review

base info - اطلاعات اولیه

review - مرور

noun - اسم

/rɪˈvjuː/

UK :

/rɪˈvjuː/

US :

family - خانواده
view
چشم انداز
overview
بررسی اجمالی
preview
پیش نمایش
viewer
بیننده
reviewer
بازبین
review
مرور
google image
نتیجه جستجوی لغت [review] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • نقد کتاب

  • She gave the film a glowing review.


    او نقد درخشانی به فیلم داد.

  • mixed/negative/bad reviews


    نظرات مختلط/منفی/بد

  • a positive/favourable review


    یک بررسی مثبت/مطلوب


  • بررسی آنلاین رستوران

  • He submitted his latest novel for review.


    او آخرین رمان خود را برای بررسی ارسال کرد.

  • We need to do the review for the test tomorrow.


    فردا باید بررسی را برای آزمون انجام دهیم.


  • قبل از آزمون باید وقت داشته باشم که یادداشت هایم را مرور کنم.

  • We'll have time at the end of class for review.


    در پایان کلاس زمانی برای بررسی خواهیم داشت.

  • There is a grammar review section at the end of each unit.


    در پایان هر بخش یک بخش بررسی دستور زبان وجود دارد.

  • The government has embarked on a systematic review of transport policy.


    دولت بازنگری سیستماتیک سیاست حمل و نقل را آغاز کرده است.

  • MPS have called for an independent review.


    MPS خواستار بررسی مستقل شده است.

  • The proposals are available for review online.


    پیشنهادات برای بررسی آنلاین در دسترس هستند.

  • The terms of the contract are under review.


    مفاد قرارداد در دست بررسی است.

  • His parole application is up for review next week.


    درخواست آزادی مشروط او هفته آینده مورد بررسی قرار می گیرد.

  • a review board/panel


    یک هیئت / پانل بررسی

  • a pay/salary review


    بررسی حقوق و دستمزد

  • to conduct/undertake a review of customer complaints


    برای انجام/بررسی شکایات مشتریان


  • برای انتشار مروری بر تحقیقات اخیر سرطان


  • بررسی جامع دانش علمی فعلی در مورد این موضوع

  • a thorough review of relevant materials


    بررسی کامل مواد مربوطه

  • The literature review suggests a number of areas for further study.


    بررسی ادبیات تعدادی زمینه را برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می کند.

  • Did you see the review in ‘Phase’?


    بررسی را در «فاز» دیدید؟

  • His review appeared in yesterday's paper.


    بررسی او در مقاله دیروز ظاهر شد.

  • I'm doing a review for the local paper.


    من در حال بررسی برای روزنامه محلی هستم.

  • The book received mixed reviews.


    این کتاب نقدهای متفاوتی دریافت کرد.

  • The show has good audience figures despite poor reviews in the press.


    این نمایش با وجود نقدهای ضعیف در مطبوعات، آمار مخاطبان خوبی دارد.

  • Their new musical opened to glowing reviews.


    موزیکال جدید آنها با بررسی های درخشان باز شد.

  • I always read the film reviews.


    من همیشه نقدهای فیلم را می خوانم.

  • the reviews page in the papers


    صفحه بررسی در مقالات

  • Please leave us a review.


    لطفا یک بررسی برای ما بگذارید.

synonyms - مترادف
  • scrutiny


    بررسی موشکافانه


  • معاینه


  • تحلیل و بررسی

  • audit


    حسابرسی

  • inspection


    بازرسی


  • نظر سنجی


  • مطالعه

  • appraisal


    ارزیابی


  • بررسی


  • چکاپ

  • checkup


    پرس و جو ایالات متحده

  • inquiryUS


    استعلام انگلستان

  • enquiryUK


    اکتشاف


  • رفتن

  • exploration


    تحقیق و بررسی

  • going-over


    نگاه کن ببین


  • ارزیابی مجدد

  • look-see


    تجدید نظر

  • reappraisal


    معاینه مجدد

  • reconsideration


    گزارش

  • reexamination


    نگاه به گذشته


  • retrospection

  • retrospect


    اسکن کنید

  • retrospection


    چشم انداز

  • scan


    آناتومی سازی


  • پویشگر

  • anatomization


    مته

  • perusal


    فایل

  • probe


  • drill



antonyms - متضاد
  • ignorance


    جهل

  • neglect


    بی توجهی

  • negligence


    غفلت

  • heedlessness


    پاسخ


  • بی فکری

  • thoughtlessness


    بی احترامی

  • disregard


    تحقیر

  • disrespect


    سهل انگاری - بی دقتی

  • disdain


    فراموشی


  • بی خیالی

  • carelessness


    بی احتیاطی

  • inattention


    تندخویی

  • forgetfulness


    احتیاط

  • improvidence


    غیبت

  • indiscretion


    عجول بودن

  • inattentiveness


    بی پروایی

  • impetuosity


  • incautiousness


  • incaution


  • inconsiderateness


  • neglectfulness


  • absent-mindedness


  • rashness


  • recklessness


لغت پیشنهادی

salad

لغت پیشنهادی

demand

لغت پیشنهادی

backtracked