی سقوط می کنند.
Additionally, when a horizontal-head centrifuge stops. the tubes fall from the horizontal to the vertical position.
در ماده این لوله پهن تر از نر است.
به طور خلاصه، یک لوله عمودی یک چشم شیشه ای خالی را روی او چرخاند و عزرا و چشم شیشه ای همدیگر را در نظر گرفتند.
Briefly a vertical tube turned a blank glass eye on him and Ezra and the glass eye contemplated each other.
او باید چندین ماه از طریق لوله تغذیه تغذیه می شد.
او مایع را در لوله ریخت.
لوله مقوایی از مرکز رول توالت
پوستر را دوباره داخل لوله اش گذاشتم.
یک تیوب خمیردندان
یک لوله چسب
یک لوله لاگر
bronchial tubes
لوله های برونش
مری لوله ای است که از گلو به معده منتهی می شود.
من اغلب با لوله سفر می کنم
با تیوپ اومدیم
یک ایستگاه مترو/قطار
او لوله اشتباهی (= قطار لوله ای) را گرفت.
سیستم آموزشی در حال سقوط است.
روی لوله با او برخورد کردم.
مجبور شدم خودم را در یک کالسکه لولهای پر شده جمع کنم.
سفر لوله من به محل کار
گازهای تولید شده در واکنش از این لوله عبور کرده و سپس می توان آنها را جمع آوری کرد.
the bronchial tubes
من لوله را به شهر کمدن گرفتم.
من برای کار در تیوب می روم.
یک ایستگاه مترو
این آخر هفته چه خبر است؟
یک لوله مسی
او در بیمارستان دراز کشیده بود و لولهها به داخل و خارج او میرفتند.
یک لوله خمیر دندان / پماد
امشب چه خبر است؟
بیایید لوله را بگیریم.
سریعترین راه رفتن با لوله است.
تصمیم گرفتیم در ایستگاه متروی خیابان آکسفورد ملاقات کنیم.
اگر فروش به زودی بهبود پیدا نکند، شرکت از بین خواهد رفت.
لوله
duct
مجرا
conduit
کانال
ناودان
chute
شلنگ
hose
خط
پنستوک
penstock
خط لوله
pipeline
از طریق
trough
کانول
cannula
سیلندر
cylinder
پیپت
pipette
پوشال
straw
تونل
رهبر
فواره زدن اب
spout
گذر
شفت
shaft
زه کشی
drain
تهویه
vent
دودکش
flue
پریز
outlet
قیف
funnel
سوراخ
افتتاح
ورودی
inlet
خوب
canal
برش
شیار
furrow
blockage
انسداد
obstruction