ball
ball - توپ
noun - اسم
UK :
US :
یک جسم گرد که در یک بازی یا ورزش پرتاب می شود، لگد یا ضربه می خورد
چیزی که به شکل گرد در آمده یا غلت می خورد
هر بازی یا ورزشی که با توپ انجام می شود، به خصوص بیسبال یا بسکتبال
یک مراسم رسمی بزرگ که در آن مردم می رقصند
تا چیزی به شکل گرد کوچک در بیاید
برای داشتن رابطه جنسی با یک زن
any object in the shape of a sphere, especially one used as a toy by children or in various sports such as tennis and football
هر شیء به شکل کروی، مخصوصاً چیزی که به عنوان اسباب بازی توسط کودکان یا در ورزش های مختلف مانند تنیس و فوتبال استفاده می شود.
یک تکه نخ بلند که به شکل توپ در آمده است
قسمت گرد پا یا شست شما جایی که انگشتان پا به پا و شست به دست می پیوندد
یک تزئین کریسمس توپی شکل برای آویزان کردن روی درخت
در فوتبال، پاس از یک بازیکن به بازیکن دیگر
in baseball a ball that is thrown to the batter but that the batter does not try to hit because it is outside the hitting area
در بیس بال، توپی که به سمت خمیر پرتاب می شود اما ضربه زن سعی نمی کند به آن ضربه بزند زیرا خارج از منطقه ضربه است.
هر بازی که شامل پرتاب و گرفتن توپ باشد
یک بیضه
a testicle
برای اینکه چیزی به شکل گرد بسته در بیاید
(مرد) با کسی رابطه جنسی داشتن
یک جسم گرد که می تواند غلت بخورد و معمولاً پرتاب می شود و در بسیاری از بازی ها که در آن پرتاب، ضربه یا لگد می شود استفاده می شود.
a round object that can roll and usually bounce and that is used in many games in which it is thrown, hit or kicked
گوی پا قسمت خمیده ای است که شست پا به پا می پیوندد.
یک مراسم بزرگ و رسمی که در آن مردم می رقصند
توپ infml نیز هر تجربه بسیار لذت بخشی است
او آن را برای توپ می خواهد، این دختر نامتعادل بیچاره.
این اولین بار بود که به یک رقص دعوت می شدم.
آلومار گفت این یک توپ است.
بچه گربه با یک توپ کاموا بازی می کرد.
دنباله دارها توپ هایی از یخ و خاک هستند که دور خورشید می چرخند.
یک توپ ساحلی بزرگ
خمیر شیرینی را به شکل توپ درآورید و در یخچال قرار دهید.
اما ناگهان تماشای توپی که جوزپه سیگنوری را دعوتکننده به محوطه جریمه برد، یک فنر در قدم او ایجاد کرد.
But suddenly the sight of Giuseppe Signori's invitingly lofted ball into the penalty area put a spring in his step.
مامان، توپ من کجاست؟
Mommy, where's my ball?
دانشگاه در پایان ماه ژوئن یک توپ تابستانی برگزار می کند.
یک توپ گلف / تنیس / بولینگ / فوتبال
ضربه زدن / پرتاب کردن / ضربه زدن / گرفتن توپ
او توپ را وارد دروازه کرد.
توپ را پرتاب کنید و سعی کنید آن را از روی تور بزنید.
بچه ها در پارک با چوب و توپ بازی می کردند.
توپ از جاده به بیرون پرتاب شد.
خورشید توپ بزرگی از آتش در افق بود.
یک توپ نخ / رشته
دختر کوچولو در آغوش مادرش به شکل توپی حلقه شد.
برخی از حیوانات برای محافظت خود را در یک توپ غلت می دهند.
او نامه را در یک توپ محکم پیچ کرد.
او یک توپ بلند ارسال کرد.
او روی یک توپ شل زد و گل زد.
این یک توپ عالی از کین است.
او را در توپ ملاقات کرد.
ما در حال برگزاری یک جشن خیریه هستیم.
مسئولیت یک توپ و زنجیر دور مچ پایم بود.
آنها به من پیشنهاد کار داده اند، بنابراین اکنون توپ در زمین من است.
همکارم مریض بود، بنابراین مجبور شدم توپ را حمل کنم.
بیایید توپ را روی این موضوع رها نکنیم.
مدیر تبلیغات جدید واقعاً در توپ است.
این به بخش خصوصی بستگی دارد که توپ را بگیرد و با آن بدود.
رسانه های جریان اصلی توپ را برمی دارند و با آن می دوند.
چالشی برای دانشگاه های دیگر برای گرفتن توپ و دویدن با آن
کریس در پارک بود و با بچه ها توپ بازی می کرد.
ما با شرکت هواپیمایی در مورد بازپرداخت تماس گرفتیم اما آنها با توپ بازی نکردند.
من وحشت کردم، گریه کردم - تمام گلوله موم.
وای نه! او توپ را رها کرده است.
او توپ را در سراسر زمین تعقیب کرد.
توپ از بالای دروازه به دریای هواداران میدلزبورو رفت.
توپ به سرم خورد.
رقصیدن
hop
هاپ
prom
پارتی
hoedown
hoedown
cotillion
کوتیلیون
cotillon
کوتیلون
رسمی
masquerade
بالماسکه
bop
باپ
disco
دیسکو
hoodang
hoodang
پرش
mingle
مخلوط شدن
promenade
تفرجگاه
reception
پذیرایی
shindig
مجلس رقص
رقص شام
مهمانی رقص
رقص چای
masked ball
بال ماسکه
thé dansant
دانسانت
gala
جشن
masque
ماسک
discotheque
دیسکوتک
اجتماعی
rave
دیوانه
knees-up
زانو به بالا
sock hop
جوراب هاپ
dancing party
ماسک بال
bal masque
unroll
باز کردن
بسط دادن
باز کن
unfold
گشودن
straighten
راست کردن
توسعه دادن، گسترش
uncrumple
مچاله کردن
unravel
باز کردن سیم پیچ
uncurl
گسترش
unfurl
پنکه
uncoil
لغو کردن
افزایش نیافته
unwrap
باز کردن از پیچ
گسترش یافتن انتشار یافتن
undo
هوادار
untwist
صاف کردن
uncrease
دراز کردن
unwind
straighten out