notice
notice - اطلاع
verb - فعل
UK :
US :
if you notice something or someone you realize that they exist especially because you can see hear or feel them
اگر متوجه چیزی یا کسی شوید، متوجه می شوید که آنها وجود دارند، به خصوص به این دلیل که می توانید آنها را ببینید، بشنوید یا احساس کنید
to realize that something is there or that something is happening, because you can see hear or feel it
متوجه شوید که چیزی وجود دارد یا چیزی در حال رخ دادن است، زیرا می توانید آن را ببینید، بشنوید یا احساس کنید
to notice something that is difficult to see hear etc because it is very small faint, or unclear. Detect is used about people and machines, and is more formal than notice
توجه کردن به چیزی که دیدن، شنیدن و غیره دشوار است زیرا بسیار کوچک، کم رنگ یا نامشخص است. Detect درباره افراد و ماشینها استفاده میشود و رسمیتر از اطلاعیه است
to notice something especially something that is difficult to see or that you see for a short time only. Spot is more informal than notice
توجه کردن به چیزی، به ویژه چیزی که دیدن آن دشوار است یا فقط برای مدت کوتاهی می بینید. Spot بیشتر غیر رسمی است تا اطلاع
به تدریج شروع به درک اینکه چیزی در حال رخ دادن است یا حقیقت دارد
اینکه بتوانید چیزی را متوجه شوید زیرا می توانید آن را ببینید، بو کنید، بشنوید و غیره
used to say that you suddenly notice something or someone because they are interesting attractive or good at something
معمولاً می گفت که شما ناگهان متوجه چیزی یا شخصی می شوید زیرا آنها در چیزی جالب، جذاب یا خوب هستند
متوجه شدن چیزی در نتیجه تماشا یا مطالعه دقیق آن
توجه کردن به چیزی، به ویژه اینکه چیزی در حال رخ دادن است، یا درست است، یا باید انجام شود
برای دیدن اتفاقی چون شما در آن زمان آنجا هستید
متوجه نشدن چیزی چون دیدن آن سخت است
وقتی متوجه کسی یا چیزی می شوید یا به آن توجه می کنید
یک بیانیه مکتوب یا چاپی که اطلاعات یا هشداری به افراد می دهد
اطلاعات یا هشدار در مورد چیزی که قرار است رخ دهد
a statement of opinion especially one written for a newspaper or magazine about a new play book film etc
اظهار نظر، به ویژه نظری که برای یک روزنامه یا مجله نوشته شده است، در مورد یک نمایشنامه، کتاب، فیلم جدید و غیره
به طور رسمی به کسی هشدار می دهند که قرار است اتفاقی بیفتد
یک سند رسمی که به کسی در مورد چیزی هشدار می دهد یا از او می خواهد کاری انجام دهد
the period of time that someone works after they say that they are going to leave their job or after they have been told to leave their job
مدت زمانی که کسی بعد از اینکه می گوید کارش را ترک می کند یا بعد از اینکه به او گفته شد کارش را ترک کند کار می کند.
به کارفرمای خود بگویید که می خواهید کار خود را ترک کنید
if a property owner gives someone notice to quit or notice of eviction, they tell them to leave the property by a particular date
اگر مالک ملک به کسی اخطار ترک یا اخطار تخلیه بدهد، به او میگوید تا در تاریخ خاصی ملک را ترک کند.
دیدن یا آگاه شدن از چیزی یا کسی
برای جلب توجه مردم، معمولاً به دلیل مهارت غیرمعمول و غیره.
(یک تخته، یک تکه کاغذ، و غیره حاوی) اطلاعات یا دستورالعمل
اظهار نظرهای چاپ شده در روزنامه ها در مورد نمایشنامه، فیلم، کتاب و غیره.
اطلاعات یا هشداری در مورد چیزی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد
the period of time that you must work after you have said that you are leaving your job or after you have been asked to leave
مدت زمانی که باید بعد از اینکه گفتید کارتان را ترک می کنید یا بعد از اینکه از شما خواسته شد کار کنید کار کنید
از شخصی که برای شما کار می کند بخواهید کار خود را ترک کند، معمولاً پس از یک دوره زمانی خاص
به کارفرمای خود بگویید که بعد از یک دوره زمانی خاص قصد ترک شغل خود را دارید
توجه
توجه کردن به چیزی
آگاه شدن از، به ویژه. با نگاه کردن؛ دیدن
مردم او را مسخره می کردند، اما او به نظر نمی رسید.
اولین چیزی که در مورد اتاق متوجه شدم بوی آن بود.
متوجه چیز عجیبی شدم.
شما نمی توانید از فقر منطقه غافل شوید.
به سختی/به سختی/به سختی متوجه چیزی شدن
اکثر مردم هرگز متوجه این جزئیات نمی شوند.
نمیتوانستم متوجه شوم (که) او کلاه گیس بسته بود.
او حتی متوجه نمی شود که من رفته ام.
آیا متوجه شدید که راشل چگونه به ساعت خود نگاه می کرد؟
متوجه ورود آنها شدم.
متوجه رفتنش نشدم
به نحوه پشتیبانی پل توسط کابل های معلق آن توجه کنید.
او آن لباس های عجیب را می پوشد تا خودش را جلب کند.
لطفا توجه داشته باشید (که) دفتر در روز دوشنبه تعطیل خواهد بود.
این آزمایش ها برای تشخیص زودهنگام بیماری طراحی شده اند.
آیا اخیراً تغییراتی را مشاهده کرده اید؟
پلیس مردی را مشاهده کرد که وارد بانک شد.
پلیس از کسانی که شاهد این حادثه هستند درخواست کرده است که با آنها تماس بگیرند.
انگار متوجه او نشد.
او بلافاصله متوجه شد که چیزی اشتباه است.
من باید بروم! من فقط متوجه شدم که چقدر دیر شده است.
هیچ کس واقعاً متوجه تغییرات نشد.
اولین چیزی که متوجه او شدم چشمانش بود.
نمی توانستی متوجه شوی که چگونه چشمانش مدام او را دنبال می کنند.
به نظر می رسید که والدینش بیشتر اوقات به او توجه نمی کردند.
متوجه شکافی در سقف شدم.
مری برای مرد دست تکان داد اما او متوجه نشد.
متوجه شد (که) زن به او خیره شده است.
آیا متوجه شدید که او چگونه این کار را کرد؟
She was first noticed by the critics at the age of twelve and went on to become a world-famous violinist.
او اولین بار در سن دوازده سالگی مورد توجه منتقدان قرار گرفت و سپس به یک نوازنده ویولن مشهور جهانی تبدیل شد.
اعلان بزرگی روی دیوار بود که روی آن نوشته شده بود پارک ممنوع.
توجه
مشاهده
cognizance
شناخت
اطلاع
heed
آگاهی
توجه داشته باشید
ادراک
بررسی موشکافانه
علاقه
رعایت
scrutiny
ذهن آگاهی
دانش
observance
فکر
mindfulness
هوشیاری
تبلیغ
اضطراری
vigilance
دلهره
advertence
فهم
advertency
ذهن
apprehension
مراقب بودن
grasp
اهميت دادن
نگرانی
watchfulness
گوش
attentiveness
چشم
علامت
درك كردن
به رسمیت شناختن
inattention
بی توجهی
disregard
جهل
obliviousness
حذف
ignorance
نظارت
omission
سهل انگاری - بی دقتی
oversight
غفلت
carelessness
بی تفاوتی
heedlessness
سستی
negligence
در نظر گرفتن
neglect
غیبت
inattentiveness
بی فکری
indifference
بی علاقگی
laxness
بی میلی
inconsideration
بی احترامی
absent-mindedness
ناباوری
thoughtlessness
ناآشنایی
remissness
عدم کنجکاوی
disinterest
بی عقلی
disinclination
حماقت
disrespect
کل
disbelief
laxity
unconcern
neglectfulness
slackness
unfamiliarity
uncuriosity
uncuriousness
senselessness
stupidity