different
different - ناهمسان
adjective - صفت
UK :
US :
مثل چیزی یا شخص دیگری نیست، یا مثل قبل نیست
برای صحبت در مورد دو یا چند چیز جداگانه از یک نوع اصلی استفاده می شود
یکی دیگر
غیر معمول، اغلب به روشی که شما دوست ندارید
if something or someone is different they are not like something or someone else or they are not like they were before
اگر چیزی یا کسی متفاوت باشد، مانند چیزی یا شخص دیگری نیست، یا مانند قبل نیست
very different special or unusual and the only one of its kind. Don’t use words such as very before unique
بسیار متفاوت، خاص یا غیر معمول و تنها در نوع خود. از کلماتی مانند خیلی قبل از منحصر به فرد استفاده نکنید
having a special feature or appearance that makes something different from other things, and makes it easy to recognize
داشتن یک ویژگی یا ظاهر خاص که چیزی را از چیزهای دیگر متفاوت می کند و تشخیص آن را آسان می کند
کاملا متفاوت از یک شخص یا چیز خاص
if two people have nothing in common they do not have the same interests or opinions and therefore cannot form a friendly relationship
اگر دو نفر هیچ وجه اشتراکی با هم نداشته باشند، علایق یا عقاید یکسانی ندارند و بنابراین نمی توانند رابطه دوستانه برقرار کنند
زمانی استفاده می شود که می گوییم دو شخص یا چیز بسیار متفاوت به نظر می رسند
مانند چیز دیگری نیست
اگر دو نفر مثل گچ و پنیر باشند، کاملاً متفاوت هستند
زمانی استفاده می شود که می گویند دو نفر یا چیزها بسیار متفاوت هستند
یکسان نیست
زمانی استفاده می شود که فکر می کنید کسی یا چیزی غیرعادی است یا قضاوت بدی نشان می دهد
کفش جدید من را دوست داری؟ خب، آنها مطمئناً متفاوت هستند.
او این عکس را از سه زاویه مختلف گرفته است.
این کتابفروشی کتاب های مختلفی در مورد کندی دارد.
من همیشه قبل از خرید عمده قیمت برندهای مختلف را بررسی می کنم.
موهای او حداقل به سه رنگ مختلف رنگ شده بود.
ما درب را با رنگ دیگری رنگ آمیزی کرده ایم.
بیایید قیمت پنج شوینده مختلف را با هم مقایسه کنیم.
این دین در جزایری که بردگان را می بردند، اشکال متفاوتی داشت.
این کامپیوتر با کامپیوتری که در آخرین کارم استفاده کردم متفاوت است.
Whatever the factors underlying the different growth rates, it is consistent with the uneven relationship emerging in the inter-war years.
عوامل زیربنای نرخ های مختلف رشد هر چه که باشد، با روابط نابرابر ظهور در سال های بین جنگ سازگار است.
شما متفاوت به نظر می رسید. موهایت را کوتاه کرده ای؟
همه ما سطوح متفاوتی از تحمل نسبت به خواسته های انرژی ذهنی خود را داریم.
من می خواهم ظاهری کاملاً متفاوت در آشپزخانه داشته باشم - چیزی روشن تر و مدرن تر.
این کلمه بسته به زمینه می تواند معانی کاملا متفاوتی داشته باشد.
حالا از زمانی که جان رفت، اوضاع فرق کرده است.
این دارو افراد مختلف را به روش های مختلف تحت تأثیر قرار می دهد.
American English is significantly different from British English.
انگلیسی آمریکایی تفاوت قابل توجهی با انگلیسی بریتانیایی دارد.
کمی با چیزی که من به آن عادت کرده ام متفاوت است.
اون با بقیه فرق داره
الان نسبت به یک سال پیش کاملا متفاوت است.
مردم اغلب روایت های بسیار متفاوتی از یک رویداد ارائه می دهند.
پسرم به طرز وحشتناکی نامرتب است. دخترم فرقی نداره
اتاق بدون مبلمان متفاوت به نظر می رسد.
حالا با صدایی متفاوت و مهربان تر صحبت می کرد.
بیایید یک رویکرد متفاوت را امتحان کنیم.
هر فصل به نوع متفاوتی از کسب و کار می پردازد.
او به ما پنج نوع کیک پیشنهاد داد.
ما به طرق مختلف به جامعه کمک می کنیم.
این برنامه درباره گمرکات مناطق مختلف کشور بود.
آنها در رنگ های مختلف به فروش می رسند.
من آن را در سه فرهنگ لغت مختلف جستجو کردم.
«آیا از نمایشنامه لذت بردی؟» «خب، مطمئناً متفاوت بود!»
من می دانم که آنها در کدام منطقه زندگی می کنند، اما اینکه آیا می توانم خانه آنها را پیدا کنم موضوع دیگری است.
این یک موضوع کاملا متفاوت است.
من از مارمولک ها بدم نمی آید، اما مارها موضوع دیگری هستند.
او می گوید برایش مهم نیست منتقدان چه می نویسند، اما من چیز دیگری می دانم.
او یک هنرمند با استعداد و اصیل بود که به سمت یک درامر متفاوت رفت.
ملاحظات مختلفی وجود دارد که اغلب به جهات مختلف کشیده می شود.
آنچه شما به ما گفتید وضعیت متفاوتی را نشان می دهد.
زمانی که پلیس درگیر شد، این شوخی رنگی نسبتاً جدی به خود گرفت.
These drugs are widely believed to be effective medications. The data however tell a different story.
اعتقاد بر این است که این داروها داروهای مؤثری هستند. با این حال، داده ها داستان دیگری را بیان می کنند.
پل با/با برادرش بسیار متفاوت است.
این بازدید از/به آخرین بار بسیار متفاوت است.
قطارهای شما با قطارهای ما متفاوت است.
شما متفاوت از قبل به نظر می رسید.
او متفاوت از آنچه من انتظار داشتم به نظر می رسید.
او با آنچه من انتظار داشتم متفاوت به نظر می رسید.
dissimilar
غیر مشابه
disparate
مختلف
contrasting
متضاد
متمایز
distinctive
ناسازگار
incompatible
بر خلاف
inconsistent
درگیری
متناقض
clashing
متفاوت است
conflicting
غیر صمیمی
contradictory
قابل تشخیص
differing
واگرا
discrepant
غیر قابل مقایسه
خاص
distinguishable
تغییر یافته است
divergent
ضد
incomparable
در تضاد
incongruent
در واریانس
مخالف
altered
منحرف کننده
antithetic
مثل گچ و پنیر
مثل شب و روز
at variance
ناهماهنگ
contrary
غیر یکسان
contrastive
یکسان نیست
deviating
mismatched
non-identical
یکسان
alike
همسان
identical
مشابه
پسندیدن
تطابق
matching
شبیه
resembling
برابر
clone
معادل
غیر قابل تشخیص
equivalent
مترادف
indistinguishable
دوقلو
synonymous
قابل مقایسه
خبرنگار
akin
هماهنگ
analogous
همگن
comparable
خود همان
کربن کپی
harmonious
همسانی
homogeneous
همولوگ
homogenous
تطبیق
selfsame
تقلید کردن
carbon-copy
مساوی
homological
کپی کربن
homologous
قابل تشخیص انگلستان
matched
قابل تشخیص ایالات متحده
mimicking
synonymic
tantamount
recognisableUK
recognizableUS