despite

base info - اطلاعات اولیه

despite - با وجود

preposition - حرف اضافه

/dɪˈspaɪt/

UK :

/dɪˈspaɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [despite] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Her voice was shaking despite all her efforts to control it.


    صدایش علیرغم تمام تلاش هایش برای کنترل کردنش می لرزید.

  • Despite applying for hundreds of jobs, he is still out of work.


    با وجود درخواست صدها شغل، او همچنان بیکار است.

  • She was good at physics despite the fact that she found it boring.


    او در فیزیک خوب بود علیرغم این واقعیت که آن را خسته کننده می دانست.

  • He had to laugh despite himself.


    مجبور بود با وجود خودش بخندد.

  • Politicians have promised to improve road safety. So far however little has been achieved.


    سیاستمداران قول داده اند که ایمنی جاده ها را بهبود ببخشند. با این حال، تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Despite clear evidence from road safety studies, no new measures have been introduced.


    با وجود شواهد واضح از مطالعات ایمنی راه، هیچ اقدام جدیدی معرفی نشده است.

  • Politicians have promised to improve road safety. In spite of this/Despite this little has been achieved so far.


    سیاستمداران قول داده اند که ایمنی جاده ها را بهبود ببخشند. با وجود این/با وجود این، تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Although politicians have promised to improve road safety little has been achieved so far.


    اگرچه سیاستمداران وعده بهبود ایمنی جاده ها را داده اند، اما تاکنون دستاوردهای کمی حاصل شده است.

  • Some politicians claim that the new transport policy has been a success. In fact it has been a total disaster.


    برخی از سیاستمداران ادعا می کنند که سیاست حمل و نقل جدید موفقیت آمیز بوده است. در واقع، این یک فاجعه کامل بوده است.

  • Government campaigns have had a measure of success but the fact remains that large numbers of accidents are still caused by careless drivers.


    کمپین های دولتی تا حدی موفقیت آمیز بوده اند، اما واقعیت این است که هنوز هم تعداد زیادی از تصادفات ناشی از بی احتیاطی رانندگان است.

  • I still enjoyed the week despite the weather.


    با وجود آب و هوا هنوز از هفته لذت بردم.

  • Despite repeated assurances that the product is safe many people have stopped buying it.


    با وجود اطمینان های مکرر مبنی بر ایمن بودن این محصول، بسیاری از مردم خرید آن را متوقف کرده اند.

  • He managed to eat a big lunch despite having eaten an enormous breakfast.


    او با وجود خوردن یک صبحانه هنگفت توانست یک ناهار بزرگ بخورد.

  • He laughed despite himself.


    با وجود خودش خندید.

  • She took the money from her mother's purse, despite herself.


    او با وجود خودش پول را از کیف مادرش گرفت.

  • He was attracted to Rachel despite himself.


    او با وجود خودش جذب راشل شد.

  • She smiled despite herself.


    با وجود خودش لبخند زد.

  • He became a great success almost despite himself.


    او تقریباً با وجود خودش به موفقیت بزرگی دست یافت.

  • Despite myself I warmed to him.


    با وجود خودم، با او گرم شدم.


  • بازی با وجود بارندگی ادامه داشت.

  • Despite her illness she came to work.


    با وجود بیماری، او سر کار آمد.

synonyms - مترادف

  • صرف نظر از

  • in spite of


    علی رغم


  • در برابر


  • با اينكه


  • بااینکه


  • حتی با


  • برای همه

  • in contempt of


    در تحقیر

  • in defiance of


    در مخالفت با


  • در مواجهه با

  • notwithstanding


    با وجود

  • undeterred by


    ناامید از


  • با

  • without being affected by


    بدون اینکه تحت تاثیر قرار بگیرد

  • heedless of


    غافل از

  • in the teeth of


    در دندان های


  • حتی پس از

  • irrespective of


    ایرادی نداره


  • کنار گذاشتن


  • بی توجهی

  • disregarding


    بعد از


  • به هر حال

  • whatsoever


    هر چه


  • تخفیف دادن

  • discounting


    جدای از


  • بی تفاوت به

  • indifferent to


    بدون توجه به


  • در نظر نگرفتن

  • not considering


    بدون اشاره به


  • بی توجه از

  • unmindful of


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

allegorically

لغت پیشنهادی

banjo

لغت پیشنهادی

caretaker