presence
presence - حضور
noun - اسم
UK :
US :
وقتی کسی یا چیزی در مکانی خاص حضور دارد
توانایی تأثیرگذار جلوه دادن به مردم به دلیل ظاهر یا نحوه رفتارتان
گروهی از مردم، به ویژه سربازان، که در محلی برای کنترل اتفاقات هستند
توانایی به دست آوردن فروش، زیرا کسب و کار شما قوی یا قابل توجه است
روح یا تأثیری که دیده نمی شود اما نزدیک بودن آن احساس می شود
این واقعیت که کسی یا چیزی در مکانی است
احساس اینکه کسی هنوز در مکانی است، اگرچه آنجا نیست یا مرده است
گروهی از پلیس یا سربازانی که در حال مشاهده یا کنترل یک موقعیت هستند
کیفیتی که باعث می شود مردم متوجه شما شوند یا شما را تحسین کنند، حتی زمانی که شما صحبت نمی کنید
حضور همچنین توانایی فرد برای نشان دادن شخصیت خود به دیگران است
اگر کشور یا سازمانی در جایی حضور داشته باشد، برخی از اعضای آن آنجا هستند.
As a result a housing association presence has been achieved in a number of relatively small villages.
در نتیجه، حضور انجمن مسکن در تعدادی از روستاهای نسبتا کوچک به دست آمده است.
انگار یک حضور شیطانی در اتاق زندگی می کرد.
این فروش به USAir حضور بیشتری در شمال شرق می دهد.
توقف ناگهانی نواختن طبل، به طور عجیبی، از حضور آن ناراحت کننده تر بود.
الان احساس می کنم که با بلیندا در ارتباط هستم، هرچند دلم برای حضور فیزیکی او تنگ شده است.
حضور پررنگ پلیس در این راهپیمایی وجود داشت.
حضور سفیر در مراسم استقبال غافلگیرکننده بود.
علیرغم حضور مارک، غذای تلخی بود.
با این حال، وجود کلمه خیریه هرگز تضمین کننده سرقفلی نبود.
در صورت وجود بدخیمی مشخص شده است که بافت های مختلف می توانند به روش های مختلف پاسخ دهند.
یعنی می توانند شب را با حضور خود قاب کنند.
انگار به سختی متوجه حضور من شده بود.
حضور او در طول بحران اثر آرام بخش داشت.
حضور شما در جلسه درخواست می شود.
آنها در حضور اعضای خانواده ازدواج کردند.
این آزمایش می تواند وجود ناهنجاری ها را در نوزاد متولد نشده شناسایی کند.
One of the first things I note when I walk into a client's home is the presence or absence of pictures around the room.
یکی از اولین چیزهایی که هنگام ورود به خانه مشتری به آن توجه می کنم، وجود یا عدم وجود تصاویر در اطراف اتاق است.
این شرکت اکنون در آلمان حضور پررنگی دارد.
دولت حضور گسترده پلیس را در منطقه حفظ کرده است.
ایالات متحده حضور نظامی قابل توجهی در این کشور دارد.
حضوری را پشت سرش احساس می کرد.
مردی با حضور عالی
او صدای قوی دارد اما مطلقاً هیچ حضوری در صحنه ندارد.
او حضور بسیار خوبی در صفحه نمایش دارد.
او همچنان یک حضور مسلط در دنیای هنر باقی ماند.
این سند با حضور دو شاهد امضا شد.
او از آنها خواست که در حضور او درباره این موضوع صحبت نکنند.
او هرگز نباید آن سخنان را در حضور شما بیان می کرد.
کاغذ تورنسل در حضور اسید قرمز می شود.
او فقط چند هفته است که اینجا آمده است، اما حضور خود را از قبل احساس می کند.
او مطمئناً حضور خود را در اتاق هیئت مدیره احساس کرد.
با تکان دادن سرش حضور ما را تایید کرد.
حضور آرامش بخش او باعث شد احساس امنیت کند.
چه خوب که با حضور خود ما را مورد لطف خود قرار دادید
هیچ نشانه ای از حضور انسان نمی دیدم.
پادشاه امروز صبح خواستار حضور ما شد.
تنها حضور بچه ها در اتاق برای ناراحتی او کافی است.
حضور فیزیکی بازیگران در بین تماشاگران
مزاحم حضور مستمر خواهر کوچکترش بود.
آزمایش ها وجود این بیماری را تایید کردند.
این مواد شیمیایی می تواند نشان دهنده وجود آب در این سیاره باشد.
حضور چشمگیر کلیسا در زندگی روزمره
attendance
حضور
residence
محل سکونت
وجود داشتن
occupancy
تصرف
companionship
همراهی - مصاحبت
ظاهر
attending
شرکت کردن
بودن
habitation
سکونت
inhabitance
وقوع
occurrence
نشان دادن
showing
امرار معاش
incidence
Ubiety
subsistence
اشتغال
ubiety
همه جا حضور
تبدیل کردن
omnipresence
همه جا حاضر بودن
showing up
محل تقریبی
turning up
حضور داشتن
ubiquity
آنجا بودن
whereabouts
مشارکت
حضور یک نفر
one's presence