chemical

base info - اطلاعات اولیه

chemical - شیمیایی

adjective - صفت

/ˈkemɪkl/

UK :

/ˈkemɪkl/

US :

family - خانواده
chemist
شیمیدان
chemistry
علم شیمی
chemical
شیمیایی
chemically
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [chemical] در گوگل
description - توضیح
  • a substance used in chemistry or produced by a chemical process


    ماده ای که در شیمی استفاده می شود یا توسط یک فرآیند شیمیایی تولید می شود

  • relating to substances, the study of substances, or processes involving changes in substances


    مربوط به مواد، مطالعه مواد، یا فرآیندهای مربوط به تغییرات در مواد

  • any basic substance that is used in or produced by a reaction involving changes to atoms or molecules


    هر ماده اساسی که در واکنشی که شامل تغییراتی در اتم‌ها یا مولکول‌ها است استفاده می‌شود یا تولید می‌شود

  • relating to chemicals


    مربوط به مواد شیمیایی

  • of involved with relating to or made by using chemicals or chemistry


    از، درگیر، مرتبط با، یا ساخته شده با استفاده از مواد شیمیایی یا شیمی

  • any basic substance which is used in or produced by a reaction involving changes to atoms or molecules


    هر ماده اساسی که در واکنشی که شامل تغییراتی در اتم ها یا مولکول ها می شود، استفاده می شود یا تولید می شود

  • Folic acid a B vitamin, reduces heart-attack risks by lowering a potentially deadly blood chemical called homocysteine.


    اسید فولیک، یک ویتامین B، خطر حمله قلبی را با کاهش یک ماده شیمیایی بالقوه کشنده خون به نام هموسیستئین کاهش می دهد.

  • Kitchen chemicals, such as detergents, are bad for nails because they strip away natural oils.


    مواد شیمیایی آشپزخانه مانند شوینده ها برای ناخن ها مضر هستند زیرا روغن های طبیعی را از بین می برند.

  • Needles had already been inserted in his arms to deliver the fatal mix of chemicals.


    قبلاً سوزن‌هایی در بازوهای او فرو کرده بودند تا ترکیب مرگباری از مواد شیمیایی را تحویل دهد.

  • Farmers are moving away from the use of chemicals and pesticides.


    کشاورزان از استفاده از مواد شیمیایی و آفت کش ها دور می شوند.

  • Eventually a more effective pump was installed which removed both offensive chemicals and colour.


    در نهایت یک پمپ موثرتر نصب شد که هم مواد شیمیایی و هم رنگ را از بین می برد.

  • Because of using the chemicals in the experiments, I was getting a rash.


    به دلیل استفاده از مواد شیمیایی در آزمایش ها، من دچار جوش می شدم.

  • a highly toxic chemical


    یک ماده شیمیایی بسیار سمی

  • Swallow your chemicals, swallow them fast and get back inside.


    مواد شیمیایی خود را قورت دهید، آنها را سریع ببلعید و به داخل برگردید.

example - مثال

  • تغییرات در ترکیب شیمیایی جو

  • chemical reactions/compounds


    واکنش های شیمیایی / ترکیبات

  • chemical processes


    فرآیندهای شیمیایی

  • a chemical plant (= a factory producing chemicals)


    کارخانه شیمیایی (= کارخانه تولید مواد شیمیایی)

  • chemical agents (= substances)


    عوامل شیمیایی (= مواد)


  • صنایع شیمیایی


  • یک حمله شیمیایی

  • Chemical treatment with chlorine provides some protection against contamination.


    عملیات شیمیایی با کلر محافظت در برابر آلودگی را فراهم می کند.

  • The government has pledged to reduce the amount of chemicals used in food production.


    دولت متعهد شده است که میزان استفاده از مواد شیمیایی در تولید مواد غذایی را کاهش دهد.

  • Each year factories release millions of tons of toxic (= poisonous) chemicals into the atmosphere.


    هر سال، کارخانه ها میلیون ها تن مواد شیمیایی سمی (=سمی) را در جو آزاد می کنند.

  • The chemical industry produces such things as petrochemicals, drugs, and rubber.


    صنایع شیمیایی موادی مانند پتروشیمی، دارو و لاستیک تولید می کند.

  • His business manufactured farm chemicals.


    تجارت او مواد شیمیایی مزرعه تولید می کرد.

  • a chemical plant producing plastics and rubber


    یک کارخانه شیمیایی تولید پلاستیک و لاستیک

  • chemically treated paper


    کاغذ تصفیه شده شیمیایی

  • Each year factories release millions of tonnes of toxic chemicals into the atmosphere.


    هر سال، کارخانه ها میلیون ها تن مواد شیمیایی سمی را در جو آزاد می کنند.

  • The chemical industry produces such things as petrochemicals, drugs, paint and rubber.


    صنایع شیمیایی موادی مانند پتروشیمی، دارو، رنگ و لاستیک تولید می کند.

  • The fund provides money to clean up chemically polluted industrial sites.


    این صندوق پولی را برای پاکسازی سایت های صنعتی آلوده به مواد شیمیایی فراهم می کند.

synonyms - مترادف
  • compound


    ترکیب


  • ماده


  • دارو

  • potion


    معجون


  • عنصر

  • reagent


    معرف

  • synthetic substance


    ماده مصنوعی


  • جزء


  • مخلوط

  • catalyst


    کاتالیزور


  • عامل شیمیایی

  • catalytic agent


    عامل کاتالیزوری

  • reactant


    واکنش دهنده

  • synergist


    هم افزایی

  • promoter


    مروج

  • enzyme


    آنزیم

antonyms - متضاد

  • ارگانیک. آلی

لغت پیشنهادی

desolate

لغت پیشنهادی

bub

لغت پیشنهادی

horses