reference
reference - ارجاع
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از چیزی که می گویید یا می نویسید که در آن شخص یا چیزی را ذکر می کنید
عمل نگاه کردن به چیزی برای کسب اطلاعات
a letter containing information about you that is written by someone who knows you well and is usually intended for a new employer
نامه ای حاوی اطلاعاتی درباره شما که توسط شخصی که شما را به خوبی می شناسد نوشته شده است و معمولاً برای یک کارفرمای جدید در نظر گرفته شده است.
شخصی که اطلاعاتی در مورد شخصیت و توانایی های شما ارائه می دهد
یک کتاب، مقاله و غیره که اطلاعات از آن به دست آمده است
عددی که به شما می گوید کجا می توانید اطلاعات مورد نظر خود را در کتاب، نقشه و غیره پیدا کنید
to mention another book article etc that contains information connected with the subject you are writing about
برای ذکر کتاب، مقاله و غیره دیگری که حاوی اطلاعات مرتبط با موضوعی است که در مورد آن می نویسید
برای بیان آنچه می نویسید یا صحبت می کنید، به خصوص در نامه های تجاری استفاده می شود
a group of numbers and letters that identify a document. A reference is often put at the top of a business letter
گروهی از اعداد و حروف که یک سند را مشخص می کند. یک مرجع اغلب در بالای نامه تجاری قرار می گیرد
a letter written by someone who knows you well usually to a new employer giving information about your character abilities, or qualifications
نامه ای نوشته شده توسط شخصی که شما را به خوبی می شناسد، معمولاً به یک کارفرمای جدید، که اطلاعاتی در مورد شخصیت، توانایی ها یا شرایط شما می دهد.
a person who provides information about your character abilities, or qualifications when you are trying to get a job
فردی که اطلاعاتی در مورد شخصیت، توانایی ها یا شایستگی های شما در زمانی که می خواهید شغلی پیدا کنید ارائه می دهد
a report giving information on a company’s business reputation and financial situation
گزارشی که اطلاعاتی در مورد شهرت تجاری و وضعیت مالی یک شرکت ارائه می دهد
حدود توافق شده در مورد آنچه که یک کمیته یا گزارش رسمی با آن رسیدگی خواهد کرد
ذکر چیزی
a writer or a book article etc. that is mentioned in a piece of writing showing you where particular information was found
یک نویسنده یا یک کتاب، مقاله و غیره که در یک نوشته ذکر شده است و به شما نشان می دهد که کجا اطلاعات خاصی پیدا شده است.
در یک نامه تجاری، شماره ای که به شما می گوید با چه کسی صحبت کنید یا کجا برای اطلاعات بیشتر جستجو کنید
a letter that is written by someone who knows you to describe you and say if you are suitable for a job course etc.
نامه ای که توسط شخصی که شما را می شناسد نوشته شده است تا شما را توصیف کند و بگوید آیا برای شغل، دوره و غیره مناسب هستید یا خیر.
نگاهی گذرا به یک کتاب، تکه کاغذ و غیره برای یافتن اطلاعات و کمک
عمل ذکر کسی یا چیزی در گفتار یا نوشتار
a written statement describing your character and abilities, or the person who writes this statement
یک بیانیه کتبی که شخصیت و توانایی های شما یا شخصی که این بیانیه را می نویسد را توصیف می کند
عمل ایجاد ارتباط بین موضوعات
a text that records facts and information
متنی که حقایق و اطلاعات را ثبت می کند
مرجع نیز عمل نگاه کردن به یک متن است
مرجع می تواند به معنای کتاب مرجع نیز باشد
a set of numbers or letters on a document such as a business letter used so that people know what it relates to
مجموعهای از اعداد یا حروف روی یک سند مانند یک نامه تجاری، که برای اینکه مردم بدانند به چه چیزی مربوط میشود استفاده میشود.
a letter that is written by someone who knows you often a previous employer to describe you and say if you are suitable for a job course etc.
نامه ای که توسط شخصی که شما را می شناسد، اغلب کارفرمای قبلی، نوشته می شود تا شما را توصیف کند و بگوید آیا برای شغل، دوره و غیره مناسب هستید یا خیر.
شخصی که شما را می شناسد و حاضر است برای شما مرجع بنویسد
مقایسه با چیزی
a statement that gives information about the financial situation and business history of a company an organization etc.
بیانیه ای که اطلاعاتی در مورد وضعیت مالی و سابقه تجاری یک شرکت، یک سازمان و غیره می دهد.
عمل نگاه کردن به کتاب، تکه کاغذ و غیره به منظور یافتن اطلاعات یا کمک
تا در آینده برای اطلاعات مورد بررسی قرار گیرد
او هیچ اشاره ای به بیماری خود نکرد بلکه فقط به برنامه های آینده اش اشاره کرد.
اشاره گذرا رئیس جمهور به (= اشاره مختصر به) پایان جنگ
کتاب او حاوی بسیاری از مراجع کتاب مقدس است.
شهادت او شامل ارجاع به یادداشت های مدیران مالی شرکت بود.
مکاتبات آنها را مطالعه کنید و فقط سه مرجع به جورج واشنگتن پیدا کنید.
او با احتیاط از هرگونه اشاره خاصی به دین اجتناب کرد.
کتاب مملو از ارجاعات به رشد در هند است.
در متن اشارات فراوانی به جنگ داخلی انگلیس وجود دارد.
یک نسخه از دفترچه برای مراجعه به کارمند داده می شود.
لیست اعداد را در نزدیکی تلفن برای ارجاع آسان نگه دارید.
I wrote down the name of the hotel for future reference (= because it might be useful in the future).
من نام هتل را برای مراجعات بعدی یادداشت کردم (= زیرا ممکن است در آینده مفید باشد).
این کتابخانه حاوی بسیاری از آثار مرجع محبوب است (= کتابهایی که حاوی حقایق و اطلاعات هستند).
ما مطالب مرجعی در مورد مجموعه گلدان یونانی خود ارائه کردیم.
مراجعه به راهنما نشان می دهد که این کلمه به معنای اخیر به کار رفته است.
مرجع نقشه Y4 است.
ضروری است که یک مرجع شبکه دقیق داده شود.
لطفاً هنگام استعلام شماره مرجع خود را ذکر کنید.
پرستار اورژانس می تواند آسیب های جزئی را بدون مراجعه به پزشک درمان کند.
این تصمیم بدون اشاره به مدیران محلی گرفته شده است.
من مطمئن هستم که او به شما مرجع خوبی می دهد.
ما پس از مصاحبه مراجع (= با افرادی که آنها را ارائه کرده اند تماس خواهیم گرفت).
ما به یک مرجع از کارفرمای فعلی شما نیاز داریم.
او از او خواست تا مرجعی برای او فراهم کند.
رئیس قبلی من به عنوان مرجع برای من عمل خواهد کرد.
کارفرمای سابق او موافقت کرد که به عنوان مرجع برای او عمل کند.
در پایان هر فصل فهرستی از منابع وجود دارد.
برای مراجع، بخش D در بالا را ببینید.
ارجاع به تحقیقات قبلی در پیوست ذکر شده است.
با توجه به نامه 22 جولای شما…
من با اشاره به درخواست شغلی شما می نویسم.
او ارجاعات معمولی به میراث کار بزرگش را کنار گذاشت.
citation
نقل قول
منبع
قدرت
توجه داشته باشید
attribution
نسبت دادن
اعتبار
footnote
پاورقی
کتابشناسی - فهرست کتب
bibliography
پلاگین
plug
منبع اطلاعات
داده های کتابشناختی
bibliographical data
مرجع متقابل
cross-reference
مستندات
documentation
بعد فکر
afterthought
توضیح
snub
کم محلی کردن
ignorance
جهل
disregard
بی توجهی
ignoring
نادیده گرفتن
oversight
نظارت