fund
fund - سرمایه
noun - اسم
UK :
US :
مقدار پولی که برای هدف خاصی جمع آوری و نگهداری می شود
سازمانی که پول جمع آوری می کند، به عنوان مثال برای کمک به افراد بیمار، مسن و غیره
برای تأمین پول برای یک فعالیت، سازمان، رویداد و غیره
مقدار پولی که به دست می آید و برای هدف خاصی استفاده می شود
an organization that is responsible for obtaining and spending money for a particular purpose
سازمانی که مسئول به دست آوردن و خرج کردن پول برای یک هدف خاص است
پولی که یک شخص یا سازمان در اختیار دارد
داشتن پول یا پول کافی برای یک هدف خاص
داشتن پول کم یا نداشتن
در مورد وام گرفتن برای دوره های زمانی مختلف صحبت می شد
a company whose activity is putting money from investors into a particular type of investment or a range of investments, or an amount of money invested in this way
شرکتی که فعالیت آن سرمایه گذاری از سرمایه گذاران در نوع خاصی از سرمایه گذاری یا طیفی از سرمایه گذاری ها یا مقداری از پول سرمایه گذاری شده به این روش است.
برای تأمین پول برای یک فعالیت، سازمان یا رویداد
ترتیبات پرداخت بدهی را تغییر دهید تا زمان بیشتری برای پرداخت داشته باشید
مقدار پولی که برای یک هدف خاص پس انداز، جمع آوری یا ارائه شده است
پول مورد نیاز یا موجود برای خرج کردن در چیزی
چیزهای زیادی
برای ارائه پول برای پرداخت یک رویداد، فعالیت یا سازمان
مبلغی از پولی که برای یک هدف خاص پس انداز شده و در دسترس قرار می گیرد
پول سرمایه گذاری شده در طیفی از سهام، اوراق قرضه و غیره اغلب همراه با پول سایر سرمایه گذاران
مقدار پولی که برای یک هدف خاص پس انداز یا جمع آوری می شود
سازمانی که مقداری پول را برای سرمایه گذاری در یک هدف خاص جمع آوری و مدیریت می کند
منابع مالی که یک کسب و کار، سازمان یا پروژه در دسترس است
برای تأمین پول برای یک هدف یا فعالیت خاص
دولت با ایجاد صندوقی برای کمک به توسعه مناطق روستایی موافقت کرد.
آنها از این پول برای ایجاد صندوقی برای پناهندگان استفاده کردند.
حامیان یک صندوق تجدیدنظر برای کمک به پیتر در مبارزه با این پرونده راه اندازی کرده اند.
به ما بگو، جیلیان، الان چقدر در صندوق استیناف داری؟
در مجموع 5800 دلار از بودجه کلیسا برای ارائه کمک به مردم محلی استفاده شده است.
Finally we have noted that other constitutional provisions may provide an independent bar to the conditional grant of federal funds.
در نهایت، ما متذکر شدیم که سایر مقررات قانون اساسی ممکن است مانعی مستقل برای اعطای مشروط بودجه فدرال ایجاد کند.
همین امر تا حدودی در مورد صندوق های تامینی نیز صادق است.
The Government have given themselves a permanent contributions holiday by no longer making an Exchequer contribution to the national insurance fund.
دولت با پرداخت نکردن سهم خزانه به صندوق بیمه ملی به خود یک تعطیلی دائمی داده است.
صندوق سرمایه گذاری بزرگ در اواخر سال گذشته از همان اشتباهاتی که به صندوق تامینی آسیب رساند، متضرر شد.
صندوق امداد در بلایای طبیعی
صندوق بازنشستگی شرکت
the International Monetary Fund
صندوق بین المللی پول
در حال حاضر بیش از 200000 دلار در صندوق وجود دارد.
government/federal funds
وجوه دولتی/فدرال
بیمارستان در تلاش است تا برای یک دستگاه کلیه جدید بودجه جمع آوری کند.
تهیه/استفاده از بودجه برای چیزی
باید بودجه بیشتری به مسکن اختصاص داده شود.
این پروژه به دلیل کمبود بودجه لغو شده است.
من در حال حاضر کمبود بودجه دارم - آیا می توانم هفته آینده پول شما را پس بدهم؟
هر پول اضافی که جیمز پس انداز می کند باید به صندوق بازار پول برود.
او مدیر صندوق یک بانک آسیایی است.
صندوقی از دانش
این صندوق در طیف وسیعی از اوراق قرضه دولتی سرمایه گذاری شد.
این روزنامه یک صندوق تجدید نظر برای قربانیان فاجعه راه اندازی کرد.
آنها نمی خواهند از صندوق استفاده کنند مگر اینکه مجبور شوند.
آنها یک صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کردند تا برای بازنشستگی خود پول تهیه کنند.
صندوق خیریه برای بازیگران بازنشسته
او به صندوق امداد سرطان محلی کمک مالی کرد.
مشتریان می توانند وجوه خود را بدون اطلاع قبلی برداشت کنند.
بودجه حاصل از این رویداد از کار آسایشگاه حمایت خواهد کرد.
بودجه برای اطمینان از ارائه خدمات بیمارستانی در دسترس خواهد بود.
جمع آوری بودجه تبلیغاتی برای انتخابات یک چالش خواهد بود.
بیشتر بودجه صرف نرم افزار می شود.
حساب جاری به پس انداز کنندگان امکان دسترسی فوری به وجوه را می دهد.
بودجه برای بخش بهداشت در نظر گرفته شده است.
The government is to channel more funds into local development schemes.
دولت باید بودجه بیشتری را به طرح های توسعه محلی اختصاص دهد.
این مدرسه برای سرمایه گذاری در تجهیزات جدید درخواست کمک مالی می کند.
فقط بودجه محدود موجود است.
آنها رای دادند که از هر سازمانی که توافقنامه را امضا نکرده باشد، کمک مالی را متوقف کنند.
بودجه کافی برای پرداخت هزینه های ساختمانی نداریم.
فروشگاه
عرضه
reserve
ذخیره
موجودی
reservoir
مخزن
hoard
احتکار
استخر
accumulation
انباشت
مال خودم
جرم
مجموعه
inventory
فهرست
بانک
repository
منبع
انبار
storehouse
رپرتوار
repertoire
تجمع
cumulation
بودجه
خزانه داری
treasury
زور
رگ
vein
گنج خانه
treasure house
انبار کردن
stockpile
حافظه پنهان
cache
ذخیره کردن
stash
توده
انباشته شدن
amassment
سپرده
deposit
پشته
heap
تخم لانه
nest egg
بدهی
عدم
scarcity
کمبود
خواستن
فقر
نیاز
inadequacy
بی کفایتی
غیبت
unavailability
در دسترس نبودن
dearth
ناچیز بودن
عدم وجود
deficiency
خشکسالی
insufficiency
تخلیه
meagreness
بی نیازی
shortage
کمیاب بودن
meagerness
اندک بودن
scantiness
ناکافی بودن
nonexistence
کمبود عرضه
drought
پراکندگی
depletion
مقدار کمی
exiguity
عقیمی
paucity
فرسودگی
scarceness
scantness
inadequateness
undersupply
sparsity
poorness
barrenness
exhaustion
