observation
observation - مشاهده
noun - اسم
UK :
US :
فرآیند تماشای چیزی یا شخصی با دقت برای مدت زمان
چیزی که هنگام تماشای چیزی یا کسی متوجه آن می شوید
اظهار نظر گفتاری یا نوشتاری در مورد چیزی که متوجه شده اید
عمل اطاعت از قانون و غیره
عمل مشاهده چیزی یا کسی
این واقعیت که شما چیزی را متوجه یا می بینید
اظهار نظر در مورد چیزی که شما متوجه شده اید
اظهار نظر در مورد چیزی که متوجه شده اید
the recorded information that results from studying a scientific event
اطلاعات ثبت شده که از مطالعه یک رویداد علمی حاصل می شود
عمل تماشای چیزی یا کسی با دقت
توانایی توجه به چیزی یا کسی
علم به طور طبیعی از پرسش ها و مشاهدات ناشی می شود.
After years of horticultural experience and careful observations, I have compiled a short informational guide on your choices in lawn-mowing equipment.
پس از سال ها تجربه باغبانی و مشاهدات دقیق، من یک راهنمای اطلاعاتی کوتاه در مورد انتخاب های شما در تجهیزات چمن زنی گردآوری کرده ام.
ما می خواهیم آن مکان تحت نظارت دائمی باشد.
His detailed observations helped to dispel popular misconceptions about the habits and behaviour of the cuckoo.
مشاهدات دقیق او به رفع تصورات غلط رایج در مورد عادات و رفتار فاخته کمک کرد.
فقط برای مشاهده او را یک شبه نگه داشتند.
حداقل مشاهدات او چنین بود.
A tour of Washington DC inspired one visitor to make some interesting observations about the gap between the rich and the poor.
تور واشنگتن دی سی یکی از بازدیدکنندگان را برانگیخت تا مشاهدات جالبی در مورد شکاف بین ثروتمندان و فقرا داشته باشد.
احتمال واقعی بودن توهمات ما به اندازه دقیق ترین مشاهدات علمی ماست.
مشاهده طولانی مدت منظومه شمسی
هیچ یک از کسانی که در عرشه دیدبانی و رستوران بالای آن گیر افتاده بودند آسیبی ندیدند.
بازرس گزارش خود را با مشاهده اینکه مدرسه جای خوشحالی است آغاز کرد.
For any and this observation implies infeasibility.
برای هر کسی، و این مشاهده به معنای غیرممکن است.
با مشاهداتی که انجام شد، باید گفت که Herioter لحظات خود را در خط خط داشت.
او دو شب را در بیمارستان تحت نظر گذراند، قبل از اینکه به خانه اجازه دهد.
یک ماشین گشت ما را شناسایی کرد و مأموران داخل گفتند که تحت نظر هستیم.
من با نظرات شما در مورد قیمت محصولات موافقم.
Most information was collected by direct observation of the animals' behaviour.
بیشتر اطلاعات با مشاهده مستقیم رفتار حیوانات جمع آوری شد.
results based on scientific observations
نتایج بر اساس مشاهدات علمی
ما موفق به فرار از مشاهده شدیم (= دیده نشدیم).
مظنون تحت نظر نگه داشته می شود (= از نزدیک توسط پلیس تحت نظر است).
او دارای قدرت مشاهده (= توانایی توجه به چیزهای اطراف خود) است.
an observation post/tower (= a place from where somebody especially an enemy can be watched)
پست/برج دیده بانی (= مکانی که از آنجا می توان کسی، به ویژه دشمن را تماشا کرد)
an observation deck (= a room or platform at the top of a tall building which provides views of the surrounding area)
عرشه دیدبانی (= اتاق یا سکو در بالای ساختمان بلند که منظره ای از منطقه اطراف را ارائه می دهد)
مشاهدات دقیق او از زندگی حیوانات در محیط طبیعی آن
آیا می توانم یک مشاهده شخصی داشته باشم؟
او با ارائه چند مشاهدات کلی درباره این گزارش شروع کرد.
او مشاهدات جالبی در مورد تحولات احتمالی آینده دارد.
مشاهدات شوخ او در زندگی
او برای مشاهده در بیمارستان بستری شد.
پلیس چندین هفته است که او را تحت نظر دارد.
از مشاهده ساده چیزهای زیادی می توان آموخت.
سخنگوی دولت در جمع خبرنگاران بیانیه ای ارائه کرد.
او نظرات مفیدی در مورد کار من داد.
اعلام توافق صلح
او در مورد غذا چندین اظهارات بی ادبانه کرد.
اعلام جنگ
close observation of nature/human nature/animal behaviour
مشاهده دقیق طبیعت / طبیعت انسان / رفتار حیوانات
پلیس مظنون را تحت نظر دارد.
She was admitted to hospital for observation (= so that doctors could watch her and see if anything was wrong with her).
او برای مشاهده در بیمارستان بستری شد (= تا پزشکان بتوانند او را تحت نظر بگیرند و ببینند آیا مشکلی با او وجود دارد یا خیر).
She has remarkable powers of observation (= is very good at noticing things).
او قدرت قابل توجهی در مشاهده دارد (= در توجه به چیزها بسیار خوب است).
کتاب مملو از مشاهدات جالب در مورد/درباره ماهیت آهنگسازی است.
ممکن است من یک مشاهده کنم؟
She made an interesting observation about the poet’s intentions.
او مشاهدات جالبی در مورد مقاصد شاعر انجام داد.
وی پس از شکایت از درد قفسه سینه برای مراقبت در بیمارستان بستری شد.
He has remarkable powers of observation.
او قدرت مشاهده قابل توجهی دارد.
معاینه
inspection
بازرسی
monitoring
نظارت بر
اطلاع
مرور
scrutiny
بررسی موشکافانه
مطالعه
نظر سنجی
توجه
surveillance
نظارت
watching
تماشا کردن
تحقیق و بررسی
رعایت
observance
ادراک
موشکافی
scrutinization
مشاهده
viewing
شناخت
cognition
تفکر
contemplation
نقشه برداری
perusal
تشخیص
متوجه شدن
surveying
نادیده گرفتن
ascertainment
پویشگر
heedfulness
به رسمیت شناختن انگلستان
noticing
به رسمیت شناختن ایالات متحده
چشم انداز
probe
recognisingUK
recognizingUS
supervision
disbelief
ناباوری
heedlessness
بی توجهی
ignorance
جهل
inattention
بی تفاوتی
indifference
بی فکری
neglect
غفلت
thoughtlessness
سهل انگاری - بی دقتی
disregard
بی علاقگی
negligence
سکوت
carelessness
کناره گیری
disinterest
نظارت
apathy
بی احترامی
سستی
detachment
بی اعتنایی
unconcern
بی احتیاطی
disinterestedness
عدم حساسیت
oversight
بی میلی
disrespect
حماقت
laxness
تحقیر
nonchalance
حذف
neglectfulness
در نظر گرفتن
remissness
insouciance
insensitivity
obliviousness
disinclination
stupidity
disdain
laxity
omission
inconsideration