contain

base info - اطلاعات اولیه

contain - حاوی

verb - فعل

/kənˈteɪn/

UK :

/kənˈteɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [contain] در گوگل
description - توضیح

  • اگر چیزی مانند کیف، جعبه یا مکانی حاوی چیزی باشد، آن چیز در داخل آن است

  • if a document book speech etc contains something that thing is included in it


    اگر سند، کتاب، گفتار و غیره حاوی چیزی باشد، آن چیز در آن گنجانده می شود


  • اگر ماده ای حاوی چیزی باشد، آن چیز بخشی از آن است

  • to control strong feelings of anger excitement etc


    برای کنترل احساسات شدید خشم، هیجان و غیره

  • to stop something from spreading or escaping


    جلوگیری از گسترش یا فرار چیزی


  • برای احاطه کردن یک ناحیه یا یک زاویه


  • داشتن چیزی در داخل یا گنجاندن چیزی به عنوان بخشی


  • چیزی مضر را در محدوده نگه دارید و اجازه انتشار آن را ندهید


  • برای کنترل یا پنهان کردن یک احساس قوی، مانند هیجان یا عصبانیت


  • (از یک شی یا ناحیه) داشتن مقداری از چیزی در داخل یا درون آن


  • داشتن به عنوان یک جزء، یا برابر با; عبارتند از


  • در محدوده نگه داشتن؛ اجازه انتشار ندادن

  • These were the only words it contained.


    این تنها کلماتی بود که در آن وجود داشت.

  • Crews used booms to contain a large oil spill on the river.


    خدمه از بوم برای مهار نشت نفت بزرگ در رودخانه استفاده کردند.

  • All computer manuals should contain a list giving addresses of suppliers.


    تمام کتابچه های راهنمای کامپیوتر باید حاوی لیستی باشد که آدرس تامین کنندگان را نشان می دهد.

  • The film was banned because it contained a number of extremely violent scenes.


    این فیلم به دلیل داشتن صحنه های بسیار خشن توقیف شد.

  • He opened the bag which contained a razor, soap, and a towel.


    کیسه را که یک تیغ و صابون و حوله بود باز کرد.

  • Well the typical mailing list also contains a series of records divided into fields.


    خوب، لیست پستی معمولی همچنین شامل یک سری رکورد است که به فیلدها تقسیم شده اند.

  • The poll conducted last weekend contains almost no comfort for the Tories.


    این نظرسنجی که آخر هفته گذشته انجام شد، تقریباً هیچ آرامشی برای محافظه‌کاران ندارد.

  • At the same time our ability to detect contain and prevent emerging infectious diseases is in jeopardy.


    در عین حال، توانایی ما برای شناسایی، مهار و پیشگیری از بیماری های عفونی در حال ظهور در خطر است.

  • Chipboard and other pressed wood products are made with a resin containing formaldehyde, an irritant and suspected carcinogen.


    نئوپان و سایر محصولات چوبی فشرده با رزین حاوی فرمالدئید، محرک و مشکوک به سرطان‌زا ساخته می‌شوند.

  • Some paints contain lead which can be poisonous.


    برخی از رنگ ها حاوی سرب هستند که می تواند سمی باشد.

  • Cigarettes containing less than 0.8 mg can be classified as light.


    سیگارهای حاوی کمتر از 0.8 میلی گرم را می توان به عنوان سبک طبقه بندی کرد.

  • These alkaline batteries do not contain mercury.


    این باتری های قلیایی حاوی جیوه نیستند.


  • کنترل خشمم برایم سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود.

  • It is important to eat meat or eggs, as they contain protein and vitamins.


    خوردن گوشت یا تخم مرغ بسیار مهم است، زیرا حاوی پروتئین و ویتامین هستند.

  • Juices left in bags that contained raw meat can contaminate the cooked leftovers.


    آب میوه های باقی مانده در کیسه های حاوی گوشت خام می تواند باقی مانده های پخته شده را آلوده کند.

  • Her report contained some interesting suggestions.


    گزارش او حاوی چند پیشنهاد جالب بود.

  • Buchanan's writing contains some of the same elements as Duke's.


    نوشته بوکانان حاوی برخی از عناصر مشابه نوشته دوک است.

  • The film contains some very unpleasant scenes of violence.


    فیلم حاوی صحنه های بسیار ناخوشایند خشونت است.

  • a pewter box containing Spanish coins from the 1540s


    جعبه اسپند حاوی سکه های اسپانیایی مربوط به دهه 1540

example - مثال
  • This drink doesn't contain any alcohol.


    این نوشیدنی حاوی الکل نیست.

  • The documents contain sensitive information.


    اسناد حاوی اطلاعات حساس هستند.

  • Electronic products contain hazardous materials that cannot be deposited in landfills.


    محصولات الکترونیکی حاوی مواد خطرناکی هستند که نمی توانند در محل های دفن زباله قرار گیرند.

  • His account contained an element of truth.


    گزارش او حاوی عنصری از حقیقت بود.

  • to contain an amount/a number/a level of something


    حاوی مقدار/عدد/سطح چیزی

  • He handed over a brown envelope containing a hundred dollar bills.


    او یک پاکت قهوه ای حاوی اسکناس های صد دلاری را تحویل داد.

  • The fish were found to contain traces of mercury.


    مشخص شد که این ماهی حاوی مقادیری جیوه است.

  • The bottle contains (= can hold) two litres.


    بطری حاوی (= می تواند) دو لیتر است.

  • He said he was opposed to some of the provisions contained in the bill.


    وی گفت که با برخی از مواد مندرج در این لایحه مخالف است.

  • The stories contained within these pages are highly enjoyable.


    داستان های موجود در این صفحات بسیار لذت بخش است.

  • She was unable to contain her excitement.


    او قادر به مهار هیجان خود نبود.

  • She could hardly contain her excitement.


    او به سختی می توانست هیجان خود را مهار کند.

  • I was so furious I just couldn't contain myself (= I had to express my feelings).


    آنقدر عصبانی بودم که نمی‌توانستم جلوی خودم را بگیرم (= باید احساساتم را بیان می‌کردم).

  • to contain an epidemic


    برای مهار یک اپیدمی

  • Government forces have failed to contain the rebellion.


    نیروهای دولتی نتوانسته اند شورش را مهار کنند.

  • The book contains no illustrations.


    کتاب هیچ تصویری ندارد.

  • These cells contain genes and proteins that interact with one another.


    این سلول ها حاوی ژن ها و پروتئین هایی هستند که با یکدیگر تعامل دارند.

  • The film contains amazing fight sequences.


    این فیلم شامل سکانس های مبارزه شگفت انگیز است.

  • Her statement contained one or two inaccuracies.


    بیانیه او حاوی یکی دو نادرستی بود.

  • He introduced repressive measures to contain the violence.


    او اقدامات سرکوبگرانه ای را برای مهار خشونت ارائه کرد.

  • Overall planning policies are designed to contain the growth of urban sprawl.


    سیاست های برنامه ریزی کلی برای مهار رشد پراکندگی شهری طراحی شده اند.

  • How much liquid do you think this bottle contains?


    به نظر شما این بطری حاوی چه مقدار مایع است؟

  • I lost a file containing a lot of important documents.


    من یک فایل حاوی اسناد مهم زیادی را گم کردم.

  • Try to avoid foods which contain a lot of fat.


    سعی کنید از غذاهایی که حاوی چربی زیادی هستند اجتناب کنید.

  • The allegations contained in this report are very serious.


    ادعاهای موجود در این گزارش بسیار جدی است.

  • Farms in the area have been closed off in an attempt to contain the disease.


    مزارع این منطقه در تلاش برای مهار این بیماری بسته شده است.

  • More police were sent to help contain the violence.


    پلیس بیشتری برای کمک به مهار خشونت اعزام شد.

  • She could no longer contain her anger and started yelling at him.


    دیگر نتوانست جلوی عصبانیتش را بگیرد و شروع کرد به داد زدن سر او.

  • Contain yourself! It's not that exciting.


    خودت را نگه دار! آنقدرها هم هیجان انگیز نیست.

  • How much liquid does this bottle contain?


    این بطری چقدر مایع دارد؟

  • Each large crate contains 12 boxes.


    هر جعبه بزرگ شامل 12 جعبه است.

synonyms - مترادف

  • عبارتند از

  • comprise


    شامل می شود


  • پذیرفتن

  • encompass


    شامل بودن


  • درگیر کردن

  • comprehend


    درک کردن

  • embody


    مجسم کردن


  • گنجاندن


  • حمل

  • entail


    مستلزم

  • muster


    جمع آوری


  • عدد

  • subsume


    زیرمجموعه کردن


  • شامل


  • پوشش


  • دارند

  • inhold


    نگه داشتن


  • احاطه

  • be composed of


    تشکیل شده از

  • be made up


    ساخته شود


  • وارد کردن

  • be made up of


    ساخته شده از

  • enclose


    محصور کردن


  • تشکیل می دهند

  • compass


    قطب نما

  • engross


    غرق شدن

  • span


    طول


  • نگه دارید


  • ساختن

  • comprise of


    متشکل از


  • در نظر گرفتن

antonyms - متضاد
  • exclude


    حذف کردن

  • omit


    از بین بردن


  • بجز


  • مانع

  • preclude


    رد کردن


  • رد

  • disclude


    بی توجهی


  • کنار گذاشتن

  • disregard


    از دست دادن


  • شامل نمی شود


  • منحصر به فرد باشد


  • شامل نباشد

  • be exclusive of


    فاکتور گرفتن، عامل مشترک گرفتن

  • not be inclusive of


    ندارد


  • برداشتن


  • لیست سیاه


  • منع

  • blacklist


    ممنوع کرده است

  • forbid


    ممنوع کردن

  • obviate


    جلوگیری کردن

  • prohibit


    بار

  • ban


    تعلیق کند


  • رها کردن

  • bar


    برش

  • suspend


    جست و خیز کردن


  • قطع کردن

  • cut


    عبور کردن

  • skip


    دور نگه داشتن




لغت پیشنهادی

mists

لغت پیشنهادی

milan

لغت پیشنهادی

ambassadorial