biological

base info - اطلاعات اولیه

biological - بیولوژیکی

adjective - صفت

/ˌbaɪəˈlɑːdʒɪkl/

UK :

/ˌbaɪəˈlɒdʒɪkl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [biological] در گوگل
description - توضیح
  • relating to the natural processes performed by living things


    مربوط به فرآیندهای طبیعی که توسط موجودات زنده انجام می شود

  • relating to biology


    مربوط به زیست شناسی

  • connected with the natural processes of living things


    با فرآیندهای طبیعی موجودات زنده مرتبط است

  • related by birth


    مربوط به تولد

  • used to describe a substance used for cleaning that uses enzymes to remove dirt


    برای توصیف ماده ای استفاده می شود که برای تمیز کردن استفاده می شود و از آنزیم ها برای حذف کثیفی استفاده می شود

  • using living matter such as bacteria, to seriously harm and kill people and animals, and to damage crops


    استفاده از مواد زنده مانند باکتری ها برای آسیب جدی و کشتن انسان ها و حیوانات و آسیب رساندن به محصولات

  • relating to the natural processes of living things


    مربوط به فرآیندهای طبیعی موجودات زنده است


  • بیولوژیک نیز به معنای ارتباط از طریق تولد است

  • In fact it tends to disprove the biological argument.


    در واقع، به رد استدلال بیولوژیکی تمایل دارد.

  • Freud had always supposed that the various forms of innate behaviour he explored had biological bases to them.


    فروید همیشه تصور می‌کرد که شکل‌های مختلف رفتار ذاتی که او مورد بررسی قرار می‌دهد دارای پایه‌های بیولوژیکی است.

  • We can not answer the mystery of desire with descriptions of biological functioning.


    ما نمی توانیم راز میل را با توصیف عملکرد بیولوژیکی پاسخ دهیم.


  • هیچ نیاز بیولوژیکی وجود ندارد که پدر در هنگام تولد و پرورش نوزاد در هر جایی در اطراف باشد.

  • He has been especially dodgy about agreements meant to prevent him from developing chemical biological or nuclear weapons.


    او به ویژه در مورد توافقاتی که به منظور جلوگیری از توسعه سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی یا هسته ای او را انجام می دهد، مبهم بوده است.

  • The Marie Curie Research Institute develops molecular biological research into the causes and treatment of cancer.


    موسسه تحقیقاتی ماری کوری تحقیقات بیولوژیکی مولکولی را در زمینه علل و درمان سرطان توسعه می دهد.

  • biological studies


    مطالعات بیولوژیکی

  • Most biological systems have feedback mechanisms that help smooth out the little fluctuations that life throws at them.


    بیشتر سیستم‌های بیولوژیکی مکانیسم‌های بازخوردی دارند که به هموار کردن نوسانات کوچکی که زندگی به آنها وارد می‌کند کمک می‌کند.

  • In biological writing it has often been said that a character is advantageous or detrimental to a species.


    در نوشته های زیست شناسی اغلب گفته شده است که یک شخصیت برای یک گونه سودمند یا مضر است.

example - مثال
  • the biological sciences


    علوم زیستی

  • the biological effects of radiation


    اثرات بیولوژیکی تشعشعات

  • the biological control of pests (= using living organisms to destroy them not chemicals)


    کنترل بیولوژیکی آفات (= استفاده از موجودات زنده برای از بین بردن آنها، نه مواد شیمیایی)

  • a child’s biological parents (= natural parents, not the people who adopted him/her)


    والدین بیولوژیکی کودک (= والدین طبیعی، نه افرادی که او را به فرزندی پذیرفته اند)

  • biological and non-biological powders


    پودرهای بیولوژیکی و غیر بیولوژیکی

  • Eating is a biological necessity!


    غذا خوردن یک ضرورت بیولوژیکی است!

  • She decided to search for her biological mother after her adoptive parents died.


    او پس از مرگ پدر و مادر خوانده اش تصمیم گرفت به دنبال مادر بیولوژیکی خود بگردد.

  • biological washing powder


    پودر لباسشویی بیولوژیکی

  • biological weapons/warfare


    سلاح های بیولوژیکی / جنگ

  • the biological father/mother/parents


    پدر/مادر/والدین بیولوژیکی

synonyms - مترادف

  • ارگانیک. آلی

  • biologic


    بیولوژیکی

  • biotic


    زیستی


  • زندگي كردن

  • botanic


    گیاه شناسی

  • botanical


    جانورشناسی

  • zoologic


    زندگی

  • zoological



antonyms - متضاد
  • inorganic


    غیرآلی

  • inanimate


    بی جان

  • inert


    بی اثر

  • lifeless


    ساختگی

  • artificial


    شیمیایی


  • ساخته دست بشر

  • manmade


    غیر زنده

  • non-living


    غیر طبیعی

  • unnatural


    معدنی

  • mineral


  • man-made


لغت پیشنهادی

azure

لغت پیشنهادی

rediscovery

لغت پیشنهادی

rhetorically