look

base info - اطلاعات اولیه

look - نگاه کن

verb - فعل

/lʊk/

UK :

/lʊk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [look] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • از نزدیک نگاه کن و به من بگو چه می بینی.


  • اگر با دقت نگاه کنید می توانید خانه ما را از اینجا ببینید.

  • ‘Has the mail come yet?’ ‘I'll look and see.’


    «آیا نامه هنوز آمده است؟» «من نگاه خواهم کرد و خواهم دید.»

  • Look! I'm sure that's Jennifer Lawrence!


    نگاه کن من مطمئنم که جنیفر لارنس است!

  • Don't look now but there's someone staring at you!


    حالا نگاه نکن، اما کسی هست که به تو خیره شده است!

  • She looked at me and smiled.


    به من نگاه کرد و لبخند زد.

  • I got up and looked out of the window.


    بلند شدم و از پنجره به بیرون نگاه کردم.

  • She looked across to the other side of the room.


    به آن طرف اتاق نگاه کرد.

  • Where have you been? We've been looking for you.


    کجا بودی؟ ما به دنبال تو بودیم

  • Are you still looking for a job?


    آیا هنوز به دنبال کار هستید؟

  • We’re looking for someone with experience for this post.


    ما به دنبال فردی با تجربه برای این پست هستیم.

  • They are always looking for ways to save money.


    آنها همیشه به دنبال راه هایی برای پس انداز پول هستند.

  • I can't find my book—I've looked everywhere.


    من نمی توانم کتابم را پیدا کنم - همه جا را گشتم.

  • Look at the time! We're going to be late.


    ساعت رو ببین! ما دیر خواهیم رسید.

  • Can't you look where you're going?


    نمی توانی نگاه کنی کجا می روی؟

  • You look great!


    عالی به نظر می آیی!

  • The garden looks nice.


    باغ زیبا به نظر می رسد.

  • Don't worry—it looks worse than it is.


    نگران نباشید - بدتر از آنچه هست به نظر می رسد.

  • The film looks likely to offend many people.


    به نظر می رسد این فیلم باعث رنجش بسیاری از مردم شود.

  • That book looks interesting.


    آن کتاب جالب به نظر می رسد.

  • That looks like an interesting book.


    به نظر کتاب جالبی میاد

  • It doesn't look like fun to me.


    به نظر من سرگرم کننده نیست.

  • You made me look a complete fool!


    تو مرا یک احمق کامل نشان دادی!

  • That looks an interesting book.


    اون عکس اصلا شبیه اون نیست

  • That photograph doesn't look like her at all.


    «پسر عموی شما چه شکلی است؟» «او قد بلند و لاغر با موهای قهوه ای است.»

  • ‘What does your cousin look like?’ ‘He's tall and thin with brown hair.’


    انگار بد خوابیدی

  • You look as though you slept badly.


    شبیه باران است (= انگار باران خواهد آمد).

  • It looks like rain (= it looks as if it's going to rain).


    به نظر نمی رسد که ما در نهایت حرکت کنیم.

  • It doesn't look as if we'll be moving after all.


    به نظر من شرکت در مشکل واقعی است.

  • It looks to me as though the company is in real trouble.


    به نظر نمی رسد که آنها برای برنده شدن تلاش می کنند.

  • They don’t look like they’re trying to win.


synonyms - مترادف

  • نگاه


  • خیره شدن


  • گیج کردن

  • gape


    همتا


  • تمرکز


  • چشمک زدن

  • peep


    زیرچشمی نگاه کردن

  • peek


    نگاهی بیاندازید


  • تماشا کردن


  • در نظر گرفتن


  • دیدن

  • see


    رعایت کنید


  • چشم انداز


  • توجه


  • علامت


  • وارسی


  • نظر اجمالی

  • glimpse


    نقطه


  • چشم

  • eye


    وارد کردن


  • نگاه کردن

  • ogle


    مردمک چشم

  • eyeball


    ببین

  • behold


    نگاه خود را درست کن

  • fix one's gaze


    گاو

  • gawk


    یک بار از


  • تابش خیره کننده

  • glare


    توجه کن به


  • توجه داشته باشید


  • نگاه کردن به


antonyms - متضاد
  • avert


    جلوگیری کند

  • disregard


    بی توجهی


  • چشم پوشی


  • اجتناب کردن

  • dodge


    طفره رفتن

  • elude


    فرار کردن


  • متوجه نشدن


  • بگذار بگذرد


  • به گذشته نگاه کن

  • overpass


    روگذر


  • عبور کن


  • توجه نکنید

  • shun


    اجتناب کنید

  • skirt


    دامن

  • tune out


    کوک کردن


  • چشم خود را بر


  • نگاه کن از


  • روی برگرداندن از


  • از

  • veer from


    منحرف شدن از

لغت پیشنهادی

Barcelona

لغت پیشنهادی

corroborate

لغت پیشنهادی

crowbar