chain
chain - زنجیر
noun - اسم
UK :
US :
a series of metal rings which are joined together in a line and used for fastening things, supporting weights, decoration etc
یک سری حلقه های فلزی که به صورت خطی به هم متصل می شوند و برای بستن وسایل، وزنه ها، تزئینات و غیره استفاده می شوند.
مجموعه ای از رویدادها یا اقدامات مرتبط، به ویژه که منجر به نتیجه نهایی می شود
تعدادی مغازه، هتل، سینما و غیره که توسط همان شرکت یا شخص مدیریت یا اداره می شود
افراد یا چیزهایی که به هم متصل یا در کنار یکدیگر هستند و یک خط را تشکیل می دهند
زنجیر فلزی به پاها و بازوهای یک زندانی بسته می شود تا از فرار آنها جلوگیری کند
a number of people buying houses, where each person must complete the sale of their own house before they can buy the next person’s house
تعدادی از مردم در حال خرید خانه هستند، جایی که هر فرد باید قبل از خرید خانه شخص بعدی، فروش خانه خود را کامل کند.
to fasten someone or something to something else using a chain especially in order to prevent them from escaping or being stolen
بستن کسی یا چیزی به چیز دیگری با استفاده از زنجیر مخصوصاً برای جلوگیری از فرار یا دزدیده شدن آنها
مجموعهای از افراد یا سازمانهایی که در مراحل مختلف یک فعالیت درگیر هستند
یک سری چیزهایی از یک نوع که در یک صف به هم متصل شده اند یا یک سری افراد در یک صف ایستاده اند
خطی از کوه های متصل
مجموعه ای از رویدادهای مرتبط، معمولاً جایی که یکی باعث رویداد بعدی می شود
گروهی از مغازهها، رستورانها، هتلها یا سایر مشاغل متعلق به همان شرکت
(طول) حلقههایی که معمولاً از فلز ساخته میشوند که به هم متصل میشوند و برای بستن، کشیدن، حمایت یا محدود کردن آزادی یا به عنوان جواهرات استفاده میشوند.
(a length of) rings usually made of metal that are connected together and used for fastening, pulling, supporting, or limiting freedom or as jewellery
کلمه دیگری برای زنجیر برفی
یک سری حلقه های فلزی که به دو پایه متصل می شوند و در فوتبال آمریکایی برای اندازه گیری فاصله بین دو نقطه در زمین استفاده می شود.
a series of metal rings that are attached to two posts, used in American football to measure the distance between two points on the field
با زنجیر بسته شده
tied with chains
واقعیت یا موقعیتی که آزادی فرد را محدود می کند
وضعیتی که در آن شخصی که یک خانه را می فروشد نمی تواند فروش را کامل کند زیرا شخصی که می خواهد آن را بخرد باید ابتدا خانه خود را بفروشد.
a situation in which someone selling a house cannot complete the sale because the person who wants to buy it needs to sell their house first
بستن کسی یا چیزی با استفاده از زنجیر
برای اتصال اشیاء به یکدیگر به طوری که آنها یک شی متصل طولانی را تشکیل دهند
برای اتصال چیزها به طوری که آنها یکی پس از دیگری با هم اتفاق بیفتند
طول حلقههای فلزی که به هم متصل میشوند و برای بستن یا نگهداشتن و در ماشینآلات استفاده میشوند
a length of metal rings that are connected together and used for fastening or supporting, and in machinery
زنجیر نیز به طول حلقه های متصل به هم گفته می شود که به عنوان جواهرات استفاده می شود
مجموعه ای از چیزهای مرتبط یا مرتبط
برای گره زدن یا اتصال به هم با زنجیر
اگر به چیزی زنجیر شده اید، برای مدت طولانی با آن کار می کنید
گروهی از مشاغل مشابه، مانند رستوران ها یا هتل ها، که همگی تحت مالکیت و کنترل یک سازمان هستند
a group of similar businesses, such as restaurants or hotels, which are all owned and controlled by the same organization
سیستمی از افراد، فرآیندها یا سازمان هایی که با نظم خاصی با هم کار می کنند
وضعیتی که در آن شخصی نمی تواند فروش خانه خود را کامل کند زیرا شخصی که می خواهد آن را بخرد باید ابتدا خانه خود را بفروشد.
a situation in which someone cannot complete the sale of their house because the person who wants to buy it needs to sell their house first
او با تاب دادن یک زنجیر به سمت مهاجم خود به دفاع از برادر کوچکترش، فون، آمد.
زنجیر طلایی سنگینی به گردنش انداخته بود.
شهردار زنجیر دفتر خود را پوشید.
یک زنجیر دوچرخه
The prisoners were kept in chains (= with chains around their arms and legs, to prevent them from escaping).
اسیران را در زنجیر (= با زنجیر دور دست و پا، برای جلوگیری از فرار) نگه داشتند.
آنها سگ را تمام روز روی زنجیر نگه داشتند.
یک زنجیره کوتاه
mountain/island chains
زنجیره کوه/جزیره
داوطلبان برای نجات اقلام گرانبها از خانه در حال سوختن، یک زنجیره انسانی (= صف افراد) تشکیل دادند.
زنجیره ای از رویدادها را به حرکت درآورد
a chain of command (= a system in an organization by which instructions are passed from one person to another)
زنجیره فرمان (= سیستمی در یک سازمان که توسط آن دستورالعمل ها از فردی به فرد دیگر منتقل می شود)
تامین کنندگان ما ضعیف ترین حلقه در زنجیره هستند.
سوپرمارکت/هتل/خرده فروشی زنجیره ای
زنجیره ای از فروشگاه ها / مغازه ها / رستوران ها
زنجیرهای ترس / بدبختی
مسئولیت یک توپ و زنجیر دور مچ پایم بود.
تولید، فرآوری و بازاریابی مواد غذایی حلقه های متفاوتی در زنجیره از کشاورز تا مصرف کننده هستند.
مرگ آخرین حلقه این زنجیر است.
او مستقیماً به دنبال یک حلقه ضعیف در زنجیره استدلال او رفت.
سگ را از زنجیر رها کنید.
زندانی را با زنجیر به بیرون هدایت کردند.
قبل از اینکه به رختخواب بروید، زنجیر را روی در قرار دهید (= تا درب فقط کمی باز شود).
داوطلبان یک زنجیره انسانی تشکیل دادند تا سطل های آب را به یکدیگر منتقل کنند.
او شخصاً در این زنجیره وقایع شرکت داشت.
مهم این است که مطمئن شوید زنجیره ارتباط قطع نشده است.
اگر بخشی از زنجیره عفونت پاره شود، از گسترش بیماری جلوگیری می شود.
من نفر بعدی در زنجیره فرماندهی بودم.
زنجیره پیچیده وقایعی که منجر به جنگ شد
واسطه ها حلقه های مهم این زنجیره هستند.
زنجیره ای ناگسستنی از نوازندگان بزرگ ویولن در خانواده وجود داشته است.
مردم یک زنجیره انسانی تشکیل دادند تا مواد را از ساحل عبور دهند.
زنجیره ای از جزایر آتشفشانی
interruption
وقفه
شخصی
یکی
تقسیم
separation
جدایش، جدایی
stoppage
توقف
disarray
بی نظمی