nod

base info - اطلاعات اولیه

nod - سر تکان دادن

verb - فعل

/nɑːd/

UK :

/nɒd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [nod] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I asked him if he would help me and he nodded.


    از او پرسیدم آیا کمکم می کند و او سر تکان داد.

  • ‘Ready?’ She nodded at me and we set off.


    آماده ای؟ سر به من تکان داد و راه افتادیم.

  • Her head nodded in agreement.


    سرش به علامت تایید تکان داد.

  • He nodded his head sympathetically.


    سرش را به نشانه همدردی تکان داد.

  • She nodded approval.


    سرش را تایید کرد.

  • Everyone nodded their agreement.


    همه با سر تایید کردند.

  • The president nodded to the crowd as he passed in the motorcade.


    رئیس‌جمهور هنگام عبور از موتورسیکلت به جمعیت سر تکان داد.

  • She nodded at him to begin speaking


    سرش را به او تکان داد تا شروع به صحبت کند

  • to nod a greeting


    برای سلام دادن سر

  • I asked where Steve was and she nodded in the direction of the kitchen.


    پرسیدم استیو کجاست و او با سر به سمت آشپزخانه تکان داد.

  • She nodded towards his suitcase. ‘Going somewhere?’ she asked.


    سرش را به سمت چمدانش تکان داد. او پرسید: جایی می روی؟

  • He sat nodding in front of the fire.


    جلوی آتش سر تکان می داد.

  • ‘That's exactly it,’ she said, nodding vigorously.


    او با شدت سر تکان داد: «دقیقا همین است.

  • Ashamed, I could only nod.


    شرمنده فقط توانستم سرم را تکان دهم.

  • He nodded absently, his mind obviously on other things.


    سرش را با غیبت تکان داد و آشکارا به چیزهای دیگری فکر می کرد.

  • He nodded with satisfaction.


    با رضایت سری تکون داد.

  • She could not speak but just nodded mutely.


    نمی توانست حرف بزند اما فقط سرش را بی صدا تکان داد.

  • She nodded gently to herself.


    به آرامی برای خودش سر تکان داد.

  • She nodded in agreement.


    سرش را به نشانه موافقت تکان داد.

  • She nodded sagely as she listened.


    در حالی که گوش می داد سرش را با عاقلانه تکان داد.

  • ‘Is this the right way?’ she asked. The man nodded.


    او پرسید: آیا این راه درست است؟ مرد سر تکان داد.

  • She nodded her approval.


    مایکل با تکان دادن سر به سایر بازدیدکنندگان سلام کرد.

  • Michael nodded a greeting to the other visitors.


    هنگام رفتن به دانکن سر تکان داد.

  • She nodded to Duncan as she left.


    سرش رو تکون داد و رفت.

  • He nodded curtly and walked away.


    آنها به ما سر تکان دادند، پس ما هم با سر به عقب برگشتیم.

  • They nodded at us so we nodded back.


    او گفت: «بیا برویم!» و سرش را به سمت/سوی در تکان داد.

  • ‘Let's go!’ he said, nodding towards/​toward the door.


    ماریا سری به سمت در باز تکان داد.

  • Maria nodded towards the open door.


    بسیاری از حاضران سری به تایید تکان دادند.

  • Many people in the audience nodded in agreement.


    وقتی پیشنهاد پیاده روی کردم، الینا با شوق سری تکان داد.

  • When I suggested a walk Elena nodded enthusiastically.


    سرش را بلند کرد و سرش را تکان داد که بیام داخل.

  • She looked up and nodded for me to come in.


synonyms - مترادف
  • bob


    باب

  • inclination


    تمایل

  • beck


    بک

  • bow


    تعظیم

  • dip


    شیب

  • duck


    اردک

  • tip


    نکته


  • فهرست

  • tilt


    کج کردن


  • خم شدن

  • angling


    ماهیگیری

  • sag


    افتادگی

  • bowing


    سر تکان دادن

  • bending


    پایین آوردن

  • nodding


    زاد و ولد

  • lowering


    کوتاه

  • genuflection


    obeisance

  • curtsy


    حسن نیت

  • obeisance


    ژست

  • courtesy


    کوتاهی


  • زانو زدن

  • curtsey


  • kneeling


antonyms - متضاد

  • تکان دادن

  • wobble


    دویدن

  • jiggle


  • waggle


  • joggle


لغت پیشنهادی

bethlehem

لغت پیشنهادی

infer

لغت پیشنهادی

robots