gender

base info - اطلاعات اولیه

gender - جنسیت

noun - اسم

/ˈdʒendər/

UK :

/ˈdʒendə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [gender] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • مسائل مربوط به طبقه، نژاد و جنسیت

  • traditional concepts of gender


    مفاهیم سنتی جنسیت

  • Levels of physical activity did not differ between genders.


    سطح فعالیت بدنی بین جنسیت تفاوتی نداشت.

  • The film has something for people of all ages, genders and backgrounds.


    این فیلم چیزی برای افراد در هر سن، جنسیت و پیشینه دارد.

  • gender differences/relations/roles/equality


    تفاوت های جنسیتی/روابط/نقش/برابری

  • She examines the interplay between changing gender divisions and urban change.


    او به بررسی تأثیر متقابل بین تغییر تقسیمات جنسیتی و تغییرات شهری می پردازد.

  • The government is working on tackling gender inequalities in employment.


    دولت برای مقابله با نابرابری های جنسیتی در اشتغال کار می کند.

  • In French the adjective must agree with the noun in number and gender.


    در زبان فرانسه این صفت باید از نظر تعداد و جنسیت با اسم مطابقت داشته باشد.

  • My daughter prefers to see a woman doctor.


    دخترم ترجیح می دهد به پزشک خانم مراجعه کند.

  • They have a male nanny for their kids.


    آنها برای بچه هایشان یک پرستار بچه دارند.

  • a female racing driver


    یک راننده مسابقه زن

  • Everyone needs to feel he is loved.


    همه باید احساس کنند که دوستش دارند.

  • Does everybody know what they want?


    آیا همه می دانند که چه می خواهند؟

  • Somebody’s left their coat here.


    یکی کتش را اینجا جا گذاشته است.

  • I hope nobody’s forgotten to bring their passport with them.


    امیدوارم هیچکس فراموش نکرده باشد که پاسپورت خود را همراه داشته باشد.

  • When a guest arrives, they check in and we show them to their room.


    وقتی مهمان می آید، آنها را چک می کنند و ما آنها را به اتاقشان نشان می دهیم.

  • Everyone knows what’s best for him- or herself.


    همه می دانند که چه چیزی برای خودش بهتر است.

  • If in doubt ask your doctor. He/​she can give you more information.


    اگر شک دارید، از پزشک خود بپرسید. او می تواند اطلاعات بیشتری به شما بدهد.

  • A baby cries when he or she is tired


    نوزاد وقتی خسته است گریه می کند

  • Babies cry when they are tired.


    نوزادان وقتی خسته هستند گریه می کنند.

  • I want to share with you that I am trans, and my pronouns are ‘they’ and ‘them’.


    می خواهم با شما به اشتراک بگذارم که من ترنس هستم و ضمایر من آنها و آنها هستند.

  • I think all genders are able to care for children equally.


    من فکر می کنم همه جنسیت ها می توانند به طور یکسان از کودکان مراقبت کنند.

  • Those old films are full of racial and gender stereotypes.


    آن فیلم های قدیمی پر از کلیشه های نژادی و جنسیتی است.

  • Their goal is to eliminate gender bias in access to sports for children.


    هدف آنها از بین بردن تعصب جنسیتی در دسترسی کودکان به ورزش است.

  • Germany's top court has ruled that parliament must legally recognize a third gender.


    دادگاه عالی آلمان حکم داد که پارلمان باید به طور قانونی جنسیت سوم را به رسمیت بشناسد.

  • Our lab is committed to gender equality in the sciences and promotes men and women to senior positions in equal numbers.


    آزمایشگاه ما متعهد به برابری جنسیتی در علوم است و مردان و زنان را به تعداد مساوی به پست‌های ارشد ارتقا می‌دهد.


  • او توضیح داد: جنسی که شما با آن شناسایی می کنید همیشه با جنسیت بیولوژیکی شما یکسان نیست.


  • ممکن است در یک جنسیت و همچنین بین جنسیت تنوع فیزیکی زیادی وجود داشته باشد.


  • تبعیض بر اساس نژاد، جنسیت، سن یا معلولیت مجاز نیست.

  • She felt that her destiny had been shaped by her gender.


    او احساس می کرد که سرنوشت او بر اساس جنسیت او شکل گرفته است.

  • The sample of people questioned was drawn from the university's student register and grouped by age and gender.


    نمونه افراد مورد سوال از ثبت نام دانشجویی دانشگاه استخراج و بر اساس سن و جنسیت گروه بندی شدند.

synonyms - مترادف
  • sex


    ارتباط جنسی

  • pronoun


    ضمیر

  • femininity


    زنانگی

  • masculinity


    مردانگی


  • دسته بندی جنسی

  • sexual characteristics


    ویژگی های جنسی


  • نقش جنسی


  • هویت جنسی


  • جنسیت

  • sexuality


  • womanhood


  • womanliness


  • manliness


  • manhood


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

anchorage

لغت پیشنهادی

bounces

لغت پیشنهادی

benchmarked