nod
nod - سر تکان دادن
verb - فعل
UK :
US :
سر خود را بالا و پایین ببرید، به خصوص برای نشان دادن موافقت یا درک
to move your head down and up again once in order to greet someone or give someone a sign to do something
یک بار سر خود را پایین و بالا ببرید تا به کسی سلام کنید یا به کسی علامتی بدهید که کاری انجام دهد
عمل تکان دادن سر
to move your head down and then up sometimes several times, especially to show agreement approval or greeting, or to show something by doing this
سر خود را به پایین و سپس بالا ببرید، گاهی اوقات چندین بار، به ویژه برای نشان دادن موافقت، تأیید یا احوالپرسی، یا نشان دادن چیزی با این کار
یک حرکت بالا و پایین با سر
a vote or nomination (= the act of officially suggesting that someone or something should be given a prize or position) for someone or something
رای یا نامزدی (= عمل پیشنهاد رسمی به کسی یا چیزی که باید جایزه یا مقامی به کسی یا چیزی داده شود)
برای حرکت سریع سر به پایین و سپس بالا، به ویژه. برای نشان دادن موافقت، تأیید یا احوالپرسی
برای اینکه اجازه دهید وقتی شروع به خوابیدن می کنید سرتان به جلو بیفتد
حرکت سر به پایین و سپس دوباره به سرعت بالا
ازش پرسیدم حالش خوبه یا نه و اون سر تکون داد.
کارشناسان سر میز سمینار را تکان می دهند.
Everything seemed so strange and silvery in the starlight and every so often my head would nod and I'd stumble and start.
همه چیز در نور ستارگان خیلی عجیب و نقره ای به نظر می رسید و هر چند وقت یکبار سرم تکان می داد و تلو تلو می خوردم و شروع می کردم.
سری تکان دادم و پیرزن دستم را گرفت.
پنی به آرامی سری تکان داد و سپس بی صدا چشمانش را به بشقابش انداخت.
The way to deal with him at such moments was to nod approvingly and pray such ideas would be forgotten.
راه برخورد با او در چنین لحظاتی این بود که سر به نشانه تایید تکان می دادند و دعا می کردند که چنین افکاری فراموش شوند.
مرد سرش را تکان داد که انگار هنوز میخواهد داستان را بفهمد.
جینا کنارش دراز کشید. سرش را تکان داده بود و با صدای بلند خروپف می کرد.
In 63 minutes Burrows floated over a free and Hunter was there to nod the ball home at the near post.
در دقیقه 63، باروز بر روی یک توپ آزاد شناور شد و هانتر آنجا بود تا توپ را به سمت دروازه نزدیک کند.
از او پرسیدم آیا کمکم می کند و او سر تکان داد.
آماده ای؟ سر به من تکان داد و راه افتادیم.
سرش به علامت تایید تکان داد.
سرش را به نشانه همدردی تکان داد.
She nodded approval.
سرش را تایید کرد.
همه با سر تایید کردند.
رئیسجمهور هنگام عبور از موتورسیکلت به جمعیت سر تکان داد.
سرش را به او تکان داد تا شروع به صحبت کند
برای سلام دادن سر
پرسیدم استیو کجاست و او با سر به سمت آشپزخانه تکان داد.
سرش را به سمت چمدانش تکان داد. او پرسید: جایی می روی؟
جلوی آتش سر تکان می داد.
او با شدت سر تکان داد: «دقیقا همین است.
شرمنده فقط توانستم سرم را تکان دهم.
سرش را با غیبت تکان داد و آشکارا به چیزهای دیگری فکر می کرد.
با رضایت سری تکون داد.
نمی توانست حرف بزند اما فقط سرش را بی صدا تکان داد.
به آرامی برای خودش سر تکان داد.
سرش را به نشانه موافقت تکان داد.
در حالی که گوش می داد سرش را با عاقلانه تکان داد.
او پرسید: آیا این راه درست است؟ مرد سر تکان داد.
مایکل با تکان دادن سر به سایر بازدیدکنندگان سلام کرد.
هنگام رفتن به دانکن سر تکان داد.
سرش رو تکون داد و رفت.
آنها به ما سر تکان دادند، پس ما هم با سر به عقب برگشتیم.
او گفت: «بیا برویم!» و سرش را به سمت/سوی در تکان داد.
ماریا سری به سمت در باز تکان داد.
بسیاری از حاضران سری به تایید تکان دادند.
وقتی پیشنهاد پیاده روی کردم، الینا با شوق سری تکان داد.
سرش را بلند کرد و سرش را تکان داد که بیام داخل.
bob
باب
inclination
تمایل
beck
بک
bow
تعظیم
dip
شیب
duck
اردک
نکته
فهرست
tilt
کج کردن
خم شدن
angling
ماهیگیری
sag
افتادگی
bowing
سر تکان دادن
bending
پایین آوردن
nodding
زاد و ولد
lowering
کوتاه
genuflection
obeisance
curtsy
حسن نیت
obeisance
ژست
courtesy
کوتاهی
زانو زدن
curtsey
kneeling
تکان دادن
wobble
دویدن
jiggle
waggle
joggle