contain
contain - حاوی
verb - فعل
UK :
US :
اگر چیزی مانند کیف، جعبه یا مکانی حاوی چیزی باشد، آن چیز در داخل آن است
اگر سند، کتاب، گفتار و غیره حاوی چیزی باشد، آن چیز در آن گنجانده می شود
اگر ماده ای حاوی چیزی باشد، آن چیز بخشی از آن است
برای کنترل احساسات شدید خشم، هیجان و غیره
جلوگیری از گسترش یا فرار چیزی
برای احاطه کردن یک ناحیه یا یک زاویه
داشتن چیزی در داخل یا گنجاندن چیزی به عنوان بخشی
چیزی مضر را در محدوده نگه دارید و اجازه انتشار آن را ندهید
برای کنترل یا پنهان کردن یک احساس قوی، مانند هیجان یا عصبانیت
(از یک شی یا ناحیه) داشتن مقداری از چیزی در داخل یا درون آن
داشتن به عنوان یک جزء، یا برابر با; عبارتند از
در محدوده نگه داشتن؛ اجازه انتشار ندادن
این تنها کلماتی بود که در آن وجود داشت.
خدمه از بوم برای مهار نشت نفت بزرگ در رودخانه استفاده کردند.
تمام کتابچه های راهنمای کامپیوتر باید حاوی لیستی باشد که آدرس تامین کنندگان را نشان می دهد.
این فیلم به دلیل داشتن صحنه های بسیار خشن توقیف شد.
کیسه را که یک تیغ و صابون و حوله بود باز کرد.
خوب، لیست پستی معمولی همچنین شامل یک سری رکورد است که به فیلدها تقسیم شده اند.
این نظرسنجی که آخر هفته گذشته انجام شد، تقریباً هیچ آرامشی برای محافظهکاران ندارد.
At the same time our ability to detect contain and prevent emerging infectious diseases is in jeopardy.
در عین حال، توانایی ما برای شناسایی، مهار و پیشگیری از بیماری های عفونی در حال ظهور در خطر است.
Chipboard and other pressed wood products are made with a resin containing formaldehyde, an irritant and suspected carcinogen.
نئوپان و سایر محصولات چوبی فشرده با رزین حاوی فرمالدئید، محرک و مشکوک به سرطانزا ساخته میشوند.
برخی از رنگ ها حاوی سرب هستند که می تواند سمی باشد.
سیگارهای حاوی کمتر از 0.8 میلی گرم را می توان به عنوان سبک طبقه بندی کرد.
این باتری های قلیایی حاوی جیوه نیستند.
کنترل خشمم برایم سختتر و سختتر میشود.
خوردن گوشت یا تخم مرغ بسیار مهم است، زیرا حاوی پروتئین و ویتامین هستند.
آب میوه های باقی مانده در کیسه های حاوی گوشت خام می تواند باقی مانده های پخته شده را آلوده کند.
Her report contained some interesting suggestions.
گزارش او حاوی چند پیشنهاد جالب بود.
نوشته بوکانان حاوی برخی از عناصر مشابه نوشته دوک است.
فیلم حاوی صحنه های بسیار ناخوشایند خشونت است.
جعبه اسپند حاوی سکه های اسپانیایی مربوط به دهه 1540
این نوشیدنی حاوی الکل نیست.
اسناد حاوی اطلاعات حساس هستند.
Electronic products contain hazardous materials that cannot be deposited in landfills.
محصولات الکترونیکی حاوی مواد خطرناکی هستند که نمی توانند در محل های دفن زباله قرار گیرند.
گزارش او حاوی عنصری از حقیقت بود.
حاوی مقدار/عدد/سطح چیزی
او یک پاکت قهوه ای حاوی اسکناس های صد دلاری را تحویل داد.
مشخص شد که این ماهی حاوی مقادیری جیوه است.
بطری حاوی (= می تواند) دو لیتر است.
وی گفت که با برخی از مواد مندرج در این لایحه مخالف است.
داستان های موجود در این صفحات بسیار لذت بخش است.
او قادر به مهار هیجان خود نبود.
او به سختی می توانست هیجان خود را مهار کند.
آنقدر عصبانی بودم که نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم (= باید احساساتم را بیان میکردم).
برای مهار یک اپیدمی
Government forces have failed to contain the rebellion.
نیروهای دولتی نتوانسته اند شورش را مهار کنند.
کتاب هیچ تصویری ندارد.
این سلول ها حاوی ژن ها و پروتئین هایی هستند که با یکدیگر تعامل دارند.
این فیلم شامل سکانس های مبارزه شگفت انگیز است.
بیانیه او حاوی یکی دو نادرستی بود.
او اقدامات سرکوبگرانه ای را برای مهار خشونت ارائه کرد.
سیاست های برنامه ریزی کلی برای مهار رشد پراکندگی شهری طراحی شده اند.
به نظر شما این بطری حاوی چه مقدار مایع است؟
من یک فایل حاوی اسناد مهم زیادی را گم کردم.
سعی کنید از غذاهایی که حاوی چربی زیادی هستند اجتناب کنید.
ادعاهای موجود در این گزارش بسیار جدی است.
مزارع این منطقه در تلاش برای مهار این بیماری بسته شده است.
پلیس بیشتری برای کمک به مهار خشونت اعزام شد.
دیگر نتوانست جلوی عصبانیتش را بگیرد و شروع کرد به داد زدن سر او.
خودت را نگه دار! آنقدرها هم هیجان انگیز نیست.
این بطری چقدر مایع دارد؟
هر جعبه بزرگ شامل 12 جعبه است.
عبارتند از
comprise
شامل می شود
پذیرفتن
encompass
شامل بودن
درگیر کردن
comprehend
درک کردن
embody
مجسم کردن
گنجاندن
حمل
entail
مستلزم
muster
جمع آوری
عدد
subsume
زیرمجموعه کردن
شامل
پوشش
دارند
inhold
نگه داشتن
احاطه
تشکیل شده از
ساخته شود
وارد کردن
ساخته شده از
enclose
محصور کردن
تشکیل می دهند
compass
قطب نما
engross
غرق شدن
span
طول
نگه دارید
ساختن
comprise of
متشکل از
در نظر گرفتن
exclude
حذف کردن
omit
از بین بردن
بجز
مانع
preclude
رد کردن
رد
disclude
بی توجهی
کنار گذاشتن
disregard
از دست دادن
شامل نمی شود
منحصر به فرد باشد
شامل نباشد
فاکتور گرفتن، عامل مشترک گرفتن
ندارد
برداشتن
لیست سیاه
منع
blacklist
ممنوع کرده است
forbid
ممنوع کردن
obviate
جلوگیری کردن
prohibit
بار
تعلیق کند
رها کردن
برش
suspend
جست و خیز کردن
قطع کردن
عبور کردن
skip
دور نگه داشتن