incorporate
incorporate - گنجاندن
verb - فعل
UK :
US :
شامل کردن چیزی به عنوان بخشی از یک گروه، سیستم، طرح و غیره
if a company is incorporated, it is listed officially as a company by meeting certain legal REQUIREMENTs which apply in a particular country or a particular state. Companies which are incorporated become CORPORATIONs
اگر یک شرکت ثبت شده باشد، با رعایت برخی الزامات قانونی که در یک کشور خاص یا یک ایالت خاص اعمال می شود، به طور رسمی به عنوان یک شرکت در لیست قرار می گیرد. شرکت هایی که ثبت می شوند به CORPORATION تبدیل می شوند
گنجاندن یا اضافه کردن چیزی به یک گروه، سیستم، طرح و غیره
گنجاندن چیزی به عنوان بخشی از چیزی بزرگتر
to legally make a company into a corporation or part of a corporation (= a large company or group of companies that is controlled together as a single organization), or (of a company) to become a corporation
تبدیل قانونی یک شرکت به یک شرکت یا بخشی از یک شرکت (= یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که با هم به عنوان یک سازمان واحد کنترل می شوند) یا (از یک شرکت) تبدیل شدن به یک شرکت بزرگ
گنجاندن چیزی در چیز دیگری
تبدیل یک کسب و کار به یک شرکت (= تجارت تحت حمایت قوانین خاص)
to make a company or organization into a legal corporation (= a particular type of company)
تبدیل یک شرکت یا سازمان به یک شرکت حقوقی (= نوع خاصی از شرکت)
This is one good reason for planning a long-term programme of revision incorporating a number of subject areas.
این یک دلیل خوب برای برنامه ریزی یک برنامه بلندمدت بازنگری است که شامل تعدادی از حوزه های موضوعی می شود.
ما راهنمای کاربر را با نرم افزار گنجانده ایم.
Patient employment was incorporated as an important subsystem of rehabilitation.
اشتغال بیمار به عنوان یک زیر سیستم مهم توانبخشی گنجانده شد.
The cockpit incorporates authentic fittings and systems and has amazed even former Lancaster crews with its authenticity.
کابین خلبان دارای تجهیزات و سیستم های معتبر است و حتی خدمه سابق لنکستر را با اصالت خود شگفت زده کرده است.
معمار مضامین مصری و رنسانس را در طراحی ساختمان گنجانده است.
During the 1970s sociologists were beginning to think about how to incorporate gender divisions into sociological theory.
در طول دهه 1970، جامعه شناسان شروع به فکر کردن در مورد چگونگی گنجاندن تقسیمات جنسیتی در نظریه جامعه شناختی کردند.
And more public schools incorporate hands-on learning that educators say can help children better absorb some concepts.
و مدارس دولتی بیشتر از یادگیری عملی استفاده می کنند که به گفته مربیان می تواند به کودکان کمک کند تا برخی مفاهیم را بهتر درک کنند.
دوست دارید کدام فعالیت ها را در زندگی خود بگنجانید؟
However recently new animal rabies vaccines have been introduced that can be incorporated into edible baits.
با این حال، اخیراً واکسن های جدید هاری حیوانات معرفی شده اند که می توانند در طعمه های خوراکی گنجانده شوند.
کاراته یک هنر رزمی است که شامل تکنیک های لگد زدن، ضربه زدن و مشت زدن است.
هریس از PowerPC در خط Night Hawk استفاده خواهد کرد.
طراحی جدید خودرو تمام آخرین ویژگی های ایمنی را در خود جای داده است.
ما تمام آخرین ویژگی های ایمنی را در طراحی گنجانده ایم.
بسیاری از پیشنهادات شما در طرح گنجانده شده است.
این شرکت در سال 2008 تاسیس شد.
نتایج در سوابق پزشکی شخصی گنجانده شده است.
اجزای کامپیوتر به طور یکپارچه ترکیب شده اند.
داده ها اکنون در کل ارقام گنجانده شده است.
این قلمرو به طور رسمی در سال 1876 به امپراتوری روسیه ملحق شد.
این شرایط باید صریحاً در قرارداد کار گنجانده شود.
این ویژگی های جدید را به راحتی می توان گنجاند.
We can incorporate this information into our report.
ما می توانیم این اطلاعات را در گزارش خود بگنجانیم.
پیشنهادات حاصل از نظرسنجی در/در طرح نهایی گنجانده شده است.
این هواپیما چندین ویژگی ایمنی جدید را در خود جای داده است.
این شرکت در سال 2008 تاسیس شد و دارای مالکیت خصوصی است.
این یک شرکت فراساحلی بود که در نیکوزیا، قبرس تأسیس شده بود.
او یک تجارت طراحی جواهرات راه اندازی کرد و پنج سال بعد آن را به کار گرفت.
When a company incorporates, the articles of incorporation state how many shares are authorized and can be issued
هنگامی که یک شرکت تشکیل می شود، اساسنامه بیان می کند که چه تعداد سهام مجاز و قابل انتشار است.
McLaughlin Glass Incorporated
مک لافلین گلس، گنجانده شده است
ادغام سربازان سیاه پوست در صفوف اتحادیه
The association was incorporated in 1970.
این انجمن در سال 1970 تأسیس شد.
شرکت ما پس از جنگ جهانی اول در دلاور تأسیس شد.
Mobile phones incorporate features of desktop computers, personal digital assistants, and landlines.
تلفنهای همراه دارای ویژگیهای رایانههای رومیزی، دستیارهای دیجیتال شخصی و تلفن ثابت هستند.
Working with colleagues from other countries gives us the opportunity to incorporate new ideas and methods.
کار با همکارانی از کشورهای دیگر این فرصت را به ما می دهد تا ایده ها و روش های جدید را با هم ترکیب کنیم.
ما گرمایش مرکزی هیدرولیک را در کاشی های کف قرار داده ایم.
Thirty years ago the idea that a phone could be incorporated with a computer and be held in one hand was the stuff of comic books.
سی سال پیش، این ایده که یک تلفن را می توان با یک کامپیوتر ادغام کرد و در یک دست نگه داشت، در کتاب های کمیک بود.
blend
مخلوط کردن
ترکیب کردن
fuse
فیوز
integrate
ادغام کردن
آمیخته شدن
amalgamate
ادغام
merge
مخلوط شدن
mingle
متحد کردن
unite
یکی شدن
meld
ترکیب
coalesce
همگن UK
compound
همگن کردن ایالات متحده
homogeniseUK
در هم آمیختن
homogenizeUS
جذب
interfuse
جذب، همانند ساختن
ترکیب کنید
assimilate
پیوستن
commingle
ازدواج کن
commix
مش
intermingle
آلیاژ
intermix
کامپوزیت
تحکیم
امولسیون کردن
mesh
عبارتند از
unify
alloy
composite
conflate
consolidate
emulsify
جداگانه، مجزا
unmix
مخلوط کردن
درهم شکستن
شکستن
disconnect
قطع شدن
disjoin
جدا کردن
disperse
پراکنده کردن
تقسیم کنید
رها کردن
exclude
حذف کردن
misunderstand
سوء تفاهم
بخش
شکاف
detach
جداسازی
dissociate
طلاق
sever
زنگ تفريح
لغو پیوند
sunder
برداشتن
متفرق کننده
unlink
جدا شدن
منزوی
segregate
حل کردن
scatter
به هم ریختن
باز کردن
dissever
isolate
dissolve
disengage
disorganize
unfasten